مولانا

مولانا

بخش ۱۲۲ - سبب حرمان اشقیا از دو جهان کی خسر الدنیا و الآخرة

۱

چون حکیمک اعتقادی کرده است

کآسمان بیضه زمین چون زرده است

۲

گفت سایل چون بماند این خاکدان

در میان این محیط آسمان

۳

همچو قندیلی معلق در هوا

نه باسفل می‌رود نه بر علا

۴

آن حکیمش گفت کز جذب سما

از جهات شش بماند اندر هوا

۵

چون ز مغناطیس قبهٔ ریخته

درمیان ماند آهنی آویخته

۶

آن دگر گفت آسمان با صفا

کی کشد در خود زمین تیره را

۷

بلک دفعش می‌کند از شش جهات

زان بماند اندر میان عاصفات

۸

پس ز دفع خاطر اهل کمال

جان فرعونان بماند اندر ضلال

۹

پس ز دفع این جهان و آن جهان

مانده‌اند این بی‌رهان بی این و آن

۱۰

سر کشی از بندگان ذوالجلال

دان که دارند از وجود تو ملال

۱۱

کهربا دارند چون پیدا کنند

کاه هستی ترا شیدا کنند

۱۲

کهربای خویش چون پنهان کنند

زود تسلیم ترا طغیان کنند

۱۳

آنچنان که مرتبهٔ حیوانیست

کو اسیر و سغبهٔ انسانیست

۱۴

مرتبهٔ انسان به دست اولیا

سغبه چون حیوان شناسش ای کیا

۱۵

بندهٔ خود خواند احمد در رشاد

جمله عالم را بخوان قل یا عباد

۱۶

عقل تو همچون شتربان تو شتر

می‌کشاند هر طرف در حکم مر

۱۷

عقل عقلند اولیا و عقلها

بر مثال اشتران تا انتها

۱۸

اندریشان بنگر آخر ز اعتبار

یک قلاووزست جان صد هزار

۱۹

چه قلاووز و چه اشتربان بیاب

دیده‌ای کان دیده بیند آفتاب

۲۰

یک جهان در شب بمانده میخ‌دوز

منتظر موقوف خورشیدست و روز

۲۱

اینت خورشیدی نهان در ذره‌ای

شیر نر در پوستین بره‌ای

۲۲

اینت دریایی نهان در زیر کاه

پا برین که هین منه با اشتباه

۲۳

اشتباهی و گمانی را درون

رحمت حقست بهر رهنمون

۲۴

هر پیمبر فرد آمد در جهان

فرد بود آن رهنمایش در نهان

۲۵

عالم کبری به قدرت سحر کرد

کرد خود را در کهین نقشی نورد

۲۶

ابلهانش فرد دیدند و ضعیف

کی ضعیفست آن که با شَه شُد حریف

۲۷

ابلهان گفتند مردی بیش نیست

وای آنکو عاقبت‌اندیش نیست

تصاویر و صوت

مثنوی نسخهٔ قونیه، کاتب محمد بن عبدالله القونوی، پایان کتابت ۶۷۷ ه.ق » تصویر 78
مثنوی معنوی ( دفتر اول و دوم ) بر اساس آخرین تصحیح نیکلسون و مقابله با نسخهٔ قونیه به کوشش حسن لاهوتی - جلال الدین محمد بن محمد مولوی - تصویر ۱۸۷

نظرات

user_image
امیرحسین
۱۳۹۰/۱۲/۰۱ - ۰۳:۱۶:۳۱
زندگی افسانه افسانه هاست هر که دل بندد به آن دیوانه دیوانه هاست
user_image
علی امینی
۱۳۹۱/۱۰/۲۷ - ۰۰:۰۶:۴۷
رابطه ی من و تو استاد روال مرید و مردای است چه آنکه تاریکی را نوری امیدوار میکند به نجات و هم پرتو لایزال شوری و دلخوشی.پیش از تو در انسجام جهل بایر بودم و بی حاصل بسان آن درخت سپیدار سیرتی که بار پندار ندارد.شکوفه آذین میکنی به معرفتت شاخسار ارادت را که جوانه زدن برایش خواب لاطائل بود پیش از این.بازی نبود تحصیلاسباب دلکشیدن و دل بستگی بود به نکاتو هم زبانت انتشار بلاغت داشتو روح از نشاط تو کمتر فراغت یافتبلند قامتی اندیشه منبسطکه جهل را جمله به موهبتی می گریزانیدستم گرفتی چون ولیکه به ناتوانیم زانو پاگرفتتو آن بودی گام به گامکه از من خامچنین پخته به زنهار آمدمکه جمله حریفان در عجبندهمنشین تو بودن سعادت استو نغز مجاورتت غرق حلاوت استبر تو شاکر بودنعین شکر خداستکه رسالت توهمچون عزم انبیاستاگر همان باشیمن امتمو بدان که مکنتم همه وامدار توستنور اندیشهو منت یزدان راجمله که در بساط تو چاکری کنمکه جاروکشی اهل عرفانبهتر از شاهی شهر اشقیاستع.ا
user_image
شهرام شریف‌زاده
۱۳۹۵/۰۳/۲۶ - ۱۲:۵۲:۵۵
با سلام و درودبه نظر می‌اید در بیت 25 عالم کبری صحیح است.
user_image
محمد حنیفه نژاد
۱۳۹۵/۰۳/۳۰ - ۱۰:۵۱:۳۱
بنده خود خواند احمد در رشاد جمله عالم را بخوان قل یا عباد مسامحه در تفسیر قرآن ، آن هم تا این حد اصلا از مولوی قابل قبول نیست آیا پیامبر همه مردم را بنده خود خوانده ؟! در حالی که آن آیه می فرماید : یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم لا تقنطوا من رحمت الله یعنی ای پیامبر بگو ای بندگان من ( یعنی ای پیامبر به این بندگان من بگو ) که از رحمت خدا ناامید نشوید جای بسی تأمل است ، لطفا دانشمندان و مولوی دوستان بیشتر شرح دهند
user_image
سروش سروش
۱۴۰۰/۰۲/۰۳ - ۰۳:۴۲:۰۶
گرامی حنیفه نژاد بحث انسان کامل هست و مرتبه انسان کاملی و ارواحی که به این مقام و مرتبه میرسن《 هر زمان نو میشود دنیا و ما 》علاوه بر ماده و اتم و مولکولها ک میمیرن و متولد میشن، روح هم هی بزرگتر میشهدر مسیر سلوک هی روح بزرگتر در کالبد ما میشینه و روح قبلی رو در بطن خودش جا میده تا جایی ک روح کامل خدا (مسیح) در کالبد ما میشینه و شخصی ک ب مرتبه انسان کاملی میرسه روح کامل خدا در کالبدش حلول میکنه و مسیح میشه، خود مسیح میشه و نگاه مسیحایی پیدا میکنه (همینطور ک در بسیاری موارد حضرت مولانا از کلمه مسیح یا یکی از کالبدهای مسیح با نام عیسی بسیار نام برده)و مسیح یعنی مسح شده توسط خدای الرحمن یا اهوراو بعد مسیح شدن ب عالم اهورا وارد میشه و دید اهورایی پیدا میکنه و بعد نگاه دیانا یا الهیک اینها مسیر سلوک و ورای سلوک هستو شخصی ک به اون مراتب میرسه از بُعد دیانا(الله) یا اهورا همه چیز رو میبینه و درواقع جسمش وسیله ارتباطی اون با این عالم هست ولی روح درونش روح کامل خدا هست و سخنانش سخن خدا و دیدش دید الهیو محمد به مقام انسان کامل رسیدو همینطور مولاناذره ذره با ادراک و بزرگتر شدن روح ب اون مراتب رسیدنپس نه کلام محمد ن مولانا رو نمیشه نقض کرد و ایراداتی اگر باشه از درک و سطح روحی ماست نه کلام ایشانو البته سخنان آن بزرگان در هر مرتبه ای از رشد روحی ک بودن در مسیر سلوکشون مرتبط هستتا جایی تسلیم بودن و از نجوم و ستاره ها بهره میبردن و در جایی سلطان کائنات بودن و بر احوالات کل عوالم حکم میکردن و حتی پیشگویی های انسان کامل حکم هست بر کائنات، و اون پیشگویی نبوده
user_image
کوروش
۱۴۰۱/۰۳/۲۳ - ۱۵:۴۹:۵۰
جدای از این که فکر میکنم به گرد بودن زمین هم اشاره کزده ولی نگرش جالبش این بود که به جای جاذبه به دافعه اشاره کرده آن دگر گفت آسمان با صفا   کی کشد در خود زمین تیره را   بلک دفعش می‌کند از شش جهات   زان بماند اندر میان عاصفات