مولانا

مولانا

بخش ۱۶۹ - بازگشتن به حکایت علی کرم الله وجهه و مسامحت کردن او با خونی خویش

۱

باز رو سوی علی و خونیش

وان کرم با خونی و افزونیش

۲

گفت دشمن را همی‌بینم به چشم

روز و شب بر وی ندارم هیچ خشم

۳

زانک مرگم همچو من خوش آمدست

مرگ من در بعث چنگ اندر زدست

۴

مرگ بی مرگی بود ما را حلال

برگ بی برگی بود ما را نوال

۵

ظاهرش مرگ و به باطن زندگی

ظاهرش ابتر نهان پایندگی

۶

در رحم زادن جنین را رفتنست

در جهان او را ز نو بشکفتنست

۷

چون مرا سوی اجل عشق و هواست

نهی لا تلقوا بایدیکم مراست

۸

زانک نهی از دانهٔ شیرین بود

تلخ را خود نهی حاجت کی شود

۹

دانه‌ای کش تلخ باشد مغز و پوست

تلخی و مکروهیش خود نهی اوست

۱۰

دانهٔ مردن مرا شیرین شدست

بل هم احیاء پی من آمدست

۱۱

اقتلونی یا ثقاتی لائما

ان فی قتلی حیاتی دائما

۱۲

ان فی موتی حیاتی یا فتی

کم افارق موطنی حتی متی

۱۳

فرقتی لو لم تکن فی ذا السکون

لم یقل انا الیه راجعون

۱۴

راجع آن باشد که باز آید به شهر

سوی وحدت آید از تفریق دهر

تصاویر و صوت

مثنوی نسخهٔ قونیه، کاتب محمد بن عبدالله القونوی، پایان کتابت ۶۷۷ ه.ق » تصویر 111
مثنوی معنوی ـ ج ۱ و ۲ و ۳ (براساس نسخه قونیه) به تصحیح عبدالکریم سروش - مولانا جلال الدین محمد بلخی (مولوی) - تصویر ۲۱۹
بامشاد لطف آبادی :

نظرات

user_image
نویب
۱۳۹۸/۰۲/۱۷ - ۰۷:۲۷:۱۹
نوال = بهره - عطا - نصیب
user_image
پروانه
۱۳۹۹/۰۶/۲۷ - ۰۶:۴۳:۱۳
در رحم زادن جنین را رفتن استدر جهان،او رازنو بشکفتن استبا وجود تفسیر هایی که در باره این بیت خواندم ولی فکر میکنم به این معنی دلالت دارد:اگر تولد انسان در همان رحم باشد و درک زندگی در رحم اتفاق بیافتد حقیقتا مرگ استاما وقتی زایش در جهان بیرون رحم رخ میده بهار زندگی آغاز میشود
user_image
کوروش
۱۴۰۰/۰۳/۰۹ - ۱۷:۱۰:۳۹
چون مرا سوی اجل عشق و هواست نهی لا تلقوا بایدیکم مراست وَأَنفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّـهِ وَلَا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَی التَّهْلُکَةِ ۛ وَأَحْسِنُوا ۛ إِنَّ اللَّـهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ و در راه خدا انفاق کنید، و خود را با دست خود به هلاکت میفکنید، و نیکی کنید که خدا نیکوکاران را دوست می‌دارد.   آیه ای از سوره بقره