مولانا

مولانا

بخش ۱۷ - شکایت کردن اهل زندان پیش وکیل قاضی از دست آن مفلس

۱

با وکیل قاضی ادراک‌مند

اهل زندان در شکایت آمدند

۲

که سلام ما به قاضی بر، کنون

بازگو آزار ما زین مرد دون

۳

کندرین زندان بماند او مستمر

یاوه‌تاز و طبل‌خوارست و مضر

۴

چون مگس حاضر شود در هر طعام

از وقاحت بی صلا و بی سلام

۵

پیش او هیچست لوت شصت کس

کر کند خود را اگر گوییش بس

۶

مرد زندان را نیاید لقمه‌ای

ور به صد حیلت گشاید طعمه‌ای

۷

در زمان پیش آید آن دوزخ گلو

حجتش این که خدا گفتا کلوا

۸

زین چنین قحط سه‌ساله داد داد

ظل مولانا ابد پاینده باد

۹

یا ز زندان تا رود این گاومیش

یا وظیفه کن ز وقفی لقمه‌ایش

۱۰

ای ز تو خوش هم ذکور و هم اناث

داد کن المستغاث المستغاث

۱۱

سوی قاضی شد وکیل با نمک

گفت با قاضی شکایت یک به یک

۱۲

خواند او را قاضی از زندان به پیش

پس تفحص کرد از اعیان خویش

۱۳

گشت ثابت پیش قاضی آن همه

که نمودند از شکایت آن رمه

۱۴

گفت قاضی خیز ازین زندان برو

سوی خانهٔ مردریگ خویش شو

۱۵

گفت خان و مان من احسان تست

همچو کافر جنتم زندان تست

۱۶

گر ز زندانم برانی تو به رد

خود بمیرم من ز تقصیری و کد

۱۷

همچو ابلیسی که می‌گفت ای سلام

رب انظرنی الی یوم القیام

۱۸

کاندرین زندان دنیا من خوشم

تا که دشمن‌زادگان را می‌کشم

۱۹

هر که او را قوت ایمانی بود

وز برای زادِ ره نانی بود

۲۰

می‌ستانم گه به مکر و گه به ریو

تا بر آرند از پشیمانی غریو

۲۱

گه به درویشی کنم تهدیدشان

گه به زلف و خال بندم دیدشان

۲۲

قوت ایمانی درین زندان کمست

وانک هست از قصد این سگ در خمست

۲۳

از نماز و صوم و صد بیچارگی

قوت ذوق آید برد یکبارگی

۲۴

استعیذ الله من شیطانه

قد هلکنا آه من طغیانه

۲۵

یک سگست و در هزاران می‌رود

هر که در وی رفت او او می‌شود

۲۶

هر که سردت کرد می‌دان کو دروست

دیو پنهان گشته اندر زیر پوست

۲۷

چون نیابد صورت آید در خیال

تا کشاند آن خیالت در وبال

۲۸

گه خیال فرجه و گاهی دکان

گه خیال علم و گاهی خان و مان

۲۹

هان بگو لا حولها اندر زمان

از زبان تنها نه بلک از عین جان

تصاویر و صوت

مثنوی نسخهٔ قونیه، کاتب محمد بن عبدالله القونوی، پایان کتابت ۶۷۷ ه.ق » تصویر 135
مثنوی معنوی ـ ج ۱ و ۲ و ۳ (براساس نسخه قونیه) به تصحیح عبدالکریم سروش - مولانا جلال الدین محمد بلخی (مولوی) - تصویر ۲۵۳
بامشاد لطف آبادی :

نظرات

user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۸/۱۹ - ۰۵:۴۲:۲۰
دوزخ گلو را شاید خود مولانا ساخته باشد .زیرا فرانمون ( اشاره ) به قران دارد که دوزخ فریاد می زند هل من مزید ! یعنی دوزخ از اوباردن مردمیان بدکاره سیر نمی شود و انباشته نمی شود و گلویی که به ان بماند نیز چنین است .
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۸/۱۹ - ۰۵:۴۳:۴۵
گاومیش را برای نمونه پر خوری اورده است . چون پیوسته نشخوارگر است
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۸/۱۹ - ۰۵:۴۸:۰۶
اما گاومیش های کارون که شامگاه در کارون می روند و خورشید غروب کننده در میان انها فرو می رود مایه دلارامی ماست .درود بر کارون خروشان و خوزستان تفسیده که این روزها سیر می شود و جوانه می زند .
user_image
دکتر صحافیان
۱۳۹۸/۰۷/۰۹ - ۰۰:۳۹:۵۵
دنیا؛ زندان و ابلیس ورشکسته استگر ز زندانم برانی تو به ردخود بمیرم من ز تقصیری و کداگر مرا به دلیل پرخوری از زندان برانی، از بی غذایی می میرم.همچو ابلیسی که می گفت ای سلامرب انظرنی الی یوم القیام 630کاندرین زندان دنیا من خوشمتا که دشمن زادگان را می کشمابلیس نیز از خداوند می خواهد تا روز قیامت به او مهلت دهد تا در زندان دنیا بماند و فرزندان آدمی که دشمن او هست را بکشد.آدمی در حبس دنیا زآن بودتا بود کافلاس او ثابت شوددلیل هبوط آدمی به دنیا: تا ورشکستگی(نیستی و فقر) خود را دریابد.آدمی ورشکسته ای است که با جمع ثروت می خواهد آن را بپوشاند. مفلسی ابلیس را یزدان ماهم منادی کرد در قرآن ما654آرامش و پرواز روح(کانال و وبلاگ)arameshsahafian@
user_image
مهدی تیرانداز
۱۳۹۹/۰۸/۰۵ - ۰۳:۲۲:۵۹
یک سگ است و در هزاران می رود... هر که سردت کرد میدان کو دروست، دیو پنهان گشته اندر زیر پوست ... یعنی کل جامعه و کل بشریت، فرهنگ حاکم بر دنیا و بر ذهن خودت را نسبت بهش باید بی اعتناء شوی و فقط حرف عرفای روشن ضمیر را راهنمای عمل قرار دهی