
مولانا
بخش ۱۷۰ - افتادن رکابدار هر باری پیش امیر المؤمنین علی کرم الله وجهه کی ای امیر المؤمنین مرا بکش و ازین قضا برهان
۱
باز آمد کای علی زودم بکش
تا نبینم آن دم و وقت ترش
۲
من حلالت میکنم خونم بریز
تا نبیند چشم من آن رستخیز
۳
گفتم ار هر ذرهای خونی شود
خنجر اندر کف به قصد تو رود
۴
یک سر مو از تو نتواند برید
چون قلم بر تو چنان خطی کشید
۵
لیک بی غم شو شفیع تو منم
خواجهٔ روحم نه مملوک تنم
۶
پیش من این تن ندارد قیمتی
بی تن خویشم فتی ابن الفتی
۷
خنجر و شمشیر شد ریحان من
مرگ من شد بزم و نرگسدان من
۸
آنک او تن را بدین سان پی کند
حرص میری و خلافت کی کند
۹
زان به ظاهر کو شد اندر جاه و حکم
تا امیران را نماید راه و حکم
۱۰
تا امیری را دهد جانی دگر
تا دهد نخل خلافت را ثمر
تصاویر و صوت



نظرات
جلال دامن افشان