مولانا

مولانا

بخش ۱۳۵ - مثل عرب اذا زنیت فازن بالحرة و اذا سرقت فاسرق الدرة

۱

فازن بالحرة پی این شد مثل

فاسرق الدرة بدین شد منتقل

۲

بنده سوی خواجه شد او ماند زار

بوی گل شد سوی گل او ماند خار

۳

او بمانده دور از مطلوب خویش

سعی ضایع، رنج باطل، پای ریش

۴

همچو صیادی که گیرد سایه‌ای

سایه کی گردد ورا سرمایه‌ای

۵

سایهٔ مرغی گرفته مرد سخت

مرغ حیران گشته بر شاخ درخت

۶

کین مدمغ بر کی می‌خندد عجب

اینت باطل اینت پوسیده سبب

۷

ور تو گویی جزو پیوستهٔ کلست

خار می‌خور خار مقرون گلست

۸

جز ز یک رو نیست پیوسته به کل

ورنه خود باطل بدی بعث رسل

۹

چون رسولان از پی پیوستنند

پس چه پیوندندشان چون یک تنند

۱۰

این سخن پایان ندارد ای غلام

روز بیگه شد حکایت کن تمام

تصاویر و صوت

مثنوی نسخهٔ قونیه، کاتب محمد بن عبدالله القونوی، پایان کتابت ۶۷۷ ه.ق » تصویر 87
بامشاد لطف آبادی :

نظرات

user_image
رضا مزکی
۱۳۹۸/۰۱/۱۹ - ۱۴:۲۸:۱۶
بیت اول اشاره است به ضرب المثل عربی « اذا زنیت فاذن بالحرة و اذا سرقت فاسرق الدرة » به معنای « هر گاه خواهی که تباهی به بار آوری با آزادْ زن ،تباهی آور ؛ و هر گاه خواهی که دزدی کنی ، مروارید بدزد» [ این مثل هر چند به لحاظ ظاهر صورتی پسند ندارد ، لیکن مولانا آن را در تفهیم مقصودی عالی و معنوی به کار گرفته است ؛ در مثنوی این گونه موارد کم نیست. منظور این است که باید همت و سلیقه شخص ، بلند و ظریف باشد و هماره به عالی ترین چیز ها نظر داشته باشد ]شرح جامع مثنوی کریم زمانی (چاپ اول) ، دفتر اول ، صفحه 728