
مولانا
بخش ۱۸ - بیان حسد وزیر
۱
آن وزیرک از حسد بودش نژاد
تا به باطل گوش و بینی باد داد
۲
بر امید آنک از نیش حسد
زهر او در جان مسکینان رسد
۳
هر کسی کو از حسد بینی کند
خویش را بیگوش و بی بینی کند
۴
بینی آن باشد که او بویی برد
بوی او را جانب کویی برد
۵
هر که بویش نیست بی بینی بود
بوی آن بویست کان دینی بود
۶
چونک بویی برد و شکر آن نکرد
کفر نعمت آمد و بینیش خورد
۷
شکر کن مر شاکران را بنده باش
پیش ایشان مرده شو پاینده باش
۸
چون وزیر از رهزنی مایه مساز
خلق را تو بر میاور از نماز
۹
ناصح دین گشته آن کافر وزیر
کرده او از مکر در گوزینه سیر
تصاویر و صوت


نظرات
حسین ملیحی شجاع
محسن بهاری
حامد کهن دل
فرهاد
کتایون فرهادی
در سکوت