
مولانا
بخش ۱۹ - فهم کردن حاذقان نصاری مکر وزیر را
۱
هر که صاحب ذوق بود از گفت او
لذتی میدید و تلخی جفت او
۲
نکتهها میگفت او آمیخته
در جلاب قند زهری ریخته
۳
ظاهرش میگفت در ره چست شو
وز اثر میگفت جان را سست شو
۴
ظاهر نقره گر اسپیدست و نو
دست و جامه می سیه گردد ازو
۵
آتش ار چه سرخ رویست از شرر
تو ز فعل او سیه کاری نگر
۶
برق اگر نوری نماید در نظر
لیک هست از خاصیت دزد بصر
۷
هر که جز آگاه و صاحب ذوق بود
گفت او در گردن او طوق بود
۸
مدتی شش سال در هجران شاه
شد وزیر اتباع عیسی را پناه
۹
دین و دل را کل بدو بسپرد خلق
پیش امر و حکم او میمرد خلق
تصاویر و صوت

نظرات
حامد کهن دل
کتایون فرهادی
شهاب
آذر ،خانم معلم جغرافیا از اراک
در سکوت