مولانا

مولانا

بخش ۱۰۸ - سخن گفتن به زبان حال و فهم کردن آن

۱

ماجرای شمع با پروانه تو

بشنو و معنی گزین ز افسانه تو

۲

گرچه گفتی نیست سِرّ گفت هست

هین به بالا پر مپر چون جغد پست

۳

گفت در شطرنج کین خانهٔ رُخ است

گفت خانه از کجاش آمد به دست؟

۴

خانه را بخرید یا میراث یافت؟

فرخ آنکس کو سوی معنی شتافت

۵

گفت نحوی زید عمروا قد ضرب

گفت چونش کرد بی جرمی ادب

۶

عمرو را جرمش چه بد کان زید خام

بی گنه او را بزد همچون غلام

۷

گفت این پیمانهٔ معنی بود

گندمی بستان که پیمانه‌ست رد

۸

زید و عمروا، ز بهر اعرابست و ساز

گر دروغست آن تو با اعراب ساز

۹

گفت نی من آن ندانم عمرو را

زید چون زد بی‌گناه و بی‌خطا

۱۰

گفت از ناچار و لاغی بر گشود

عمرو یک واو فزون دزدیده بود

۱۱

زید واقف گشت دزدش را بزد

چونک از حد برد او را حد سزد

تصاویر و صوت

مثنوی نسخهٔ قونیه، کاتب محمد بن عبدالله القونوی، پایان کتابت ۶۷۷ ه.ق » تصویر 198
مثنوی معنوی ( دفتر اول و دوم ) بر اساس آخرین تصحیح نیکلسون و مقابله با نسخهٔ قونیه به کوشش حسن لاهوتی - جلال الدین محمد بن محمد مولوی - تصویر ۴۶۳
مثنوی معنوی ـ ج ۱ و ۲ و ۳ (براساس نسخه قونیه) به تصحیح عبدالکریم سروش - مولانا جلال الدین محمد بلخی (مولوی) - تصویر ۳۷۱
دوره کامل مثنوی معنوی (به انضمام چهار فهرست اعلام، اسامی رجال و نساء، امکنه و قبایل، کتب، آیات قرآن و فهرست قصص و حکایات) از روی نسخه طبع ۱۹۲۵ - ۱۹۳۳ م در لیدن از بلاد هلاند به کوشش رینولد الین نیکلسون - جلال الدین مولوی محمد بن محمد بن الحسین البلخی ثم الرومی - تصویر ۳۸۰

نظرات

user_image
محمدش
۱۳۹۲/۰۴/۱۸ - ۱۰:۱۳:۵۶
گویا مولوی خلاصه ی حکایتی را می گوید که در لطائف الطوائف هم آمده است. قاضی شهری از دنیا رفت. برای‌ ملاحظه‌ حقوق‌ پدر، پسر بی سوادش‌ را قاضی کردند. نزدیکان‌ قاضی تصمیم‌ گرفتند برایش‌ معلمی بگیرند تا مقدمات‌ عربی را نزد او بیاموزد. معلم گفت: "ضرب زید عمروا. یعنی زید عمرو را زد". پرسید: "چرا او را زده است؟ آنها را بیاورید تا محاکمه کنیم...". یا می خواستند به او شطرنج یاد بدهند. گفتند: "این خانه ی رخ است." پرسید: "خانه را خریده؟ یا به او ارث رسیده؟..." پیوند به وبگاه بیرونی