
مولانا
بخش ۱ - سرآغاز
بشنو این نی چون شکایت میکند
از جداییها حکایت میکند
کز نیستان تا مرا ببریدهاند
در نفیرم مرد و زن نالیدهاند
سینه خواهم شرحه شرحه از فراق
تا بگویم شرح درد اشتیاق
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش
من به هر جمعیتی نالان شدم
جفت بدحالان و خوشحالان شدم
هر کسی از ظن خود شد یار من
از درون من نجست اسرار من
سر من از نالهٔ من دور نیست
لیک چشم و گوش را آن نور نیست
تن ز جان و جان ز تن مستور نیست
لیک کس را دید جان دستور نیست
آتش است این بانگ نای و نیست باد
هر که این آتش ندارد نیست باد
آتش عشق است کاندر نی فتاد
جوشش عشق است کاندر می فتاد
نی حریف هر که از یاری برید
پردههایش پردههای ما درید
همچو نی زهری و تریاقی که دید
همچو نی دمساز و مشتاقی که دید
نی حدیث راه پر خون میکند
قصههای عشق مجنون میکند
محرم این هوش جز بیهوش نیست
مر زبان را مشتری جز گوش نیست
در غم ما روزها بیگاه شد
روزها با سوزها همراه شد
روزها گر رفت گو رو باک نیست
تو بمان ای آن که چون تو پاک نیست
هر که جز ماهی ز آبش سیر شد
هرکه بی روزیست روزش دیر شد
در نیابد حال پخته هیچ خام
پس سخن کوتاه باید والسلام
بند بگسل باش آزاد ای پسر
چند باشی بند سیم و بند زر
گر بریزی بحر را در کوزهای
چند گنجد؟ قسمت یک روزهای
کوزهی چشم حریصان پر نشد
تا صدف قانع نشد پر در نشد
هر که را جامه ز عشقی چاک شد
او ز حرص و عیب کلی پاک شد
شاد باش ای عشق خوش سودای ما
ای طبیب جمله علتهای ما
ای دوای نخوت و ناموس ما
ای تو افلاطون و جالینوس ما
جسم خاک از عشق بر افلاک شد
کوه در رقص آمد و چالاک شد
عشق، جانِ طور آمد عاشقا!
طور، مست و خَرَّ موسی صاعِقا
با لب دمساز خود گر جفتمی
همچو نی من گفتنیها گفتمی
هر که او از همزبانی شد جدا
بیزبان شد گرچه دارد صد نوا
چون که گل رفت و گلستان درگذشت
نشنوی زآن پس ز بلبل سرگذشت
جمله معشوق است و عاشق پردهای
زنده معشوق است و عاشق مردهای
چون نباشد عشق را پروای او
او چو مرغی ماند بیپر وای او
من چگونه هوش دارم پیش و پس
چون نباشد نور یارم پیش و پس
عشق خواهد کاین سخن بیرون بود
آینه غماز نبود چون بود
آینهت دانی چرا غماز نیست
زآن که زنگار از رخش ممتاز نیست
تصاویر و صوت













نظرات
ناشناس
ناشناس
فضل الله شهیدی
ف-ش
گمنام
گمنام
گمنام
ف-ش
ناشناس
پاسخ: احتمالاً مطابق فرموده، تفاوتها مربوط به تفاوت مآخذ است. در هر صورت جهت جلوگیری از اختلاط نقلهای مختلف نقل اصلی را دست نزدیم و نقل شما را در حاشیه باقی گذاشتیم. ضمن آن که «آنک» و «چونک» میتواند ناشی از تفاوت رسمالخطی باشد نه اختلاف در اصل کلمات.
بهرام فرهمندنژاد
رضا
شایان
پاسخ: با تشکر، نقل مورد نظر شما بدل است و اشتباهی رخ نداده. مشکل تفاوت نسخههاست. تغییری داده نشد.
مهدی
رضا
صادق بهرامیان
Ahmad Shahab Shokohmand
رسته
نا شناس
ناشناس
ناشناس۷
محمد
حسین علیزاده hossaynalizadeh@yahoo.com
Anne
Anne
sohrab
زهرا رستمی
عرفان
عمر
رضا
فرخ
فرخ
کرامت الله سائس
ناشناس
نوشین
نوشین
امین کیخا
محمد نادر
امین کیخا
سپیدار
امین کیخا
اکرم پیغامی
اکرم پیغامی
امین کیخا
دریا
محمد کاظم
mahdi
ناشناس
ابراهیم ش
خالد
ﻣﺤﻤﺪ ﻛﺎﻇﻢ
آنا
مهدی
متینه
فرهاد
بیداد
بیداد
بیداد
سعید
بی نام
مهران
محمدرضا خیراندیش
مهسا رضایی
سارا
مبتدی
فرهاد پیرمرد
فرهاد پیرمرد
ساسان
miharba
زهرا
ناشناس
ناشناس
ناشناس
قدرت ا.. احمدی نژاد قزوینی
روفیا
کمال
اخسیکتی
فرهاد
بابک
حمید کائنی
علی
علی
رضا تنها
علی مهدوی فر
س،م
متفکر
ناشناس
سید محسن امین سعادت
سید محسن امین سعادت
رضا تنها
سید رحمت الله انصاری
فرهاد
یوسف
mohammad ghanbar
کمال
سید محسن
بهنام
جواد
میلاد
هیچ
بی باک
رنگارنگ
محمد رضا قاضی
غلامرضا مقبلی قرایی
غلامرضا مقبلی قرایی
مجید امیری
آرام
علی محمد
نادر..
روفیا
روفیا
روفیا
پریشان روزگار
احمد آذرکمان ۰۴۹۰۳۰۰۶۶۹.a@gmail.com
پاسخی دریافت نمی کند با لحنی که کمی مزه یِ غَضَب می دهد می گوید : "مگه گوشات سوراخ نداره یا داره و توش قیر ریختن؟"● اما نی گوش دارد ، آن هم از نوعِ بازش . برای همین وقتی با لبِ نایی جفت می شود می تواند از کلامِ او باردار شود و یا به فَربِه بودنی این چنینی نه ، بلکه به فَربِه بودنی آن چنانی دست یابد .● اما اگر نایی ، نایی نباشد ، یا به ظاهر باشد و به باطن ، فجرِ کاذب باشد ، چه پیامی دارد که شنیدنش به پایِ کلامِ صبحِ صادق برسد ؟ جز این نیست که مبلغی تاریکی به تاریکیِ پس اندازهای ما بیفزاید ؟نی اگر نی شد ، خالیِ درون اگر قابل شد ، با کلام صمد جان خواهد گرفت . صمد کیست ؟ آن که درونش پُر است ، پُرِ صادق ، نه پُرِ کاذب . پُرِ کامل نه پُرِ ناقص . صمد کیست؟ آن که برای به گردش در آمدن به نخِ نیازی آویزان نیست و نه محصولِ زایشی است و نه کسی را زاده است . او کسی است مثلِ هیچ کس ، که هیچ کسی مثلِ او نیست .● شاید خالیِ نی ، تنها بتواند پُریِ صمد را تداعی کند که گفته اند : "تعرف الاشیاء باضدادها " یعنی هر چیزی با ضدش شناخته می شود .رمضان سال 1396 ـ احمد آذرکمان
نادر..
احمد کشاورزی
حاجی سیسی
بی سواد
سعید ابراهیم نژاد
آسمند
روفیا
ذکراالله ((مجددی))
امپرور
بابک چندم
pourya
فرزاد اقبال
فرزاد اقبال
فرزاد اقبال
فرزاد اقبال
فرزاد اقبال
پوریا
پاسخگویی شما
فرزاد اقبال
فرزاد اقبال
پوریا
پاسخی بدم اما به احترام حافظ نشد که سکوت کنم . درست متوجه نشدم از پیامتون پس سوال میکنم از شما که ایا شما مخاطب حافظ رو عشق زمینی دیده اید ؟حال انکه معشوق خواجه حافظ خداوند است و می حافظ می از خم وحدت الهی ست نه الکل و.... .خم هاست از این باده خم هاست از ان باده تا نشکنی آن خم را هرگز نچشی این را .این بیت شاهدی بر معنای حقیقی ه خم و می از دل عرفان ایران هستش . به امید آن که هرگز این می رو با آن می غلط نگیریم .بقول الهی قمشه ای اصلن اول می الهی بوده بعد اومدن روی الکل و این داستان ها هم نام می و خم و اینهارو استفاده کردن ...درباره بیت منظورم این نیست که من میدونم و بقیه نمیدونن منظور بنده این بود که عرفای امروز میدونن که حافظ چه منظوری داشته اگر چه ادیب های گذشته که بر مسند تالیف نشسته بودند متوجه قصد حافظ نبودند .در اخر عرض کنم شما خودتون حرف زیبایی زدین که علم عشق در دفتر نباشد بعد بر اساس ارایه های ادبی تفسیر ارایه میدین و این تناقض اشکار هستش . بهر صورت بنده از شما عذر میخوام اگر نوشتار من نمیتونه لحن محترمانه ی منو برسونه و امیدوارم از این حقیر ناراحت نشید چون بنده هم از قول دو سه عارف کلام رو رسوندم که ازشون شنیده بودم و از خودم نبوده و نیست چون اطلاعات بنده در این حد نیست . و در ابتدا از شما که از من سررشته ی بیشتری دارید خواستم که اصل متون رو داشته باشیم و حفاظت کنیم تا با گذست زمان معانی باز بشه . زنده باد شما که بنده ی کم فهم رو تحمل کردین و
پاسخ هم دادین و این شخصیت شما رو میرسونه که انسان محترمی هستین و با وجود اختلاف نظر باب بحث رو پیشنهاد کردین و بنده بابت هر کوتاهی در کلامم از شما عذر خواهی میکنم.
محمد رضا
محمد رضا
محمد رضا
حامد
روفیا
nabavar
حمید رضا۴
علی پاکاری
بهزاد
nabavar
محمدحسن خانی
سید
منیر
آربا والا
حمید
جمشید نیکفر
حبیب
حبیب
یکی (ودیگر هیچ)
جمشید نیکفر
تماشاگه راز
سیدمسعود
احمد آذرکمان ۰۴۹۰۳۰۰۶۶۹.a@gmail.com
احمد آذرکمان ۰۴۹۰۳۰۰۶۶۹.a@gmail.com
احمد آذرکمان ۰۴۹۰۳۰۰۶۶۹.a@gmail.com
جلیل
احمد آذرکمان ۰۴۹۰۳۰۰۶۶۹.a@gmail.com
روفیا
ما را همه شب نمی برد خواب
روفیا
بابک چندم
ما را همه شب نمی برد خواب
بابک چندم
پاسخش را در فضای عمومی نمی خواستی، بر روی چشم، ندا بده که آنرا برایت ایمیل کنم.سرت شاد
ما را همه شب نمی برد خواب
احمد آذرکمان ۰۴۹۰۳۰۰۶۶۹.a@gmail.com
پاسخی به خشونت آن دسته از مخاطبان است که بانگِ نی را باد به شمار آورده اند ؟ و یا به عبارتی دقیق تر آیا آغاز کننده یِ خشونتِ لفظی ، خودِ راوی بوده است یا آن دسته از مخاطبان که عامدانه به کُشتنِ آن آتش مشغولند ؟ـ آیا واکنشِ به خشم آغشته یِ راوی در قالبِ لعن و نفرین از عجز و ناتوانیِ وی خبر می دهد و یا این که نوعی «دوری و بیزاری جُستن» از آن دسته از مخاطبان است که بانگ نی را باد خوانده بودند ؟ آیا راوی خواسته است همزمان که بیزاری می جوید به آن بانگ آتشین نزدیک تر شود ؟ چرا که گفته اند «برائت»، یکی از شروط «تقرّب» است .▍ احمد آذرکمان . حسن آباد فشافویه . دوم بهمن نود و هفتپیوند به وبگاه بیرونی
بابک چندم
جان
احمد آذرکمان ۰۴۹۰۳۰۰۶۶۹.a@gmail.com
احمد آذرکمان ۰۴۹۰۳۰۰۶۶۹.a@gmail.com
کتایون فرهادی
احمد آذرکمان ۰۴۹۰۳۰۰۶۶۹.a@gmail.com
مامیترا
احمد آذرکمان ۰۴۹۰۳۰۰۶۶۹.a@gmail.com
اسماء جوان
احمد آذرکمان ۰۴۹۰۳۰۰۶۶۹.a@gmail.com
اسماء جوان
اسماء جوان
اسماء جوان
مهران
اسماء جوان
اسماء جوان
مهران
اسماء جوان
مهران
اسماء جوان
مهران
اسماء جوان
مهران
اسماء جوان
مهران
اسماء جوان
مهران
اسماء جوان
مهران
پاسخ بگذاریم ،حال آنکه ارج مینهیم که پیام میفرستید و غنیمت میشماریم این توجه را چرا کهعمر مان رفت در سفر، با بد و نیک و خیر و شرهمچو زنان خیره سر، حجره به حجره ، شو به شوپس چه بهتر با گرانقدری چون حضرتعالی بگذرد لحظاتی از عمرمان، ما هیچیم فلذاشاهد آن نیست که مویی و میانی داردبنده طلعت آن باش که آنی داردپسزاهد از کوچه رندان به سلامت بگذر، تا خرابت نکند صحبت بدنامی چند
اسماء جوان
مهران
اسماء جوان
اسماء جوان
اسماء جوان
مهران
پاسخگو بودن ، خواهیم داشت.انما المومنون اخوة فاصلحوا بین اخویکمدر خدمتیم.فی امان الله
مهران
اسماء جوان
مهران
مهران
ناشناس
اسماء جوان
اسماء جوان
مهران
اسماء جوان
مهران
پاسخ را اغاز میکنیم البته به علت تبیین موضوع
پاسخ ها از اخر به اول داده میشود بعد جریان عود ارواح(بار دیگر تاکید بر اینکه این سخنان اتکا بر نظریات احتمالا اشتباه خودم میباشد،دارم)در مورد دیگر ادیان و فرهنگها تقریبا حق با شماست،اما تا انجا که ما میدانیم عرفا و علمای اسلام تناسخ را بنحوی رد مینمایند. با اینکه هر مطلبی حتی قران را بخوانیم ایاتی را میابیم و به تناسخ ربط میدهیم در حالی که اینگونه نیست. همین شعر از مولانا که فرمودید:" هر لحظه به شکلی بت عیار در آم.دل برد و نهان شد "چون بحثمان عود روح است به راحتی میتوان به تناسخ ربط داد.اما باز دوباره،هر کسی از ظن خود شد یار منعود روح بیشتر از فرهنگ و دین هندو رواج یافت، اما منظور از عود روح چیست؟ بازگشت انسان پس از مرگ در کالبد انسانی دیگر؟ زمانی دیگر؟ انسان در کالبد موجودی(حیوان یا نباتات) دیگر؟ روح حیوان در کالبد انسان؟اگر اینها باشد قران کریم این فرضیه را رد میکند (با عرض معذرت به علت طول مطلب کپی نمودم.)آیه 28 سوره بقره: «کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ کُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْیاکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ» : چگونه کافر میشوید به خدا و حال آنکه مرده بودید و خدا شما را زنده کرد و دیگر بار بمیراند و باز زنده کند و عاقبت به سوی او باز گردانده میشوید؟!...بعد از مرگ، یک حیات بیش نیست و طبعاً این حیات همان زندگی در رستاخیز و قیامت است، و به تعبیر دیگر آیه میگوید: شما مجموعاً دو حیات و مرگ داشته و دارید، نخست مرده بودید (در عالم موجودات بیجان قرار داشتید) خداوند شما را زنده کرد، سپس میمیراند و بار دیگر زنده میکند، اگر تناسخ صحیح بود، تعداد حیات و مرگ انسان بیش از دو حیات و مرگ بود.آیه 99 الی 100سوره مومنون «حَتّی إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلّی أَعْمَلُ صالِحًا فیما تَرَکتُ کلاّ إِنَّها کلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلی یوْمِ یبْعَثُونَ؛ کافران همچنان از مرگ غافلند، تا اینکه زمانی مرگ یکی از آنها فرا رسد، میگوید: ای پروردگارم! مرا باز گردانید تا شاید اعمال نیکی که ترک کردهام جبران کنم. جواب میآید هرگز! این سخنی است که او میگوید و پیش رویش برزخ است تا روز قیامت.»1- با توجه به ایه بالا عقیده بنده بر این است که پس از مرگ روح به برزخ میرود پس بازگشتی درکار نیست.2- مطلبی به عنوان همزاد نیز مطرح است،که یک نفر شبیه ما دارد زندگی میشکند شاید از نوع جن(که برداشت های دیگری از این روایت پیش رو میتوان داشت). پیامبر(ص) فرمود: چه بسا که هیچ کس نباشند جز آن که همزاد او از جنّ برای او گماشته شده است، گفتند: یا رسول اللَّه آیا برای شما هم هست؟ فرمود: برای من نیز هست، جز این که خدا یاریم داده که او تسلیم من شده است و مرا جز به نیکی واندارد(و من از او در سلامت هستم).3- بحث دیگر که به تناسخ ربطهایی دارد عالم زر میباشد (میثاق الاهی از ذریه آدم در عالم ذر) که مطالبت در اینترنت موجود هست. ایه 172 سوره اعرافوَإِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِن بَنِی ءَادَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَی أَنفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قَالُواْ بَلَی شَهِدْنَآ أَن تَقُولُواْ یَوْمَ الْقِیَمَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هَذَا غَفِلِینَو (به یاد آور) زمانی که پروردگارت، از پشت بنی آدم، فرزندان و ذرّیّه آنان را بر گرفت و آنان را گواه بر خودشان ساخت (و فرمود:) آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: بلی، ما گواهی دادیم (که تو پروردگارمایی، این اقرار گرفتن از ذریّه آدم برای آن بود) تا در روز قیامت نگویید: ما از این، غافل بودیم.4- با اینکه روح تجرد دارد و به کالبد نیاز ندارد اما کالبد به روح نیاز دارد ،سوال اساسی دیگر شاید در رد تناسخ اینکه ایا این روح که از بدن خارج میشود کثرت پیدا میکند(که به گونه ای ناقض تجرد است) و در جسم دو انسان حلول پیدا میکند؟ چون حضرت ادم و حوا دارای دو روح بودند اینک صرف انسانها را حساب کنیم بیش از 7.5 میلیارد روح موجود است.5- البته با اینکه مخالف تناسخ میباشم (برای کل موجودات) روایاتی در مورد وجود اولیای الهی در زمانهای مختلف و احتمالا کالبدهای مختلف است. روایت شوخی حضرت علی(ع) با سلمان و ماجرای دشت ارژن.6- بند پایانی و مهم... تناسخ را نسبتا رد نمودم اما ایا ما همین الان در دنیا، یا دنیاهای دیگر زنده ایم؟ "جهان موازی" از نظر اسلامی به صراحت رد یا تصدیق نشده است. ایه 7و 8 سوره زلزله فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُوَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّاً یَرَهُ پس هر کس به مقدار ذرّهای کار نیک کرده باشد همان را ببیند.و هرکس هم وزن ذرهای کار بد کرده باشد آن را ببیند. در مورد ایه فوق اینکه به قدرت خداوند خللی وارد نیست و خوب خواهد سنجید شکی نیست اما سوال مطرح شده این است : فردی دیندار و صاحب مال را با فردی دیندار و فقیر مقایسه کنیم...فرد صاحب مال انفاق کرده و با راحتی زندگی کرده و میمیرد(و بهشتی میشود)...فرد فقیر از شدت فقر رو به کفر می اورد(و جهنمی میشود)...پس چگونه در قیامت میزان برقرار خواهد شد؟ ایا اکنون یک نمونه از ما با شرایط متفاوت در جهانی یا جهانهایی دیگر موجود است (با شرایط دیگر)و در قیامت مجموع اعمال ما در دو جهان مورد سنجش قرار خواهد گرفت؟ یا خداوند به اندازه فقر او از گناهانش کسر خواهد کرد و ... در آخر انچه ما از آن رنج میبریم کمبود حافظه است ... ماجراهای قبل از به دنیا امدن. انتخاب والدین. انتخاب دین.ما با فردی معمولی در اولین برخورد بد می اوریم..گویا در عالم قبل با او مشکل داشتیم ولی خاطرمان نیست... انهایی که به تناسخ اعتقاد دارند میگویند وقتی دژاوو اتفاق می افتد(دیدن جایی که یادمان می اید قبلا هم انرا در خواب دیده ایم) مربوط به تناسخ است که باز از نظر بنده رد میشود و اعتقادم بر این است که چون درصد بالایی از روح هنگام خواب از بدن خارج میشود و چون قدرت سفر در زمان و مکان را دارد به اینده میرود و ما اینده را میبینیم و وقتی اتفاق می افتد میگوییم قبلا دیده ایم.(اینکه چگونه روح قدری خارج میشود و قدری میماند و ایا ممکن است بحثی است طولانی که در این مقال نمیگنجد)قصوری بود (که حتما هست) ببخشید.با تشکر از اینکه مطالب قید شده را حوصله تان میکشد و میخوانید و تفکرات بنده را مجددا فعال نموده و مرا باز به فکر فرو میبرید که از 70 سال عبادت بهتر است.
مهران
اسماء جوان
مهران
محمد
محسن
محسن
محسن
فرهاد
دکتر صحافیان
پاسخ:حضور در پیشگاه خدا مرحله بوده است نه زمان و هر چیزی که زمانی نباشد همیشگی است.حضور در پیشگاه خدا مرحله وجودی همیشگی ماست که به جان ما تعلق دارد.و پس از آمدن به این دنیا پرده زمان مانع دستیابی به آن است.مولانا می فرماید من نی بریده شده از حضورم اما آگاهی ام سبب فریادی رسا شده است که همه جانها آن را می یابند و یکصدا با من بانگ می زنند که حضور همیشگی است.(در نفیر به جای از نفیر،این شرح جدید را تقویت می کند.همچنین دور نبودن این بانگ آگاهی از حقیقت وجودی آدمی دلیل بی زمانی مرحله حضور است.)تن ز جان و جان ز تن مستور نیستلیک کس را دید جان دستور نیست8دیدن جان با اجازه و لطف خداوند میسر است.محرم این هوش جز بی هوش نیستمر زبان را مشتری جز گوش نیست14کسی محرم این مرحله حضور می شود که به مرحله فنا برسد و از خودش(جسم و فکر و خواسته)فاصله قابل توجهی بگیرد.ادامه دریافت های دفتر اول مثنوی 4 نی نامه بیانیه(مانیفست) عشق و عرفان34 بیت نخستین اعلامیه عرفانی و سند راه شهود و تعالی است.تمثیل "نی" که 9 بار در مقدمه آمده، رکن و پایه دیگر تمثیل های مولاناست که به معنی نفی هم می تواند باشد یعنی هر که وجود محدود خود را نفی کرد به جان حقیقی خود می رسد.در ادامه نی با تمثیل های دیگر مانند عشق، می،آتش،موسیقی و آیینه پیوند می خورد.در نی تهی شده عشق حاکم است.شوق به بازگشت ،عشق آفرین و مست کننده است. و نی خالی نواهای داودی دارد که بیهوش کننده است.هر که را جامه ز عشقی چاک شداو ز حرص و جمله عیبی پاک شد22مولانا به عشق شادباش می گوید .عشق را افلاطون و جالینوس می داند یعنی هم طبیب روح و هم پزشک جسم.چون نباشد عشق را پروای اواو چو مرغی ماند بی پر، وای اوعشق پر پرواز آدمی در حریم اوست.دو بیت پایانی؛ آیینه سخن گو بیانگر حقایق نی می باشد و رمز سخنگویی زدودن زنگار وجود غیر حقیقی است و خالی شدن چون نی.آرامش و پرواز روح(کانال و وبلاگ)arameshsahafian@
محمد جواد جهان بین
جلال الدین محمد مهرابی
علی حسنی
نسرین
اسماعیل
اسماعیل
دختر خاکی
هیرسا
امیر
❤️ مولانا
اسکریپت
رضا
سجاد
مجتبی جعفری
آیینه
حمید آشوری
ابراهیم ازبک
مصیب
میلاد
محمد
امین ابراهیمی
امیر
ناصر رستمی
ابوذر جیرندهی
ملیکا رضایی
ملیکا رضایی
ملیکا رضایی
ملیکا رضایی
شمس کاشانی
بی نام
Amin Chatrrouz
Sara Samsami
رضا از کرمان
اسماعیل علیزاده
محسن رضایی
محسن رضایی
سید بهاالدین خادم
در سکوت
ناپیدا
ناپیدا
ناپیدا
ناپیدا
احمدکریمی
بهروز قنبری
محمدی۰۰۳
محمدی۰۰۳
محمدی۰۰۳
دکتر سید روح اله تقوی پور
داود پورسلطان
حسین فرزند ماه جمال و منصور محمدنظامی
آسمان آبی
صفدر مرادی
دکتر سید روح اله تقوی پور
دکتر سید روح اله تقوی پور
دکتر سید روح اله تقوی پور
دکتر سید روح اله تقوی پور
دکتر سید روح اله تقوی پور
دکتر سید روح اله تقوی پور
دکتر سید روح اله تقوی پور
دکتر سید روح اله تقوی پور
حمزه حکمی ثابت
سیّد محس سعیدزاده
دکتر سید روح اله تقوی پور
دکتر سید روح اله تقوی پور
دکتر سید روح اله تقوی پور
دکتر سید روح اله تقوی پور
دکتر سید روح اله تقوی پور
دکتر سید روح اله تقوی پور
دکتر سید روح اله تقوی پور
دکتر سید روح اله تقوی پور
دکتر سید روح اله تقوی پور
دکتر سید روح اله تقوی پور
Amir Ak
محمد حسین
محسن رضایی
.
جاوید مدرس اول رافض