
مولانا
بخش ۱۰ - بیان آنک کشتن و زهر دادن مرد زرگر به اشارت الهی بود نه به هوای نفس و تامل فاسد
کشتن آن مرد بر دست حکیم
نه پی اومید بود و نه ز بیم
او نکشتش از برای طبع شاه
تا نیامد امر و الهام اله
آن پسر را کش خضر ببرید حلق
سر آن را در نیابد عام خلق
آنک از حق یابد او وحی و جواب
هرچه فرماید بود عین صواب
آنک جان بخشد اگر بکشد رواست
نایبست و دست او دست خداست
همچو اسماعیل پیشش سر بنه
شاد و خندان پیش تیغش جان بده
تا بماند جانت خندان تا ابد
همچو جان پاک احمد با احد
عاشقان آنگه شراب جان کشند
که به دست خویش خوبانشان کشند
شاه آن خون از پی شهوت نکرد
تو رها کن بدگمانی و نبرد
تو گمان بردی که کرد آلودگی
در صفا غش کی هلد پالودگی
بهر آنست این ریاضت وین جفا
تا بر آرد کوره از نقره جفا
بهر آنست امتحان نیک و بد
تا بجوشد بر سر آرد زر زبد
گر نبودی کارش الهام اله
او سگی بودی دراننده نه شاه
پاک بود از شهوت و حرص و هوا
نیک کرد او لیک نیک بد نما
گر خضر در بحر کشتی را شکست
صد درستی در شکست خضر هست
وهم موسی با همه نور و هنر
شد از آن محجوب تو بی پر مپر
آن گل سرخست تو خونش مخوان
مست عقلست او تو مجنونش مخوان
گر بدی خون مسلمان کام او
کافرم گر بردمی من نام او
میبلرزد عرش از مدح شقی
بدگمان گردد ز مدحش متقی
شاه بود و شاه بس آگاه بود
خاص بود و خاصهٔ الله بود
آن کسی را کش چنین شاهی کُشد
سوی بخت و بهترین جاهی کِشد
گر ندیدی سود او در قهر او
کی شدی آن لطف مطلق قهرجو
بچه میلرزد از آن نیش حجام
مادر مشفق در آن دم شادکام
نیم جان بستاند و صد جان دهد
آنچ در وهمت نیاید آن دهد
تو قیاس از خویش میگیری ولیک
دور دور افتادهای بنگر تو نیک
تصاویر و صوت



نظرات
سید محمد محمد علیان لاریجانی
ناشناس
ناشناس
علیرضا
بابک
سعید
بهمن
محمد
lحمدجاوید
علیرضا
امین کیخا
پیام
روح اله
فرهاد
امین کیخا
امین کیخا
فرهاد
امین کیخا
روفیا
روفیا
مهدی کاظمی
Hamishe bidar
سیدحبیب
بابک چندم
پاسخگوی پرسشهای شما نباشد،اما،از نظامی:هر نیک و بدی که در شمارستچون در نگری صلاح کارست...از حافظ:نیست در دایره یک نقطه خلاف از کم و بیشکه من این مسئله بی چون و چرا می بینم...تنی چند را باور بر آنست که در جهان هیچ کم و کاستی نیست، و هر چه که هست دقیقاً همانگونه است که باید باشد، یعنی که هر چیزی سر جای خود است...می باید که از گذشته، حال، و آینده با خبر بود تا آنکه بدانیم چرا...مخلص که از دریافتن حال درمانده ام گذشته و آینده به جای خود...ولی اینرا می دانم که نظر کردن فقط بر برهه ای از زمان جوابگو نیست...
احسان
مجید
محمد
منصور پویان
علی رضا
پروانه
عبدالله
احسان
کتایون فرهادی
پاسخ منفی شنیدند . در آنجا دیواری یافتند که رو به ویرانی بود . خضر آن را تعمیر کرد و موسی به طریق سوال بر کار او اعتراض آورد که چرا برای این کار مزد نخواستی ؟ پس از این سه واقعه که موسی بر آن صبر نیاورد . خضر بدو گفت که دیگر وقت جدایی من و تو فرا رسیده است . اما هر سه کار من حکمتی داشت . کشتی را سوراخ کردم از آنرو که متعلق به جمعی مستمندان بود که با آن در دریا کار می کردند و لقمه نانی بدست می آوردند و پادشاه ظالم آن دیار هر کشتی را غصب می کرد و بیم آن بود که کشتی آنان نیز غصب شود و من با سوراخ کردن و معیوب ساختن آن باعث شدم که شاه بدان کشتی معیوب چشم طمع ندوزد . و اما آن جوانک را کشتم از آنرو که او در آینده به راه کفر و عصیان می رفت و پدر و مادر مومنش را نیز به کفر و طغیان می کشاند . پس به امر حق او را کشتم تا فرزندی دیگر که صالح باشد نصیب آنان شود . اما اینکه دیوار را بدون مزد تعمیر کردم بدان خاطر بود که گنجی از آنِ دو یتیم بود که در زیر دیوار قرار داشت که اگر فرو می ریخت جای گنج هویدا می شد پس تقدیر الهی اقتضا می کرد که آن گنج به آن دو رسد نه دیگران . مولانا با استناد به کشته شدن جوانک به دست خضر ، مقتول شدن زرگر به دست حکیم الهی را مدلّل می سازد .شرح و تفسیر بیت 225آنکه از حق یابد او وحی و جواب / هرچه فرماید بود عین صوابآن پیر راهدانی که از بارگاه الهی بدو وحی رسد و از جانب خدا جواب سوالاتش را میگیرد هر چه گوید و امر کند عین صواب است و خطائی در کارش نیست .شرح و تفسیر بیت 226آنکه جان بخشد اگر بکشد رواست / نایب است و دست او دست خداستآن کسی که به آدمیان جان می بخشد اگر جان آنان را بستاند جایز و رواست زیرا که او ولی و نایب خداوند است و هر چه انجام دهد درست است .شرح و تفسیر بیت 227همچو اسماعیل پیشش سر بنه/ شاد و خندان پیش تیغش جان بدههمانگونه که حضرت اسماعیل (ع) در برابر حضرت ابراهیم (ع) سر بر زمین نهاد و تسلیم او شد تو نیز در برابر هادی و مرشد سر اطاعت فرود آور و در برابر تیغ امرش راضی و خشنود باش .– مولانا با اشاره به واقعه ذبح اسماعیل به فرمان خداوند به دست ابراهیم خلیل الله در صدد بیان این مطلب است که انسان ناقص باید در برابر حکم انسان کامل تسلیم باشد .شرح و تفسیر بیت 228تا بماند جانت خندان تا ابد / همچو جان پاک احمد با احدتا جانت هماره خندان و شادان بماند چنانکه جان پاک حضرت احمد ( ص ) در پیشگاه حضرت احدیت شادان بود .شرح و تفسیر بیت 229عاشقان جام فرح آنگه کشند / که به دست خویش خوبانشان کشندعاشقان زمانی جام شادمانی سرمی کشند که معشوقان آنان ، ایشان را به دست خود بکشند یعنی آنان را از خویشتن موهوم و هستی مجازی برهانند .– اگر :به دست خویش” را به “عاشقان” اسناد دهیم همان مفهوم مرگ اختیاری و فنای عارفانه است .شرح و تفسیر بیت 230شاه آن خون از پی شهوت نکرد / تو رها کن بدگمانی و نبردشاه آن خونی که ریخت از روی هواهای نفسانی نبود پس تو نیز در باره وی گمان بد به خود راه مده و دست از مجادله و مناقشه بردار .شرح و تفسیر بیت 231تو گمان بردی که کرد آلودگی / در صفا ، غش کی هلد پالودگیتو چنین گمان کردی که آن شاه با اغراض نفسانی ، خود را آلوده کرد . حال آنکه آن نفسی که از آلودگیهای نفسانی پاک باشد چگونه ممکن است در کار خالص خود ناخالصی بکار برد .شرح و تفسیر بیت 232بهر آن است این ریاضت وین جفا / تا برآرد کوره از نقره جفااین ریاضت و مشقت برای تصفیه نفس است تا کوره گدازان ریاضت ، خس و خاشاک را از نقره جدا کند .– ریاضت اهل سلوک نیز بدین خاطر است که روح از تیرگی ها و زنگار جسمانی پاک گردد .شرح و تفسیر بیت 233بهر آن است امتحان نیک و بد / تا بجوشد ، بر سر آرد زر ، زبدآزمایش سره و ناسره نیز برای آن است که طلا به جوش و غلیان آید و ناخالصی را بر سرش جمع کند تا طلا عیارش کامل شود .– زبد به معنی “کف مایعات” است .شرح و تفسیر بیت 234تا نبودی امر و الهام اله / او سگی بودی دراننده ، نه شاهاگر این کار شاه الهام الهی نبود قطعا او سگی بود هار و درنده .شرح و تفسیر بیت 235پاک بود از شهوت و حرص و هوا / نیک کرد او ، لیک نیک بدنمااما آن شاه از حرص و هوای نفس و شهوات پاک بود و در واقع کار خوبی انجام داد ولی ظاهرا آن کار بد می نمود .شرح و تفسیر بیت 236گر خضر در بحر کشتی را شکست / صد درستی در شکست خضر هستبرای مثال اگر خضر در دریا کشتی سالم آن مستمندان را شکست ، در آن شکستن بسی درستی ها وجود داشت .شرح و تفسیر بیت 237وهم موسی با همه نور و هنر / شد از آن محجوب ، تو بی پر ، مپرحتی حضرت موسی با آن همه عقل و ادراک و مرتبه نورانی اش نتوانست از اسرار کار خضر آگاه شود پس تو نباید بدون بال و پر عشق و همت و ارشاد مشایخ و هادیان در آسمان معانی پرواز کنی .– این بیت نیز بر ضرورت داشتن مرشد و هادی در سلوک اشارت دارد .شرح و تفسیر بیت 238آن گل سرخ است تو خونش مخوان / مست عقل است او ، تو مجنونش مخوانخون آن زرگر در واقع خون نبود بلکه گل سرخ بود پس در واقع شاه خونی نریخت . گل سرخی را از ساقه اش جدا کرد . پس بر زرگر ستمی نرفت چرا که آن شاه مست عقل است و تو نباید او را دیوانه محسوب داری .– مصراع دوم احتمالاََ اشارت است به مجذوبان و شوریدگان حق ، دسته ای در صوفیه هستند به نام بَهالیل که مردمی به ظاهر دیوانه و فاقد شعور تصور می شوند ولی سراپا هوش و ادراک اند و به سبب انصراف از عالم خلق و امور دنیا ، مردم کوتاه نظر ، آنان را ابله و دیوانه پندارند .شرح و تفسیر بیت 239گر بدی خون مسلمان ، کام او / کافرم گر بردمی من ، نام اواگر منظور آن شاه آن بود که خون مسلمانی را مباح کند و آنرا به ناحق بریزد کافر هستم اگر نام او را بر زبان آورم .شرح و تفسیر بیت 240می بلرزد عرش از مدح شقی/ بد گمان گردد ز مدحش ، متقیزیرا عرش جهان هستی از اینکه شخصی تبه کار مورد ستایش قرار گیرد بر خود می لرزد چرا که مدح اشقیا مذموم و منفور است .– در این بیت بدین حدیث اشارت رفته است که “هرگاه شخص تبه کار مورد ستایش قرار گیرد ، خداوند خشم آرد و از خشم او عرش بلرزد .شرح و تفسیر بیت 241شاه بود و ، شاه بس آگاه بود / خاص بود و ، خاصه الله بوداو شاه بود اما شاهی آگاه و دانا بود و از دوستان و خواص خداوند به شمار می آمد .شرح و تفسیر بیت 242آن کس را کش چنین شاهی کشد / سوی بخت و بهترین جاهی کشدآن کس را که چنین شاه دانائی بکشد در حقیقت مقتول را به سوی نیک بختی و مقام رفیع می برد .شرح و تفسیر بیت 243گر ندیدی سود او در قهر او / کی شدی آن لطف مطلق ، قهرجواگر شاه در کشتن او زرگر خیر و صلاح او را نمی دید ، آن لطف مطلق الهی کی جویای قتل و قهر او می شد ؟ ( قهر حق تعالی خالی از لطف و مصلحت نیست ) .– از آنجا که خداوند لطف محض است پس قهرش نیز خالی از لطف نیست و انسان کامل نیز که مجلای الهی است همینطور است . پس نیش و قهر آن حکیم نیز خالی از خیر و مصلحت نبود .شرح و تفسیر بیت 244بچه می لرزد از آن نیش حجام / مادر مشفق در آن غم ، شادکاممثلا کودک از نیش حجامتگر بر خود می لرزد ولی مادر مهربان او در همان لحظه که کودکش هراسان و گریان است شادمان و خرسند است . زیرا می داند که نیش حجامت برای سلامتی فرزندش خوب است . همینطور قهر الهی نیز خالی از لطف و مصلحت بندگان نیست .شرح و تفسیر بیت 245نیم جان بستاند و صد جان دهد / آنکه در وهمت نیاید ، آن دهدحق تعالی جان ضعیف ترا می گیرد و به عوض آن صد جان به تو می دهد و پاداشی که در وهم و گمانت نمی گنجد به تو عطا می کند .– مصراع دوم ماخوذ است از این حدیث “خداوند تعالی فرماید : برای بندگان شایسته ام چنان پاداشی فراهم آرم که نه چشمی آنرا دیده و نه گوشی آنرا شنیده و نه بر قلب احدی از آدمیان خطور کرده است “شرح و تفسیر بیت 246تو قیاس از خویش می گیری ولیک / دور دور افتاده ای ، بنگر تو نیکتو کار خداوند و اسرار اولیاءالله را با خود قیاس می کنی در حالی که از حقیقت خیلی دور افتاده ای .
برگ بی برگی
پاسخ به عبدالله عزیز باید گفت تمام این داستانها تمثیل هستند و اگر به معانی آنها پی ببریم نه تنها آنها را زشت نمیدانیم بلکه جلوه زندگی و رنگ خدا را در آنها درمیابیم .عزیز دیگری به هزلیات مولانا اشاره داشتند و واژه مستهجن را بکار بردند که بهتره بدونید مولانا با هر ابزار ممکن قصد داشته ما را از جهلی که سالیان متمادی و از بدو زندگی بشر به آن مبتلا هستیم برهاند و برخی از این مثلها و قصه ها در آن دوران و یا قبل از آن بسیار متداول بوده است اما مولانا با استادی تمام و با تغییرات دلخواه خود آنها را به نظم درآورده و معانی مورد نظر خود را در آنها گنجانده است و این هنر مولانا ست پس بیاییم بر بزرگی چون مولانا خرده نگیریم .ای برادر قصه چون پیمانه ایستمعنی اندر آن مثال دانه ایستدانه معنی بگیرد مرد عقل /ننگرد پیمانه را گر گشت نقلو در این قصه نسبتاً طولانی و پر رمز و راز اگر شاه را اصل خدایی انسان و حکیم را عارف و شخص زنده به خدا گشته ای چون مولانا فرض کنیم پس آن کنیزک تمثیل انسان ذهنی و متوهم و دروغین میباشد که اصل خود را فراموش کرده و نمیداند که باید به اصل خود زنده شود و عاشق و دلباخته زرگر شده است و شغل این زرگر نمایاندن همه چیز های مادی در قالبی زیبا و پر زرق و برق به انسان شیفته ثروت و قدرت و برتری طلبی این جهان میباشد اما طرح زندگی یا خدا چیز دیگری بوده است و خواست او این بوده است که انسان (در اینجا کنیزک) مدتی کوتاه بزای تمیز دادن این جهان مادی از اصل خداگونه خود با زرگر این جهان آشنا شده و در آمیزد و منظور از شش ماه زمان کوتاه است برای مثال شش سال و پس از آن که متوجه شد از چیزهای این جهانی زندگی و خوشبختی گرفتن محال میباشد از زرگر دلسرد گشته و بنا به طرح زندگی یا خدا و توسط انسان کامل چون مولانا به اصل شاهی و خدایی خود باز میگردد چرا که اصل ما عاشق زنده شدن ما به خدا و اصل خود میباشد و این راز عشق شاه به کنیزک میباشد اما بسیاری از ما انسانها برای سالیان بسیار زیاد و حتی تا آخر عمر این موضوع را در نمی یابیم و همچنان زرگر این جهان را رها نمیکنم و عاشق او میمانیم . دوستانی که غرق در آثار مولانا میشوند و روزی نیست که در آثار زندگی ساز او تامل نکنند در می یابند که روز به روز این جهان و همه متعلقات آن از مادیات تا باورهای کهنه که اوایل به آنها عشق می ورزیدند روز به روز در نظر آنها حقیر و ناچیز میآید و میل بیشتری به شاه در خود احساس میکنند و خوشا به حال آنها چرا که طراح اصل زندگی مولانا را برای خوار و نزار کردن زرگر ذهن و وصل به اصل شاهی شان به یاری گرفته است.آثار استاد کریم زمانی و برنامه گنج حضور آقای پرویز شهبازی در دریافت معانی و برداشت دانه ها بسیار موثر است .موفق و پایدار باشید
فردا
علی فضلی
arad
دوست
عارف
arad
محمد رضا نجفی سروستانی
معلم جغرافیا
طالب حق
هیچکس بی نام
عبدالرضا جلالی
مهین
سعید
همایون
پاسخ رامیدهم که یکمرتبه دیگر. شعررا بادقت بخوانند جوابشون درشعر درچندجا داده شده است (توقیاس ازخویش میگیری ولیک/دورادور افتاده ای بنگر تونیکبه به عجب اشعاری
در سکوت
Solid True
Solid True