
مولانا
بخش ۴۷ - ترجیح نهادن شیر جهد را بر توکل
گفت شیر آری ولی رب العباد
نردبانی پیش پای ما نهاد
پایه پایه رفت باید سوی بام
هست جبری بودن اینجا طمع خام
پای داری چون کنی خود را تو لنگ؟
دست داری چون کنی پنهان تو چنگ؟
خواجه چون بیلی به دست بنده داد
بی زبان معلوم شد او را مراد
دست همچون بیل اشارتهای اوست
آخر اندیشی عبارتهای اوست
چون اشارتهاش را بر جان نهی
در وفای آن اشارت جان دهی
پس اشارتهای اسرارت دهد
بار بردارد ز تو کارت دهد
حاملی محمول گرداند تورا
قابلی مقبول گرداند تورا
قابل امر ویی قایل شوی
وصل جویی بعد از آن واصل شوی
سعی شکر نعمتش قدرت بود
جبر تو انکار آن نعمت بود
شکر قدرت قدرتت افزون کند
جبر نعمت از کفت بیرون کند
جبر تو خفتن بود در ره مخسپ
تا نبینی آن در و درگه مخسپ
هان مخسپ ای کاهل بیاعتبار
جز به زیر آن درخت میوهدار
تا که شاخ افشان کند هر لحظه باد
بر سر خفته بریزد نقل و زاد
جبر و خفتن در میان رهزنان
مرغ بیهنگام کی یابد امان؟
ور اشارتهاش را بینی زنی
مرد پنداری و چون بینی زنی
این قدر عقلی که داری گم شود
سر که عقل از وی بپرد دم شود
زانک بیشکری بود شوم و شنار
میبرد بیشکر را در قعر نار
گر توکل میکنی در کار کن
کشت کن پس تکیه بر جبار کن
تصاویر و صوت



نظرات
لیدا
امین کیخا
امین کیخا
رسته
امیرحسن
iliashid
مهدی کاظمی
پاسخ نخجیران که شیر را دعوت به راضی به جبر زندگی میکنند میگوید این درست است که ما بخاطر هبوط اجبارا به اینجا نزول کردیم ولی در مقابل این قوس نزولی یک قوس صعودی هم داریم و خداوند اگر دست و پایی داده است برای این هم هست که از نردبان معراج بالا برویم و قطعا پله پله باید از این نردبان معراج بالا رفت تا دوباره به عرش رسید. منتهی شرط اش این است که خود را قابل آن کنیم و وصل جو باشیمحاملی محمول گرداند ترا قابلی مقبول گرداند ترا قابل امر وی ای قابل شوی وصل جویی بعد از آن واصل شوی اگر اینجا تو حمالی و بارسنگین سلوک را به دوش میکشی با بالا رفتن از این نردبان حقیقت بارها از دوش ات برداشته میشود و سبک میشوی . و اما پاداش ات این است092165574... ......, [07.11.15 00:57]سعی شکر نعمت اش قدرت بود جبر تو انکار آن نعمت بود شکر قدرت قدرت ات افزون کند جبر نعمت از کف ات بیرون کند جبر تو خفتن بود در ره مخسب تا نبینی آن در و درگه مخسب هان مخسب ای جبری بی اعتبار جز به زیر آن درخت میوه دار ! که در واقع اشاره ای است به آیات قرآن که « لان شکرتم لازیدنکم یعنی اگر نعمت مرا شکرگزار باشید آن را برای شما افزون خواهم کرد » . در حقیقت مولانا زندگی این جهان را با وجود حجابها و پرده هایش مذموم نمیداند بلکه آن را پله های نردبانی میداند که باید یک به یک از آن گذشت و بالا رفت و اساس دایره ی زندگی ما به همین شکل تصویر میشود یعنی قوس نزولی هبوط و قوس صعودی عروج . از طرفی هم داشتن این مرکب تن را با وجود همه نوع محدودیت ها و محبوس کردن جان مذموم نمیداند و اساسا آنرا وسیله ی رفتن به سوی مقصد میداند مثل دست و پایی که باید باشد تا از نردبان بالا رفت اما نکته ای که مولانا و بطور کلی عرفان بر آن بشدت تاکید می ورزد این است که مبادا بجای فکر کردن به مقصد و چشم دوختن به هدف و مقصود سرگرم خود این وسیله بشویم و اسیر و زمین گیر مرکب و وسیله بشویم که مفهوم حجاب از همین معنی آغاز میشود . بعداز شناختن مفهوم حجاب و رابطه ی آن با هبوط و معراج میتوان به نگاه زیبای مولانا به سیر زندگی و نگاه عمیق او به مسائل مختلف زندگی در این دنیا از دید او پرداخت و تصویری روشن تری از مفاهیم قرآن و بطور کلی ادیان از دید عرفان رسید .
ناشناس
محمد هادی حیدری
ویدا
برهان صافی
بیسواد
بیسواد
برهان صافی
بیسواد
برهان صافی
بیسواد
محدث
بیسواد
حسام
الهه
Bi Chemer
کتایون فرهادی
پاسخ نخچیران گفت : بله البته که گفتار شما صحیح است و باید بر پروردگار توکل داشت و تسلیم به امر او . ولی همان پروردگار نیز پیش پای ما نردبانی بنهاده است یعنی همانطور که بدون استفاده از نردبان نمی توان به جاهای بلند دست یافت بدون وسایل و اسباب و سعی و تلاش نمی توان پیشرفت کرد . به همین جهت خداوند هم برای انجام امور ، علل و اسباب آنرا به ما نشان داده است .شرح و تفسیر بیت 930پایه پایه رفت باید سوی بام / هست جبری بودن اینجا ، طمع خامباید به سوی بام پله پله رفت یعنی برای نیل به مقصود و مرام باید از طریق اسباب و علل آن رفت و در این مرحله اظهار جبر کردن و جبری بودن نوعی خام طبعی و آرزوی باطل است . [ نخچیران جبری مذهب نفی سعی و مجاهده ، قدرت خدا را بر ایجاد امور و عدم احتیاج به اسباب و وسائط دلیل آوردند و مولانا ضمن آنکه سعه قدرت الهی را می پذیرد ولی عقیده دارد که این دلیل نفی سعی و کسب آدمی نمی شود زیرا حق تعالی به مقتضای حکمت خود برای وصول و حصول مقاصد ، وسائل و اسبابی ساخته و آنها را مانند حلقه های زنجیر و یا پایه های نردبان ، متعاقب و مترتب بر یکدیگر قرار داده است و مسلما نادیدن این وسائل خلاف سنت آفرینش و به منزله نفی حکمت الهی است . ]شرح و تفسیر بیت 931پای داری چون کنی خود را تو لنگ ؟ / دست داری ، چون کنی پنهان تو چنگ ؟تو که اینک پا داری چگونه خود را لنگ احساس می کنی ؟ و نیز تو که دست داری چگونه پنجه خود را نهان می کنی . [ پس همانطور که از دست و پا و جوارح بدن استفاده نکردن خلاف طبیعت است . استفاده نکردن از اسباب و وسائط نیز خلاف جریان آفرینش و نفی حکمت خداوند است . ]شرح و تفسیر بیت 932خواجه چون بیلی به دست بنده داد / بی زبان معلوم شد او را مرادبرای مثال وقتی که ارباب ، بیلی به دست غلامش می دهد . معنی آن روشن است یعنی ای غلام زمین را بیل بزن و برای کشت آماده کن .شرح و تفسیر بیت 933دست ، همچون بیل ، اشارت های اوست / آخراندیشی ، عبارت های اوستدست مانند بیل به منزله اشارت های خداوند است . یعنی اعضاء و جوارح آدمی هریک برای غرضی و مقصودی آفریده شده است و این دست مانند بیل برای این است که بندگان با آن جهد و کوشش کنند . عاقبت اندیشی نیز کلمات و عبارت های حق تعالی است یعنی گویی که حق تعالی به بندگان خود می فرماید : ای بندگان با عقلی که به شما بخشیده ام . دور اندیش باشید .شرح و تفسیر بیت 934چون اشارت هاش را بر جان نهی / در وفای آن اشارت ، جان دهیاگر اشارت های خداوند را از جان و دل درک کنی و آنها را بکار بندی . یعنی اگر نعمت های الهی را بجا استفاده کنی و به کاهلی و بی عملی نگرایی .شرح و تفسیر بیت 935بس اشارت های اسرارت دهد / بار بردارد ز تو ، کارت دهدادامه بیت قبل ، حق تعالی به پاداش این سعی و تلاش و اطاعت از اوامرش بسیاری از اسرار اشارات خود را برای تو آشکار می کند و تو را به مرتبه کشف و شهود می رساند و بار توانفرسا را از روح تو برمی دارد و درهای معرفت را به روی دل و دیده تو می گشاید .شرح و تفسیر بیت 936حاملی ، محمول گرداند تو را / قابلی ، مقبول گرداند تو رااگر در بدایت سلوک ، بار اطاعت و تکلیف الهی را بر دوش کشی حق تعالی رفته رفته تو را بر براق عشق سوار کند . و اگر پذیرنده اوامر الهی باشی تو را به پاداش این طاعت ، مقبول درگاه خود گرداند .شرح و تفسیر بیت 937قابل امر ویی ، قایل شوی / وصل جویی ، بعد از آن ، واصل شویاگر پذیرای اوامر الهی باشی هر چه گوئی ، کلام حق خواهد بود و اگر جویای وصال حق باشی پس از طی طریق طلب ، بدو واصل خواهی شد . [ استاد فروزانفر گوید : در حالت نخستین ، سالک فرمان پذیر و مامور است و در حالت دوم ، سلوک به نهایت رسیده و واصل است . و از اینرو خود راهبر و آمر و مبلغ احکام تواند بود . ]شرح و تفسیر بیت 938سعیِ شُکر نعمتش ، قدرت بُوَد / جبرِ تو ، انکارِ آن نعمت بُوَدسعی در به جا آوردن شکر و سپاسِ نعمت های خداوند ، قدرتی است که او به ما ارزانی داشته و دست روی دست گذاشتن و جبر مذموم را اختیار کردن در واقع کفران نعمت اوست .– شُکر = مقامی بزرگ است و درجه ای بلند و هر کسی به حقیقت آن نرسد . و برای همین است که حق تعالی در قسمتی از آیه 13 سوره سبا می فرماید ” و اندکی از بندگانم سپاس نعمت های من دارند ” شُکر به کّرات در قرآن کریم آمده است و از آن جمله در آیه 7 سوره ابراهیم آمده است ” اگر شکر گزاری کنید نعمت خود را بر شما خواهم افزود و اگر کفران کنید همانا کیفرم سخت است ” .– شُکر سه مرحله دارد . علم ، حال و عمل . ابتدا باید نعمت و صاحب نعمت را بشناسیم و پس از آن حالی از شادمانی و رضا از آن نعمت و مُنعِم در دل ایجاد می شود و بعد از آن شُکرِ عملی است و مقصود این است که نعمت های خدا را در راه رضا و خواست او بکار گیریم و نه در راه معاصی و فجور . بعضی از شارحان سعی را از شُکر منفک قرائت کرده اند . استاد فروزانفر می گوید : کوشش و بکار بستن اعضاء در خدمت و عبادت ، شُکرِ نعمتی است که خداوند به ما بخشیده و آن قدرت و توانایی به عمل است . و جبر یعنی ترک کسب و عمل ، به منزله انکار و کفران آن نعمت است .شرح و تفسیر بیت 939شکر قدرت ، قدرتت افزون کند / جبر ، نعمت از کفت بیرون کندبه کار گرفتن قدرت خدادادی ، قدرت تو را می افزاید در حالی که انکار این قدرت باعث می شود که نعمت از دستت برود . [ اشاره به آیه 7 سوره ابراهیم که توضیح آن در بیت پیشین آمد . ]شرح و تفسیر بیت 940جبر تو ، خفتن بود ، در ره مخسب / تا نبینی آن در و درگه ، مخسبای سالک بدان که جبر تو به منزله این است که در وسط راه بخوابی و مسلما در وسط راه خوابیدن شرط عمل نیست . پس تا وقتی که درگاه حقیقت را ندیده ای نخواب و سعی و عمل را رها مکن .شرح و تفسیر بیت 941هان مخسب ای جبری بی اعتبار / جز به زیر آن درخت میوه داربه هوش باش ای جبری کج رو ! روا نیست در جائی بخوابی مگر در زیر درختی میوه دار .– ای سالکی که در میانه راه سلوک می خوابی و سعی و عمل را تعطیل می کنی ! هرگز دمی آرام مگیر و همچنان بر عمل طاعت و خدمت استوار باش و اگر خواستی بخوابی ، زیر سایه درختی میوه دار یعنی در ظل عنایات عارفان ربانی که میوه های معارف را به تو ارزانی می دارند بیاسای . تا او تو را از منازل سلوک به سلامت گذر دهد .شرح و تفسیر بیت 942تا که شاخ افشان کند هر لحظه باد / بر سر خفته بریزد نقل و زادتا اینکه هر لحظه باد شاخ آن درخت را بتکاند و بر سر شخصی که زیر آن خفته است نقل و نبات (میوه) بریزد . یعنی اگر می خواهی بخوابی تحت حمایت آن عارف ربانی که شجره طیبه است بخواب تا باد اراده الهی م نفخات کبریایی . شاخه های قلب و روح او را بر سر و روی تو بتکاند و نقل و زاد (میوه) اسرار و معرف را بر تو نثار کند .شرح و تفسیر بیت 943جبر ، خفتن در میان ره زنان / مرغ بی هنگام ، کی یابد امان ؟جبر به منزله این است که کسی در میان راهزنان بخوابد و مسلما چنین شخصی معروض انواع آفات و صدمات آنان خواهد بود . و همینطور ترک سعی و طاعت . آدمی را در زمره اهل هوی و هوس قرار می دهد و حال چنین شخصی به خروسی ماند که بی موقع بانگ برآورد و چنین خروسی چگونه جان به سلامت برد ؟ [ مرغ بی هنگام به معنی خروس بی محل است و عامۀ مردم چنین حیوانی را شُوم می دانند و ذبحش را واجب . ولی انقروی گوید : مرغ بی هنگام به معنی پرنده بی بال و پر است ( شرح کبیر انقروی ، ج 3 ، ص 1526 ) . که در اینصورت معنی مصراع دوم این می شود ” پرنده ای که هنوز بال و پر بر اندامش نرسته است بی گمان ، طعمه هر گربه دران شود ” ]مثلِ معروفِ فارسی می گوید : مرغ بی وقت خوان را سر بُرید ( امثال و حکم ، ج 3 ، ص 1526 ) . در تاریخ سابقۀ ظهور چنین باوری بدینگونه آمده است . آنکه بانگِ خروس را به نمازِ شام بَد دارند و به فال گویند نه نیک است ، از آن بُوَد که کیومرث را کار به آخر رسید و نالان شد . آن خروس که او را بود . نماز شام بانگ بکرد و هرگز بدان وقت از او بانگ نشنیده بودند . گفت : این چه شاید بودن ، این بانگِ مرغ بدین وقت ؟ تا بنگریدند کیومرث مُرده بود . و از آن پس آن بانگِ خروس بدان وقت به فال بَد گرفتند تا امروز . و خداوندانِ زجر ( فالگویان ) ایدون گویند که هر خروسی که بدان وقت بانگ کند و خداوندِ خروس ، آن خروس را بکُشد . آن بَد از او درگذرد و اگر نکُشد در بلایی افتد . ( تاریخ بلعمی ، ج 1 ، ص 118 ) .شرح و تفسیر بیت 944ور اشارت هاش را بینی زنی / مرد پنداری و ، چون بینی ، زنیو اگر به اشارات خداوند بی اعتنایی (بینی زدن) کنی ، خود را مرد طریق خواهی دانست ولی اگر نیک درنگری خود را زن خواهی دید . ( “بینی زنی و بینی ، زنی ” جناس مرکب است )شرح و تفسیر بیت 945این قدر عقلی که داری ، گم شود / سر ، که عقل از وی بپرد ، دم شوداگر به اشارات خداوند توجه نکنی و عزیزشان نداری همین مقدار عقلی هم که داری از دست می دهی و سری که عقل از آن برود دیگر سر نیست بلکه دم است . یعنی حقیرترین عضو است .شرح و تفسیر بیت 946ز آنکه بی شکری بود شوم و شنار / می برد ، بی شکر را در قعر نارزیرا ناسپاسی و ناشکری ، ناخجسته و زشت است و فرد ناشکر را به ژرفای آتش می برد . ( توضیح بیشتر در شرح بیت 938 همین بخش )شرح و تفسیر بیت 947گر توکل می کنی ، در کار کن / کشت کن ، پس تکیه بر جبار کناگر می خواهی توکل کنی ، وقتی توکل کن که علل و اسباب را بکار بسته ای و جهد و تلاش کرده ای نه آنکه توکل تو باعث تعطیلی سعی و تلاشت شود . مثلا باید در عین آنکه به کشت و زرع مشغولی بر خدا نیز توکل کنی .
کامران
محا
نبی گیلانی
در سکوت