مولانا

مولانا

بخش ۱۶۷ - گفتن پیغامبر صلی الله علیه و سلم به گوش رکابدار امیرالمؤمنین علی کرم الله وجهه کی کشتن علی بر دست تو خواهد بودن خبرت کردم

۱

من چنان مردم که بر خونی خویش

نوش لطف من نشد در قهر نیش

۲

گفت پیغامبر به گوش چاکرم

کو برد روزی ز گردن این سرم

۳

کرد آگه آن رسول از وحی دوست

که هلاکم عاقبت بر دست اوست

۴

او همی‌گوید بکش پیشین مرا

تا نیاید از من این منکر خطا

۵

من همی‌گویم چو مرگ من ز تست

با قضا من چون توانم حیله جست

۶

او همی‌افتد به پیشم کای کریم

مر مرا کن از برای حق دو نیم

۷

تا نه آید بر من این انجام بد

تا نسوزد جان من بر جان خود

۸

من همی گویم برو جف القلم

زان قلم بس سرنگون گردد علم

۹

هیچ بغضی نیست در جانم ز تو

زانک این را من نمی‌دانم ز تو

۱۰

آلت حقی تو فاعل دست حق

چون زنم بر آلت حق طعن و دق

۱۱

گفت او پس آن قصاص از بهر چیست

گفت هم از حق و آن سر خفیست

۱۲

گر کند بر فعل خود او اعتراض

ز اعتراض خود برویاند ریاض

۱۳

اعتراض او را رسد بر فعل خود

زانک در قهرست و در لطف او احد

۱۴

اندرین شهر حوادث میر اوست

در ممالک مالک تدبیر اوست

۱۵

آلت خود را اگر او بشکند

آن شکسته گشته را نیکو کند

۱۶

رمز ننسخ آیة او ننسها

نات خیرا در عقب می‌دان مها

۱۷

هر شریعت را که حق منسوخ کرد

او گیا برد و عوض آورد ورد

۱۸

شب کند منسوخ شغل روز را

بین جمادی خرد افروز را

۱۹

باز شب منسوخ شد از نور روز

تا جمادی سوخت زان آتش‌فروز

۲۰

گرچه ظلمت آمد آن نوم و سبات

نه درون ظلمتست آب حیات

۲۱

نه در آن ظلمت خردها تازه شد

سکته‌ای سرمایهٔ آوازه شد

۲۲

که ز ضدها ضدها آمد پدید

در سویدا روشنایی آفرید

۲۳

جنگ پیغامبر مدار صلح شد

صلح این آخر زمان زان جنگ بد

۲۴

صد هزاران سر برید آن دلستان

تا امان یابد سر اهل جهان

۲۵

باغبان زان می‌برد شاخ مضر

تا بیابد نخل قامتها و بر

۲۶

می‌کند از باغ دانا آن حشیش

تا نماید باغ و میوه خرمیش

۲۷

می‌کند دندان بد را آن طبیب

تا رهد از درد و بیماری حبیب

۲۸

پس زیادتها درون نقصهاست

مر شهیدان را حیات اندر فناست

۲۹

چون بریده گشت حلق رزق‌خوار

یرزقون فرحین شد گوار

۳۰

حلق حیوان چون بریده شد بعدل

حلق انسان رست و افزونید فضل

۳۱

حلق انسان چون ببرد هین ببین

تا چه زاید کن قیاس آن برین

۳۲

حلق ثالث زاید و تیمار او

شربت حق باشد و انوار او

۳۳

حلق ببریده خورد شربت ولی

حلق از لا رسته مرده در بلی

۳۴

بس کن ای دون‌همت کوته‌بنان

تا کیت باشد حیات جان به نان

۳۵

زان نداری میوه‌ای مانند بید

کآبرو بردی پی نان سپید

۳۶

گر ندارد صبر زین نان جان حس

کیمیا را گیر و زر گردان تو مس

۳۷

جامه‌شویی کرد خواهی ای فلان

رو مگردان از محلهٔ گازران

۳۸

گرچه نان بشکست مر روزهٔ ترا

در شکسته‌بند پیچ و برتر آ

۳۹

چون شکسته‌بند آمد دست او

پس رفو باشد یقین اشکست او

۴۰

گر تو آن را بشکنی گوید بیا

تو درستش کن نداری دست و پا

۴۱

پس شکستن حق او باشد که او

مر شکسته گشته را داند رفو

۴۲

آنک داند دوخت او داند درید

هر چه را بفروخت نیکوتر خرید

۴۳

خانه را ویران کند زیر و زبر

پس بیک ساعت کند معمورتر

۴۴

گر یکی سر را ببرد از بدن

صد هزاران سر بر آرد در زمن

۴۵

گر نفرمودی قصاصی بر جنات

یا نگفتی فی القصاص آمد حیات

۴۶

خود که را زهره بدی تا او ز خود

بر اسیر حکم حق تیغی زند

۴۷

زانک داند هر که چشمش را گشود

کان کشنده سخرهٔ تقدیر بود

۴۸

هر که را آن حکم بر سر آمدی

بر سر فرزند هم تیغی زدی

۴۹

رو بترس و طعنه کم زن بر بدان

پیش دام حکم عجز خود بدان

تصاویر و صوت

مثنوی نسخهٔ قونیه، کاتب محمد بن عبدالله القونوی، پایان کتابت ۶۷۷ ه.ق » تصویر 109
دوره کامل مثنوی معنوی (به انضمام چهار فهرست اعلام، اسامی رجال و نساء، امکنه و قبایل، کتب، آیات قرآن و فهرست قصص و حکایات) از روی نسخه طبع ۱۹۲۵ - ۱۹۳۳ م در لیدن از بلاد هلاند به کوشش رینولد الین نیکلسون - جلال الدین مولوی محمد بن محمد بن الحسین البلخی ثم الرومی - تصویر ۱۹۷
بامشاد لطف آبادی :

نظرات

user_image
فاضل
۱۳۸۹/۰۸/۱۵ - ۰۸:۰۹:۰۲
بطور کلی شاعر صوفی است و افکار صوفیانه خود را به شعر در آورده است این اشاعر پر از مطالب غلط است بخصوص جریان این که حضرت امیر از ابن ملجم بدش نمی آید و او را آلت حق می داند که در این صورت از هیچ جنایت کاری نمی توان بد گفت. و هر کس دیگری را به زند یا به ناموسش تجاوز کند می تواند بگوید من آلت حق ام با من دشمنی نکن. نتیجه افکار جبری شاعر بهتر از این نمی شود.
user_image
بلال بحرانی
۱۳۸۹/۱۲/۱۴ - ۰۱:۱۶:۴۹
بیت «زان نداری میوه‌ای مانند بیدکب رو بردی پی نان سپید» به صورت زیر اصلاح می گردد:زان نداری میوه‌ای مانند بیدکابرو بردی پی نان سپید(کابرو = مخفف "که آبرو")
user_image
محمد حافظ کل قران کریم
۱۳۹۶/۰۹/۱۳ - ۱۰:۰۸:۰۴
در تایید فاضل و رد فردی به نام محمدای فرزندان آدم در حقیقت ما برای شما لباسی فرو فرستادیم که عورتهای شما را پوشیده می دارد و [برای شما] زینتی است و[لی] بهترین جامه [لباس] تقوا است این از نشانه‏ های [قدرت] خداست باشد که متذکر شوند (26) ای فرزندان آدم زنهار تا شیطان شما را به فتنه نیندازد چنانکه پدر و مادر شما را از بهشت بیرون راند و لباسشان را از ایشان برکند تا عورتهایشان را بر آنان نمایان کند در حقیقت او و قبیله‏ اش شما را از آنجا که آنها را نمی ‏بینید می ‏بینند ما شیاطین را دوستان کسانی قرار دادیم که ایمان نمی ‏آورند (27) و چون کار زشتی کنند می‏ گویند پدران خود را بر آن یافتیم و خدا ما را بدان فرمان داده است بگو قطعا خدا به کار زشت فرمان نمی‏ دهد آیا چیزی را که نمیدانید به خدا نسبت می‏ دهید (28) بگو پروردگارم به دادگری فرمان داده است و [اینکه] در هر مسجدی روی خود را مستقیم [به سوی قبله] کنید و در حالی که دین خود را برای او خالص گردانیده‏ اید وی را بخوانید همان گونه که شما را پدید آورد [به سوی او] برمی‏ گردید (29) [در حالی که] گروهی را هدایت نموده و گروهی گمراهی بر آنان ثابت‏ شده است زیرا آنان شیاطین را به جای خدا دوستان [خود] گرفته‏ اند و می ‏پندارند که راه‏یافتگانند (30) ای فرزندان آدم جامه خود را در هر نمازی برگیرید و بخورید و بیاشامید و[لی] زیاده‏ روی مکنید که او اسرافکاران را دوست نمی دارد (31)
user_image
محمد حافظ کل قران کریم
۱۳۹۶/۰۹/۱۳ - ۱۰:۲۵:۴۸
خصوصا در ترجمه دو ایه زیر دقت کنیدای فرزندان آدم زنهار تا شیطان شما را به فتنه نیندازد چنانکه پدر و مادر شما را از بهشت بیرون راند و لباسشان را از ایشان برکند تا عورتهایشان را بر آنان نمایان کند در حقیقت او و قبیله‏ اش شما را از آنجا که آنها را نمی ‏بینید می ‏بینند ما شیاطین را دوستان کسانی قرار دادیم که ایمان نمی ‏آورند (27)و چون کار زشتی کنند می‏ گویند پدران خود را بر آن یافتیم و خدا ما را بدان فرمان داده است بگو قطعا خدا به کار زشت فرمان نمی‏ دهد آیا چیزی را که نمیدانید به خدا نسبت می‏ دهید (28)که شامل دو عبارت 1-"زنهار تا شیطان شما را به فتنه نیندازد"و 2-"و خدا ما را بدان فرمان داده است بگو قطعا خدا به کار زشت فرمان نمی‏ دهد آیا چیزی را که نمیدانید به خدا نسبت می‏ دهید " است
user_image
محمد حافظ کل قران کریم
۱۳۹۶/۰۹/۱۳ - ۱۰:۲۹:۳۲
در واقع با توجه به ایه 28، این امام علی ع بودند که به فرمان خداوند در مسجد به نماز ایستادندو این ابن ملجم بود که بر خلاف فرمان خداوند و با پیروی از فتنه شیطان یا نفس خود مانع عبادت امام علی شد و امام را در محراب بر خلاف دستور و رضایت خداوند شهید کرد و اجازه نداد امام به عبادت خالصانه خداوند ادامه دهند.خدایا به وجاهت امیر المومنین دست ما را بیش از پیشبگیر
user_image
محمد حافظ کل قران کریم
۱۳۹۶/۰۹/۱۳ - ۱۰:۳۹:۵۱
همچنین در ایه سوره انعام امده استآنان که شرک آوردند خواهند گفت: اگر خدا می‌خواست ما و پدرانمان مشرک نمی‌شدیم و چیزی را حرام نمی‌کردیم. بدین گفتار، پیشینیان ایشان نیز تکذیب (رسل) کردند تا آنکه طعم عذاب ما را چشیدند. بگو: آیا شما بر این سخن مدرک قطعی دارید تا به ما ارائه دهید؟ همانا شما پیروی جز از خیالات باطل نمی‌کنید و جز به گزافه و دروغ سخن نمی‌گویید. (148)لذا مشرک شدن اینها به اجبار از خدا نبودهو خداوند به انها اختیار داده.بله اگر خدا میخواست مشرک نمیشدند اگر خدا میخواست ابن ملجم توان و اراده کشتن امام را نمی داشتو اگر خدا می‌خواست آنها شرک نمی‌آوردند، و ما تو را نگهبان ایشان نکردیم و تو وکیل آنها نیستی. (107) اما خداوند میخواهد ما اختیار داشته باشیم و از حتی اینکه پیامبر مردم را بر ایمان اجبار کنند نهی میکندو اگر پروردگار تو می‏ خواست قطعا هر که در زمین است همه آنها یکسر ایمان می ‏آوردند پس آیا تو مردم را ناگزیر می ‏کنی که بگروند (99)
user_image
دوستدار
۱۳۹۶/۰۹/۱۳ - ۲۰:۱۵:۴۶
جناب حافظ کل قرآن. مراد انعام با صدای زبر است یا انعام با زیر؟؟
user_image
محمد حافظ کل قران کریم
۱۳۹۶/۰۹/۱۴ - ۰۲:۵۰:۰۵
دوستدار عزیز؛ منظور بنده حقیر سوره مبارکه أنعام به فتح همزه بود بحمد الله بنده دقت دارم و کل قرآن را با زیر و زبر و رعایت تمام جزئیات اعراب و تفکیک و تمییز مشابهات آن از حفظ میخوانم و این لطف خداست .اینکه ترجمه ها را اوردم برای سهولت استفاده و سرعت نتیجه بود.در واقع با توجه به ایه 28، این امام علی ع بودند که به فرمان خداوند در مسجد به نماز ایستادندو این ابن ملجم بود که بر خلاف فرمان خداوند و با پیروی از فتنه شیطان یا نفس خود مانع عبادت امام علی شد و امام را در محراب بر خلاف دستور و رضایت خداوند شهید کرد و اجازه نداد امام به عبادت خالصانه خداوند ادامه دهند.خدایا به وجاهت امیر المومنین دست ما را بیش از پیشبگیر
user_image
محمد حافظ کل قران کریم
۱۳۹۶/۰۹/۱۴ - ۰۲:۵۶:۵۲
شماره همراه که زنگ بزنیند سوال حفظ از کل قرآن بپرسید: که خیلی دوست دارم 09154775648بحمد الله بنده موفق به دریافت مدرک تخصصی درجه 3 سازمان تبلیغات در حفظ کل قران کریم شدم.من حتی یکبارهم مثنوی را که بقول خود او اصل اصول اصول دین! است را نخوانده ام و دست نگرفته ام ولی قرآن کریم را نسخه شفای خود میدانم و می بینید که با آن ثابت میکنم بعضی ابیات مثنوی غلط است کما اینکه علامه جعفری هم می فرمایند غلط های فراوان به جلال الدین گرفته اند.
user_image
سید
۱۳۹۶/۱۰/۳۰ - ۰۴:۰۸:۱۲
با درود سلام بر مدیران این درگاه اطلاعاتی بسیار مفید و به همه دوستان عزیزی که در اینجا یادداشتی به جا گذاشته اند.مثنوی به قول دکتر الهی قمشه ای متنی دمکراتیک است و یکی از موضوعات پر مناقشه بحث جبر واختیار است. مولانا خود در آخرین بیت این بخش میگوید:رو بترس و طعنه کم زن بر بدانپی اش دام حکم عجز خود بدانقوانین واحکام الهی عادلانه جاریست. این عدالت حق است که جبر است وبرای برقراری این نظام وجود ضد لازم است وگر نه در عدم حق هیچ نیست و هیچ جبری هم نیست. در دفتر ششم در قصه کودکی که به اسیری سلطان محمود گرفتار شده میگوید:ای دهنده عقلها فریاد رسگر نخواهی تو نخواهد هیچکسهم بگو تو هم تو بشنو هم توباشما همه لاشیم با چندین تراشزین حواله رغبت افزا در سجودکاهلی جبر مفرست و خموداگر مفهوم جبر واختیار را با دقت نگاه کنیم تنها تفاوت در صبر است. که شیطان بر حکم حق صبر نکرد تا حکمت آن را دریابد و ما نیز زمانی که بر حکم حق که حادث در هر لحظه است صبر نکنیم به دام می افتیم و شروع به قضاوت از نفس میکنیم. داستان خضر وموسی بهترین مثال بر این حکایت است. وخدا میداند وبس.
user_image
محمد حافظ
۱۳۹۶/۱۲/۱۱ - ۰۶:۰۱:۳۳
سلام اقای سیدگفته اید:" این عدالت حق است که جبر است ...." یا "اگر مفهوم جبر واختیار را با دقت نگاه کنیم تنها تفاوت در صبر است. ....."روشن نیست شما موافقید یا مخالف و تعریف دقیق شما چیست چندین شرح باید بر همین کامنت شما نوشته شود تا مقصود شما مشخص شود خیلی مبهم و غیر قابل فهم نوشته اید. بالاخره شما موافقید با نظر مولوی یا مخالفید اولاثانیا منظور شما از ذکر "در عدم حق هیچ کس نیست" و"قصه موسی و خضر""صبر بر حکم حق " چیست چگونه استدلال کرده اید به ارتبازط اینها با بحث جبر و اختیار؟خیلی غامظ و پیچیده نوشته اید و غیر قابل فهم و کاربرد
user_image
سید حسین
۱۳۹۷/۰۳/۱۶ - ۱۶:۳۹:۴۳
جناب حافظشما حافظی نه مفسر جهت اطلاعتون گفتم
user_image
عادل
۱۳۹۸/۰۲/۰۳ - ۰۰:۴۹:۵۳
با سلام . حضرت حافظ بر خلاف شما به نظر من، نظر سید بسیار هم قابل فهم بوده و هیچ نکته نامفهومی ندارد . و به نظر هم میاد درست باشه . طبق فرمایش ایشان جبر در مقابل اختیار نیست
user_image
کمال دانش
۱۳۹۸/۰۹/۲۱ - ۱۴:۱۱:۲۱
باسلام خدمت همه عزیزان و سروران گرامی.هدف شاعر از به شعر در آوردن برخی داستانها و روایات بیان واقعیتها و اصل ماجرا نیست بلکه هدف او بیان خصیصه های اصلی شخصیت داستان است/هدف مولانا از بیان این داستان این بوده است که می خواهد مهمترین صفات امیرالمومنین را گوشزد بکند،او خواسته بگوید که امیرمومنان بی جهت لقب واقعی کلیم الله را بر خود نگرفته و واقعا شایسته این لقب است/او(مولانا) به بهترین وجه ممکن صفت بخشندگی و عدم علاقه حضرت را به دنیای فانی بیان داشته.به جرأت می توان گفت از دوره بعد از اسلام تاکنون هیچکس مانند مولانا شخصیت واقعی حضرت علی را تشریح نکرده است.بنابراین، این حقیر سراپا تقصیر تأکید می کند در اشعار شاعران بخصوص در مثنوی به دنبال اصل ماجرا و چگونگی بیان روایات نباشید.با تشکر از محمد و سایر عزیزان.در این شک نکنید که مولانا به درستی واقعیت وجودی خداوند و بندگان صالح او را درک کرد
user_image
حسین
۱۳۹۹/۰۲/۲۳ - ۱۷:۰۰:۵۷
سلام خدمت دوستاناگر به این شعر مولوی دقت کنید متوجه می شوید که خود مولوی انسان را موجودی مختار می داند و اختیار انسان نیز تحت اختیار خداوند است. یعنی اختیار خداوند بر این است که انسان موجودی مختار باشد.آن یکی می‌رفت بالای درختمی‌فشاند آن میوه را دزدانه سختصاحب باغ آمد و گفت ای دنیاز خدا شرمیت کو چه می‌کنیگفت از باغ خدا بندهٔ خداگر خورد خرما که حق کردش عطاعامیانه چه ملامت می‌کنیبخل بر خوان خداوند غنیگفت ای ایبک بیاور آن رسنتا بگویم من جواب بوالحسنپس ببستش سخت آن دم بر درختمی‌زد او بر پشت و ساقش چوب سختگفت آخر از خدا شرمی بدارمی‌کشی این بی‌گنه را زار زارگفت از چوب خدا این بنده‌اشمی‌زند بر پشت دیگر بنده خوشچوب حق و پشت و پهلو آن اومن غلام و آلت فرمان اوگفت توبه کردم از جبر ای عیاراختیارست اختیارست اختیار
user_image
زمانیان
۱۳۹۹/۱۲/۰۱ - ۰۷:۵۸:۰۷
گمان کنم منظور اشعار قبل از ترور ان حضرت بدست ابن ملجم بوده و ان حضرت براساس پیشگویی پیامبر با ابن مجم سخن میگفتهلذا ابن ملجم هنوز گناهی مرتکب نشده که مورد غضب باشد وحضرت علی میفرماید که من کینه ای بابت کار نکرده از تو ندارم
user_image
الف. دانائی
۱۴۰۰/۱۱/۲۷ - ۲۱:۰۸:۰۹
تحلیل‌هایی که دوستان در حاشیه‌ها برشمردن به‌نوبه‌ی خود جالب بود... این شاعر هم مثل من و شما معصوم، نبی و ... نیست. هست؟!
user_image
هاله نوحی
۱۴۰۱/۰۲/۰۹ - ۱۴:۳۳:۰۷
سلام قولا من رب رحیم بهترین
پاسخ به قشری گرایان و ظاهربینانی چون آقایان ایکس و ایگرگ که درین حواشی به خیال خام خود ایراد بر مولانا گرفته و سهو سخن او را دریافته‌اند، الحق که همین مصرع خود اوست، که "هرکسی از ظن خود شد یار من" ضمنا جناب محمد حافظ هم توجه داشته باشد که غامض صحیح است و نه غامظ، که از بهره فراوان وی از علم قرآن بنا به مدعای خودش، چنین خطایی جدا استبعاد دارد. والسلام
user_image
مهدی مدرسی
۱۴۰۲/۰۵/۰۶ - ۱۴:۱۵:۱۴
سلام  الاعمال بالنیات  یعنی اینکه نیت ها تعیین میکنند که عملی که از ما سر میزند پذیرفته شده یا رد  لایکلف الله نفسا الا وسعها یعنی خدا باندازه وسع شما را تکلیف میکند  ان الله مع الصابرین یعنی خدا با صابران همنشین است و مَا أَصَابَ مِنْ مُصِیبَةٍ فِی الْأَرْضِ وَلَا فِی أَنْفُسِکُمْ إِلَّا فِی کِتَابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهَا ۚ إِنَّ ذَٰلِکَ عَلَی اللَّهِ یَسِیرٌ هیچ مصیبتی در زمین و نه در وجود شما روی نمی‌دهد مگر اینکه همه آنها قبل از آنکه زمین را بیافرینیم در لوح محفوظ ثبت است؛ و این امر برای خدا آسان است پس در مواجهه با حوادث میتوان راه حق  و درست را پیش گرفت و پیروز ماجرا  بود و یا میتوان راه مقاومت یا ستیزه را پیش گرفت و شکست خورده ی ماجرا بود همانند ماجرای امام حسین که بنا بر احادیث از آدم( ماجرای جبرئیل و دعای یا قدیم الاحسان بحق الحسین)تا خاتم که حضرت  محمد در بدو تولد حضرت حسین گلوی حسین ع را میبوسند، قرار بود صد درصد در روز عاشورا و در محل کربلا کشته شوند. امام حسین میتوانست با ناحق بیعت کرده و با دست قضا در روز عاشورا بناچار کشته شود و یا میتوانست راه خدا را پیش گرفته و همه چیزش را در راه حق فدا کرده و شهید شود. پس نیت ما انسانها همان اختیار ما در مواجهه با جبر مقدر است.  و همچنین صبر که افضل الاعمال است راهی دیگر در مواجهه با جبر تقدیر   
user_image
مهدی مدرسی
۱۴۰۲/۰۵/۰۶ - ۱۴:۳۰:۴۳
وَنَزَعْنَا مَا فِی صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ ۖ وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هَدَانَا لِهَٰذَا وَمَا کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْلَا أَنْ هَدَانَا اللَّهُ ۖ لَقَدْ جَاءَتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ ۖ وَنُودُوا أَنْ تِلْکُمُ الْجَنَّةُ أُورِثْتُمُوهَا بِمَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ و زنگار هر کینه را از آیینه دل آنان بزداییم و در بهشت بر زیر قصرهایشان نهرها جاری شود و گویند: ستایش خدای را که ما را بر این مقام رهنمایی کرد، که اگر هدایت و لطف الهی نبود ما به خود به این مقام راه نمی‌یافتیم، همانا رسولان خدایمان به حق آمدند (و ما را بر این مقام رهبری کردند). و اهل بهشت را ندا کنند که این است بهشتی که از اعمال صالح شما را به ارث داده‌اند. آیا مولای متقیان می‌تواند کینه ی شخصی را حمل کند در حالی که در بهشت جایی برای قلب های کینه ورز نیست! و لکم فی القصاص حیاة یا اولی الالباب لعلکم تتقون «و برای شما در قصاص حیات و زندگی است‌ای صاحبان خرد، تا شما تقوی پیشه کنید» کمی تامل لطفا      
user_image
اسماء جوان
۱۴۰۲/۰۵/۱۱ - ۰۷:۴۲:۲۷
از قرآن جز رسم الخطی و از اسلام جز نامی برای مسلمانان نماند در جایی دیگر در بحارالانوار جلد52ص190 پیامبر فرمود : زمانی برسد که از قرآن جز رسم الخطی و از اسلام جز نامی برای مسلمانان نماند ، آنچنانکه گروهی به دین خدا در جهان خوانده شوند در حالی که همین گروه از هرکسی از اسلام دورتر باشند. مسجدهاشان از حیث ساختمان آباد ولی از نظر هدایت، خراب باشد. در میان مردمانشان قرآن و اهل آن در اقلیت باشند. مومنانشان در میان مردم باشند ولی در میان آنها نباشند، با مردم باشند ولی براستی با مردم نباشند ، زیرا هدایت با ضلالت همراه نیست گرچه در کنار یکدیگر باشند .
user_image
اسماء جوان
۱۴۰۲/۰۵/۱۱ - ۰۷:۴۸:۲۳
از قرآن جز رسم الخطی و از اسلام جز نامی برای مسلمانان نماند در جایی دیگر در بحارالانوار جلد52ص190 پیامبر فرمود : زمانی برسد که از قرآن جز رسم الخطی و از اسلام جز نامی برای مسلمانان نماند ، آنچنانکه گروهی به دین خدا در جهان خوانده شوند در حالی که همین گروه از هرکسی از اسلام دورتر باشند. مسجدهاشان از حیث ساختمان آباد ولی از نظر هدایت، خراب باشد. در میان مردمانشان قرآن و اهل آن در اقلیت باشند. مومنانشان در میان مردم باشند ولی در میان آنها نباشند، با مردم باشند ولی براستی با مردم نباشند ، زیرا هدایت با ضلالت همراه نیست گرچه در کنار یکدیگر باشند . قابل توجه حافظان قرآن
user_image
اسماء جوان
۱۴۰۲/۰۵/۱۱ - ۰۸:۲۰:۴۱
مثنوی باشد چو قرآن مدل عده ای را سود و بعضی را مضل. ما ز قرآن مغز را برداشتیم. پوستش بهر خران بگذاشتیم. حرف قرآن را ندان که ظاهر است. زیر ظاهر باطنی هم قاهر است. زیر آن باطن یکی بطن دگر. که در آن خیره شود نوع بشر. زیر آن باطن یکی بطن سوم. که در او گردد خردها جمله گم. بطن چارم از نبی کس خود ندید. جز نبی بی نظیر بی ندید. الغرض تا هفت بطن ای بوالکرم. رو بجو اندر حدیث محتشم. ان للقرآن ظهرأ و بطنأ و لبطنه بطنأ الی سبعته البطن.
user_image
کوروش
۱۴۰۲/۰۷/۱۳ - ۰۱:۴۱:۳۹
رمز ننسخ آیة او ننسها نات خیرا در عقب می‌دان مها نات خیر چیست ؟  
user_image
کوروش
۱۴۰۲/۰۷/۱۳ - ۰۲:۱۶:۴۶
گر ندارد صبر زین نان جان حس کیمیا را گیر و زر گردان تو مس   منظور از کیمیا چیست ؟