مولانا

مولانا

بخش ۵ - ملاقات پادشاه با آن ولی که در خوابش نمودند

۱

دست بگشاد و کنارانش گرفت

همچو عشق اندر دل و جانش گرفت

۲

دست و پیشانیش بوسیدن گرفت

وز مقام و راه پرسیدن گرفت

۳

پرس‌پرسان می‌کشیدش تا به صدر

گفت گنجی یافتم آخر به صبر

۴

گفت ای نور حَقُ و دفعِ حَرَج

معنی‌ِ الصبر مفتاح الفرج

۵

ای لقای تو جواب هر سؤال

مشکل از تو حل شود بی‌قیل‌وقال

۶

ترجمانی هرچه ما را در دل است

دستگیری هر که پایش در گل است

۷

مرحبا یا مجتبی یا مرتضی

إن تغب، جاء القضا، ضاق الفضا

۸

انت مولی‌القوم من لا یشتهی

قد ردی کلا لئن لم ینتهی

۹

چون گذشت آن مجلس و خوان کرم

دست او بگرفت و برد اندر حرم

تصاویر و صوت

مثنوی نسخهٔ قونیه، کاتب محمد بن عبدالله القونوی، پایان کتابت ۶۷۷ ه.ق » تصویر 28
علیرضا محرابی :
علیرضا بخشی زاده روشنفکر :
عندلیب :

نظرات

user_image
قاسم پور
۱۳۹۱/۱۲/۲۱ - ۰۴:۴۵:۴۲
مولوی دربیت مرحبا یا مجتبی یا مرتضی ... اوج ارادت خودش راحضرت امیر المومنین اظهار کرده و((ان تغب جاء القضا ضاق الفضا )) یعنی اگر تو غایب شوی بلا و مصیبت می آید و روزگار تنگ و دلگیر می شود .
user_image
عبدالمنان فطرت افغانستان
۱۳۹۲/۰۱/۰۷ - ۰۳:۱۷:۵۸
من خیلی معذرت میخواهم منظورشماازامیرالمومنین حضرت علی است اشتباه است به خاطریکه لان لم ینته آیتی است ازاواخرآیات سوره علق وآیه های آخراین سوره همه درمورد ابوجهل است که چطوررسول الله (ص) راآزارمیدادند. من ازمسؤل این سایت خواهشمندم تااینکه کامنت های که به اشعارمولانا بی ربط است درج نکند.
user_image
عبدالمنان فطرت افغانستان
۱۳۹۲/۰۱/۰۷ - ۰۳:۲۱:۳۸
مرتضی ومجتبی هم خودرسول الله است.
user_image
حسین ملیحی شجاع
۱۳۹۳/۰۹/۰۸ - ۰۰:۲۷:۳۶
اگر در قسمتهای گذشته داستان را دنبال کنید به راحتی در می یابید که مرتضی و مجتبی منظور طبیب بوده نه شصخ دیگر داستان به ایجا رسیده بود که طبیبان از معالجه کنیز ناتوان شده شاه فردی را در خواب میبیند که او از عهده علاج کنیز بر میاید پس از مدتی ان طبی حاذق را مییابد به همان شکل و هیاتی که در خواب دیده بود اکنون در حال وصف اوست در دو بیت عربی یعنی :مرحبا یا مجتبی یا مرتضیان تغب جاء القضا ضاق الفضاانت مولی‌القوم من لا یشتهیقد ردی کلا لئن لم ینته در حال گفتگو با اوست میگوید ان تغب یعنی اگر تو دور شوی ویا هلاک شوی جا اقضا یعنی قضا و بلا اسمانی میاید ضاقافضا یعنی فضا و هستی دچار ضاق و تنگی میشودمیشود انت مولیالقوم یعنی تو امیر قوم و قبیله هستی و عبارت " قد ردی کلا لئن لم ینته " ایه قرانی ایست ایه 15 سوره علق
user_image
عقیل پورخلیلی
۱۳۹۴/۰۴/۲۸ - ۰۲:۲۱:۱۸
با سلام . بنده کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی هستم . لطفاً از خودتان تفسیر ننویسید . انسان کل در مثنوی شرح خاص خودش را دارد و گاهی هم منظور شمس تبریزی و دیگر مرشدان مولوی است و ...معنی ابیات عربی اینگونه است :پادشاه در خطاب آن انسان کامل و ولی و همان کسی که در خواب دیده بود و به عنوان طبیب الهی بود ، می گوید :1- ای یار برگزیده و پسندیده ، خوش آمدی . اگر غایب شوی ، قضا و تقدیر الهی می آید و فضای زمین ( بر ما ) تنگ می شود .2- تو سرور قوم ( رئیس عابدان و سالکان ) هستی . هر کسی که تو را نخواهد ( من لا یشتهی) و از این کارش دست برندارد ( لم ینته ) ، به راستی که تباه خواهد شد . ( قد ردی کلّا )
user_image
mohammad ghanbar
۱۳۹۵/۰۳/۲۰ - ۱۷:۵۸:۱۶
شرح ابیات:ملاقات پادشاه با آن ولی که در خوابش نمودنددست بگشاد و کنارانش گرفتهمچو عشق اندر دل و جانش گرفت (93)وقتی آن ولی خداوند و طبیب الهی نزد پادشاه آمد، پادشاه دستهای خود را گشود و او را در آغوش کشید.در مصراع دوم می خواهد بگوید که این در آغوش کشیدن تنها یک امر و سنت ظاهری نبود بلکه پادشاه از دل و جان عاشق او شده بود و این در بغل گرفتن نمود ظاهری و جسمانی آن عشق بود.دست و پیشانیش بوسیدن گرفتوز مقام و راه پرسیدن گرفت (94)پرس پرسان می کشیدش تا به صدرگفت :" گنجی یافتم آخر به صبر" (95)شاه در حال که بر دست و پیشانی طبیب الهی بوسه می زد و از چگونگی سفر او سوال می کرد او را به صدر مجلس برد و گفت :بر اثر صبر و بردباری به گنجی همچون تو دست یافتم.گفت : ای نور حق و دفع حرج معنی الصبر مفتاح الفرج ! (96)ای لقای تو جواب هر سوال مشکل از تو حل شود بی قیل و قال (97)ترجمانی هر چه ما را در دل است دست گیری هرکه پایش در گل است (98)شاه به آن طبیب للهی گفت :ای نور حق ! و ای دفع کننده دلتنگی ها و فشارهای روحی . ای مصداق واقعی حدیث نبوی که می گوید :صبر ، کلید گشایش است. ای کسی که ملاقات و دیدار تو خود به خود
پاسخ هر سوالی و حل هر مشکلی است.مولانا دیدار مرد کامل و پیر طریقت را
پاسخ هر سوال و حل هر مشکلی از سالک می داند ، زیرا او بر اسرار دل سالک آگاه است و سالی را که در راه مانده دستگیری می کند و به مقصد می رساند. از آنجایی که علم مرد کامل از نوع علم الهی و کشف و اشراق است برای سالک یقین آور است و جایی برای هیچ گونه جر و بحث و شک و تردیدی باقی نمی گذارد.مرحبا یا مجتبی یا مرتضیان تغب جاء القضا ضاق الفضا (99)ای شخص برگزیده و پسندیده ! خوش آمدی. اگر بروی و غایب شوی حتما برای ما قضای بد می آید و فضا تنگ می ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود.بعضی از شارحین مثنوی مجتبی و مرتضی را به معنی اسم خاص یعنی امام حسن مجتبی ع و امام علی ع گرفته اند که به نظر صحیح نمی آید.انت مولی القوم من لا یشتهی قد ردی ، کلا لئن لم ینته(100)تو سرور همه قوم هستی . کسی که مشتاق تو نباشد حتما تباه خواهد شد مگر آن که از آن خطا برگردد.قسمت پایانی مصرع دوم از آیه 15 سوره علق اقتباس شده است .چون گذشت آن مجلس و خوان و کرمدست او بگرفت و برد اندر حرم (101)پس از دیدار اولیه و تعارفات معمول ، شاه دست طبیب الهی را گرفت و به داخل حرم خود برد تا کنیزک بیمار را به او نشان دهد. شاید مولانا در مصرع دوم این بیت می خواهد بگوید که سالک باید به پیر و مراد خود اعتماد کند و اورا به حریم دل خود راه دهد و اسرار ضمیرش را برای او آشکار کند؛ هر چند پیر بر آن اسرار آگاهی دارد ولی دست ارادت دادن به پیر و سفره دل را پیش او گشودن باعث می شود تا سالک بهتر از راهنمایی های پیر بهره مند شود.
user_image
کمال
۱۳۹۵/۰۳/۳۰ - ۱۷:۳۴:۴۵
بقولی:بدنکن تابدنبینی
user_image
علیرضا ابوالحسنی
۱۳۹۵/۰۴/۰۱ - ۰۲:۴۵:۵۸
سلام بسیار از زحمات شما متشکر. AApezhvak@من در کانال تلگرامم هر روز یکی از این داستان هارا به علاوه مجموعه ای گزیده از اشعار شعرای معاصر قرار می دهم دوستان می توانند عضو شوند و استفاده نمایند. امیدوارم از این کار من خوشحال شوید و به انجامش رضایت داشته باشید
user_image
منصور پویان
۱۳۹۵/۰۷/۲۶ - ۰۹:۲۰:۳۲
با عنایت به بخشهای گذشتهء داستان، درمی یابیم که منظور از مرتضی و مجتبی همانا طبیب الهی یعنی پیغمبر یا عارف ربـّـانی می باشد. القصـّـه، طبیبان از معالجه کنیزک ناتوان شدند و بعد شاه فردی را در خواب می بیند که از عهده علاج کنیز بر خواهد آمد. در وصف این ناجی، چنین گفته می شود: (اِن تغب جاء القضا ضاق الفضا) یعنی اگر تو غایب شوی بلا و مصیبت می آید و روزگار تنگ و دلگیر و هستی متألم می شود؛ چرا که تو امیر یعنی پیشوای مردمان می باشی(قد ردی کلا لئن لم ینته) آیهء 15 از سوره علق و درمورد ابوجهل است باری پادشاه بطور سمبولیک، آن انسان غارف را در خواب دیده و منتظر ورود او می بود. پادشاه مقدم این عارف را خوش آمد گفته و اظهار می دارد که: اگر غایب شوی، قضا و تقدیر الهی حالیا موجب مصیبت شده و فضای زمین بر آدمیان تنگ می گردد. تو سرور سالکان هستی و هر کس که تو را نخواهد (من لا یشتهی) و از این کارش دست برندارد (لم ینته)، به راستی که تباه خواهد شد (قد ردی کلّا).در ادامه، وقتی آن عارف یعنی طبیب الهی نزد پادشاه آمد، پادشاه او را در آغوش می کشد. این در آغوش کشیدن تنها یک امر و سـنـت ظاهری نبود؛ بلکه پادشاه از دل و جان مشتاق و بغل گرفتن همانا نمودی از آن عشق می باشد. شاه در حالیکه بر دست و پیشانی این طبیب الهی بوسه می زد؛ اقرار می کند که بر اثر صبر و بردباری به گنجی گرانبها دست یافته استترجمانی هر چه ما را در دل استدست گیری هرکه پایش در گل است شاه به آن طبیب الهی گفت: ای مصداق واقعی صبر، دیدار تو همانا کلید گشایش و
پاسخ و چارهء هر مشکل است. تو بر اسرار آگاهی داری و از راه ماندگان دستگیری خواهی کرد زیرا کشف و اشراق سالک جایی برای جر و بحث و شک و تردید باقی نمی گذارد. پس از دیدار و تعارفات معمول، شاه طبیب الهی را به داخل حرم خود برد تا کنیزک بیمار را به او نشان دهد. شاید مولانا می خواهد بگوید که سالک باید به پیر و مراد خود اعتماد کند و او را به حریم دل خود راه دهد و اسرار ضمیرش را برای او آشکار کند. دست ارادت دادن به پیر و سفره دل را پیش او گشودن باعث می شود تا سالک بهتر از راهنمایی بهره مند شود
user_image
رامین
۱۳۹۵/۱۲/۱۰ - ۰۳:۴۰:۳۷
با سلاممن فکر نمی کنم منظور از ابیات فوق حضرت محمد سلام الله علیه باشد. با توجه به بیت ای مرا تو مصطفی. با توجه به آمدن آن غریبه در واقع شاعر میخواد بگه که این غریبه فرستاده شده مصطفوی خوی است و مرامش رنگ و بوی مصطفایی دارد. البته من اصراری ندارم بگم منظور حضرت علی است ولی فکر کنم با توجه به سیر داستان فرد غریبه بر مرام دین مصطفی است. با توجه به درک مفاهیم عمیق دینی مولوی باز هم فکر نمی کنم مولوی لقب اولیای الهی را به پیر و مرشد خود یعنی شمس بدهد.
user_image
شجریان
۱۳۹۷/۰۶/۲۵ - ۰۵:۳۷:۰۲
منظور از ولی انسان کامل یا ابر انسان یا ابر مرد یا قطب عالم امکان است
user_image
کتایون فرهادی
۱۳۹۷/۱۱/۱۶ - ۱۱:۲۸:۰۹
شرح و تفسیر ملاقات پادشاه با آن طبیب الهیشرح و تفسیر بیت 93دست بگشاد و کنارانش گرفت / همچو عشق اندر دل و جانش گرفتشاه از طبیب الهی استقبال کرد و در هنگام دیدار با او ، دستهای خود را گشود و با اشتیاق وی را در آغوش کشید و او را مانند عشق در دل و جانش جای داد .شرح و تفسیر بیت 94دست و پیشانیش بوسیدن گرفت / از مقام و راه پُرسیدن گرفتشاه بر دست و پیشانی آن طبیب بوسه ها زد و از مقام و راه سفر او جویا شد .شرح و تفسیر بیت 95پرس پرسان می کشیدش تا به صدر / گفت : گنجی یافتم آخر به صبرشاه ضمن آنکه از مقام و راه آن طبیب الهی جویا می شد ، وی را به صدر مجلس کشید و گفت بالاخره با صبر به گنجی چون تو دست یافتم .شرح و تفسیر بیت 96گفت : ای هدیه حق و دفع حرج / معنی الصبر مفتاح و الفرجشاه خطاب به آن طبیب گفت ، ای ارمغان حق و ای رفع کننده سختی و تنگنا و ای مضداق حقیقی ” صبر کلید گشایش است ”– مصراع دوم را در شمار احادیث نبوی آورده اند .شرح و تفسیر بیت 97ای شفای تو جواب هر سوال / مشکل از تو حل شود بی قیل و قالدیدار تو
پاسخ هر سوالی است و بی چون و چرا مشکل من به دست تو حل خواهد شد .شرح و تفسیر بیت 98ترجمانی هرچه ما را در دل است / دست گیری هرکه پایش در گل استای دانا به اسرار نهان ، هرچه در دل ما نهفته است تو بازگو کننده آنی و پای جان هر کس که در گل مادیت گیر کند توئی دستگیر او .– استاد فروزانفر گوید : همانطور که دیدار معشوق برای عاشق
پاسخگوی هر سوال و گشاینده هر دشواری است ، وصول به ولی کامل و مرد خدا برای طالب همین حالت را دارد زیرا پیر تمام مطلوب مرید است چنانکه معشوق تمام آرزوی عاشق است و پس از رسیدن به مطلوب و معشوق ، مشکلی در راه نمی ماند .شرح و تفسیر بیت 99مرحبا یا مجتبی یا مرتضی / ان تغب جاءالقضا ضاق الفضاای یار گزین و پسندیده ، خوش آمدی . اگر تو غایب شوی قضا آید و فضا تنگ شود . ( مرحبا مرحبا گفتن از سنن طریقت است )شرح و تفسیر بیت 100اَنتَ مَولَی القَومِ مَن لا یَشتَهی / قَد رَدی کلّا لَئن لَم یَنتَهِتوئی سرور قوم سالکان و هرکس که تو را نخواهد و از این اعراض دست برندارد براستی که تباه خواهد شد .
user_image
علی
۱۳۹۹/۰۱/۱۳ - ۰۴:۳۰:۴۳
حَدَّثَنَا اَلْحَاکِمُ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ اَلْحَافِظُ جُمْلَةً قَالَ: حَدَّثَنِی عَبْدُ اَلْعَزِیزِ بْنُ نَصْرٍ اَلْأُمَوِیُّ قَالَ: حَدَّثَنَا سُلَیْمَانُ بْنُ أَحْمَدَ اَلْحَصِیُّ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو عُمَارَةَ اَلْبَغْدَادِیُّ قَالَ: حَدَّثَنَا عُمَرُ بْنُ خَلِیفَةَ أَخُو هَوْذَةَ قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ اَلرَّحْمَنِ بْنُ أَبِی بَکْرٍ اَلْمُلَیْکِیُّ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ شِهَابٍ اَلزُّهْرِیُّ عَنْ نَافِعٍ عَنِ اِبْنِ عُمَرَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : قَالَ لِی جَبْرَئِیلُ قَالَ اَللَّهُ تَعَالَی - وَلاَیَةُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی.نشانی : شواهد التنزیل لقواعد التفضیل , جلد 1 , صفحه 170
user_image
احسان
۱۳۹۹/۰۸/۱۰ - ۰۲:۰۰:۳۲
کوچک تر از آن هستم که در این باب مطلبی عنوان کنم، اما هم در این شعر و هم در سایر اشعار مولای ما، مولانا عده ای در گیر میشوند که منظور مثلا حضرت محمد ص است یا علی ع است یا شمس تبریزی است و غیره، باید عرض کنم که اگر به وحدت وجود رسیده باشید دیگر چندگانگی نخواهید داشت، و انسان کامل که من از آن به آدم تعبیر میکنم، وجودی است پاک و آیینه تمام نما حضرت معشوق است. و با نگاه به آن حضرت حق مشاهده میشود، حال میخواهد طبیب باشد، شمس باشد صلاح الدین باشد ، حسام الدین باشد و.... کلا در اشعار مولانا خداوند متعال را مد نظر قرار دهید و دنبال اینکه منظور فلانی است و فلانی نباشید واین توحید حقیقی است.
user_image
مهربان
۱۴۰۰/۰۱/۲۴ - ۰۲:۱۶:۵۱
این قصه مثنوی همه در مولی الموحید امیرالمومنین علی علیه السلام می باشد در عنوان ان هم امده است ملاقات پادشاه با ان ولی و نه طبیبمرحبا یا مجتبی یا مرتضی : مرتضی غیر از امیرالمومنین لقب هیچ کس دیگر نیست ان تغب جاء القضا ضاق الفضا : این کلام خود مولی حیدر کرار است که می فرمایند وقتی که امام غائب شود قضای الهی می اید و فضا برای رقتار انسان تنگ می شود مثل همین الاان که در دوران غیبت بسر می بریم انت مولی القوم فی ما یشتهی : یعنی تو مولای این قوم هستی همه چیز را کاملا روشن می کند یعنی رابطه قوم با شما رابطه عبد با مولا است یعنی هرکس که به تو اشتها نداشت به تو شایق نبود الی اخر ...
user_image
سیامک کرمی
۱۴۰۰/۰۵/۰۶ - ۰۹:۳۲:۴۲
درود بر شما  تمام شخصیت های مذهبی محترم هستند  هر برداشتی که از خواندن این اشعار عایدمان می شود درست است اگر فکر کنیم منظور حضرت علی بوده بخوانیم لذتشو ببر یم اگر برداشتمان مراد پیر مذکور در شعراست باز هم بخوانیم و لذتشو ببریم. سپاس فراوان
user_image
در سکوت
۱۴۰۱/۰۱/۲۸ - ۰۲:۲۸:۴۶
این بخش از مثنوی را "در سکوت" بشنوید: پیوند به وبگاه بیرونی
user_image
شاهرخ کاطمی
۱۴۰۲/۰۲/۱۰ - ۰۵:۲۴:۴۰
سلام اعتقاد مولانای کبیر اینه انسان امتداد خداونده ومنظور از خلقت هم همینه انسان به خداوند زنده بشه مرکز عدم پیدا کنه این انسان پاک مطلقه نه باور  کسی نه کجائی هست نه شغلش نه علمش نه پولش برای خداوند نه دینش فرقی نداره خداوند قلب پاک می خواهد
user_image
سید زبیر حسینی
۱۴۰۲/۱۰/۱۹ - ۱۵:۱۵:۱۴
عرض ادب  جالب است اکثر حاشیه ها بجای اینکه بر سر معانی اشعار باشد درباره مذهب مولاناست و اینجاست که مولانا با دیدن این حماقت ها در زمانش گفت: نه ترسا و یهودم من نه گبر و نه مسلمانم