مولانا

مولانا

بخش ۱۳ - تمامی قصهٔ زنده شدن استخوانها به دعای عیسی علیه السلام

۱

خواند عیسی نام حق بر استخوان

از برای التماس آن جوان

۲

حکم یزدان از پی آن خام مرد

صورت آن استخوان را زنده کرد

۳

از میان بر جست یک شیر سیاه

پنجه‌ای زد کرد نقشش را تباه

۴

کله‌اش بر کند مغزش ریخت زود

مغز جوزی کاندرو مغزی نبود

۵

گر ورا مغزی بدی اشکستنش

خود نبودی نقص الا بر تنش

۶

گفت عیسی چون شتابش کوفتی

گفت زان رو که تو زو آشوفتی

۷

گفت عیسی چون نخوردی خون مرد

گفت در قسمت نبودم رزق خورد

۸

ای بسا کس همچو آن شیر ژیان

صید خود ناخورده رفته از جهان

۹

قسمتش کاهی نه و حرصش چو کوه

وجه نه و کرده تحصیل وجوه

۱۰

ای میسر کرده بر ما در جهان

سخره و بیگار ما را وا رهان

۱۱

طعمه بنموده بما وان بوده شست

آنچنان بنما بما آن را که هست

۱۲

گفت آن شیر ای مسیحا این شکار

بود خالص از برای اعتبار

۱۳

گر مرا روزی بدی اندر جهان

خود چه کارستی مرا با مردگان

۱۴

این سزای آنک یابد آب صاف

همچو خر در جو بمیزد از گزاف

۱۵

گر بداند قیمت آن جوی خر

او به جای پا نهد در جوی سر

۱۶

او بیابد آنچنان پیغامبری

میر آبی زندگانی‌پروری

۱۷

چون نمیرد پیش او کز امر کن

ای امیر آب ما را زنده کن

۱۸

هین سگ نفس ترا زنده مخواه

کو عدو جان تست از دیرگاه

۱۹

خاک بر سر استخوانی را که آن

مانع این سگ بود از صید جان

۲۰

سگ نه‌ای بر استخوان چون عاشقی

دیوچه‌وار از چه بر خون عاشقی

۲۱

آن چه چشمست آن که بیناییش نیست

ز امتحانها جز که رسواییش نیست

۲۲

سهو باشد ظنها را گاه گاه

این چه ظنست این که کور آمد ز راه

۲۳

دیده آ بر دیگران نوحه‌گری

مدتی بنشین و بر خود می‌گری

۲۴

ز ابر گریان شاخ سبز و تر شود

زانک شمع از گریه روشن‌تر شود

۲۵

هر کجا نوحه کنند آنجا نشین

زانک تو اولیتری اندر حنین

۲۶

زانک ایشان در فراق فانی‌اند

غافل از لعل بقای کانی‌اند

۲۷

زانک بر دل نقش تقلیدست بند

رو به آب چشم بندش را برند

۲۸

زانک تقلید آفت هر نیکویست

کَه بود تقلید اگر کوه قویست

۲۹

گر ضریری لمترست و تیز خشم

گوشت‌پاره‌ش دان چو او را نیست چشم

۳۰

گر سخن گوید ز مو باریکتر

آن سرش را زان سخن نبود خبر

۳۱

مستیی دارد ز گفت خود ولیک

از بَرِ وی تا به مَی راهیست نیک

۳۲

همچو جویست او نه او آبی خورد

آب ازو بر آب‌خوران بگذرد

۳۳

آب در جو زان نمی‌گیرد قرار

زانک آن جو نیست تشنه و آب‌خوار

۳۴

همچو نایی نالهٔ زاری کند

لیک بیگار خریداری کند

۳۵

نوحه‌گر باشد مقلد در حدیث

جز طمع نبود مراد آن خبیث

۳۶

نوحه‌گر گوید حدیث سوزناک

لیک کو سوز دل و دامان چاک

۳۷

از محقق تا مقلد فرقهاست

کین چو داوودست و آن دیگر صداست

۳۸

منبع گفتار این سوزی بود

وان مقلد کهنه‌آموزی بود

۳۹

هین مشو غره بدان گفت حزین

بار بر گاوست و بر گردون حنین

۴۰

هم مقلد نیست محروم از ثواب

نوحه‌گر را مزد باشد در حساب

۴۱

کافر و مؤمن خدا گویند لیک

درمیان هر دو فرقی هست نیک

۴۲

آن گدا گوید خدا از بهر نان

متقی گوید خدا از عین جان

۴۳

گر بدانستی گدا از گفت خویش

پیش چشم او نه کم ماندی نه بیش

۴۴

سالها گوید خدا آن نان‌خواه

همچو خر مصحف کشد از بهر کاه

۴۵

گر به دل در تافتی گفت لبش

ذره ذره گشته بودی قالبش

۴۶

نام دیوی ره برد در ساحری

تو به نام حق پشیزی می‌بری

تصاویر و صوت

مثنوی نسخهٔ قونیه، کاتب محمد بن عبدالله القونوی، پایان کتابت ۶۷۷ ه.ق » تصویر 132
دوره کامل مثنوی معنوی (به انضمام چهار فهرست اعلام، اسامی رجال و نساء، امکنه و قبایل، کتب، آیات قرآن و فهرست قصص و حکایات) از روی نسخه طبع ۱۹۲۵ - ۱۹۳۳ م در لیدن از بلاد هلاند به کوشش رینولد الین نیکلسون - جلال الدین مولوی محمد بن محمد بن الحسین البلخی ثم الرومی - تصویر ۲۳۰
بامشاد لطف آبادی :

نظرات

user_image
تاوتک
۱۳۹۲/۰۸/۱۷ - ۱۲:۵۹:۵۱
این هم مهر تاییدی بر واژه مستراح دکتر کیخا .بمیزد بیت 14 یعنی ادرار کند و میز و مسک و در پی آن مستراح در آن کاملا مشهود است
user_image
تاوتک
۱۳۹۲/۰۸/۱۷ - ۱۳:۴۴:۳۵
بیت 27 مصرع دوم برند به کسر ب و فتح ر خوانده میشود و با برند با فتح اول و دوم به معنی ببرند دوتاست .برند از رندیدن یا رنده کردن و تراشیدن است ولی اینکه چطور با گریه سد رنده یا تراشیده میشود متوجه نمیشوم
user_image
تاوتک
۱۳۹۲/۰۸/۱۷ - ۱۳:۵۱:۰۷
یافتم!رندیدن به معنی هموار ساختن هم است در مقابل ساختن
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۸/۱۷ - ۱۵:۵۹:۲۱
تاوتک جان باید مستراه نوشته شود /چنانچه مسانه به اشتباه مثانه نوشته می شود /مس در هر دو مورد از به معنی ادرار است .
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۸/۱۷ - ۱۶:۰۳:۱۷
لمتر یعنی درشت و هیکلدار با کتک خور خوب !
user_image
تاوتک
۱۳۹۲/۰۸/۱۸ - ۰۵:۱۹:۰۴
بله استاد جان البته شما درست میفرمایید و مستراه است اما باور بفرمایید شما اگر مصطراه هم بفرمایید قابل پذیرش است دست کم برای بنده چون ثابت شده هستید اما اینکه بنده که هنوز موجودیتی ندارم !بنویسم مستراه مسلما با واکنش هایی روبرو خواهم شد.من خیلی از واژه هایی را که شما فرمودید یاد گرفته ام اما شاید بشود گفت که شهامت به کار بردنشان را ندارم .استاد مثلا میدانم عروس اروس است یا حتی هتاامازمان استفاده و کاربرد دستم میلرزد .اما به نظر این مغالطه پذیرفتنی نیست ودر رفتن است پس حتما سعی میکنم از این به بعد درست بنویسم.سپاس استاد
user_image
تاوتک
۱۳۹۲/۰۸/۱۸ - ۰۵:۳۳:۱۷
دکتر جان لمتر به معنی چاق و فربه هم آمده .من فکر میکنم که شاید مناسبتی با لمو داشته باشد به معنی شکمو در لری! البته به لری لم زدن هم یعنی پر بودن فکرمیکنم
user_image
روفیا
۱۳۹۴/۰۶/۱۴ - ۱۰:۱۴:۰۶
همچو جویست او نه او آبی خوردآب ازو بر آب‌خوران بگذردآب در جو زان نمی‌گیرد قرارزانک آن جو نیست تشنه و آب‌خوارنوحه‌گر گوید حدیث سوزناکلیک کو سوز دل و دامان چاکاز محقق تا مقلد فرقهاستکین چو داوودست و آن دیگر صداستمقلد مانند آن نوحه گر است . معنای حقیقت را درک نکرده است . سخنش مانند سخن طوطی است . مثل طوطی داش آکل . عده ای را خبر میکند بی آنکه خود بداند . آب را هدایت میکند ولی هرگز خودش سیراب نمی شود . شاید از صورت زیبای رفتار و گفتارش انسان هایی اندیشمند چیزی بیاموزند . ولی تا خود نیندیشد و اندیشه ها را به بوته آزمایش نگذارد و به تحقیق نرسد بهره مند نمیشود .
user_image
خسرو
۱۳۹۸/۰۳/۲۹ - ۰۴:۴۶:۰۵
از: نوحه‌گر باشد مقلد در حدیث تا وان مقلد کهنه‌آموزی بودنوحه گر مقلد خبیثی است که احادیث و روایات خبیث منبع درآمدی برای او شده و او نیز با سوءاستفاده از احساسات مردم و با مظلوم نشان دادن افرادی احادیث و روایات آنان رو ترویج می کنه و کسانیکه طبق احساسات خود و بدون تحقیق مشتری این احادیث و روایات میشوند نیز مقلد و خبیث می شوند چون فرق بین کسی که تحقیق می کنه و کسی که تقلید می کنه مثل گفتار داوود هست که منبع آن زبور است و دیگری صوتی است که مقلدین رو نسبت به احادیث و روایات خبیث شرطی می کنه