مولانا

مولانا

بخش ۲۵ - کلوخ انداختن تشنه از سر دیوار در جوی آب

۱

بر لب جو بوده دیواری بلند

بر سر دیوار تشنهٔ دردمند

۲

مانعش از آب آن دیوار بود

از پی آب او چو ماهی زار بود

۳

ناگهان انداخت او خشتی در آب

بانگ آب آمد به گوشش چون خطاب

۴

چون خطاب یار شیرین لذیذ

مست کرد آن بانگ آبش چون نبیذ

۵

از صفای بانگ آب آن ممتحن

گشت خشت‌انداز از آنجا خشت‌کن

۶

آب می‌زد بانگ یعنی هی ترا

فایده چه زین زدن خشتی مرا

۷

تشنه گفت آبا مرا دو فایده‌ست

من ازین صنعت ندارم هیچ دست

۸

فایدهٔ اول سماع بانگ آب

کو بود مر تشنگان را چون رباب

۹

بانگ او چون بانگ اسرافیل شد

مرده را زین زندگی تحویل شد

۱۰

یا چو بانگ رعد ایام بهار

باغ می‌یابد ازو چندین نگار

۱۱

یا چو بر درویش ایام زکات

یا چو بر محبوس پیغام نجات

۱۲

چون دم رحمان بود کان از یمن

می‌رسد سوی محمد بی دهن

۱۳

یا چو بوی احمد مرسل بود

کان به عاصی در شفاعت می‌رسد

۱۴

یا چو بوی یوسف خوب لطیف

می‌زند بر جان یعقوب نحیف

۱۵

فایدهٔ دیگر که هر خشتی کزین

بر کنم آیم سوی ماء معین

۱۶

کز کمی خشت دیوار بلند

پست‌تر گردد به هر دفعه که کند

۱۷

پستی دیوار قربی می‌شود

فصل او درمان وصلی می‌بود

۱۸

سجده آمد کندن خشت لزب

موجب قربی که واسجد واقترب

۱۹

تا که این دیوار، عالی‌گردنست

مانع این سر فرود آوردنست

۲۰

سجده نتوان کرد بر آب حیات

تا نیابم زین تن خاکی نجات

۲۱

بر سر دیوار هر کو تشنه‌تر

زودتر بر می‌کند خشت و مدر

۲۲

هر که عاشقتر بود بر بانگ آب

او کلوخ زفت‌تر کند از حجاب

۲۳

او ز بانگ آب پُر مَی تا عُنُق

نشنود بیگانه جز بانگ بُلُق

۲۴

ای خنک آن را که او ایام پیش

مغتنم دارد گزارد وام خویش

۲۵

اندر آن ایام کش قدرت بود

صحت و زور دل و قوت بود

۲۶

وان جوانی همچو باغ سبز و تر

می‌رساند بی دریغی بار و بر

۲۷

چشمه‌های قوت و شهوت روان

سبز می‌گردد زمین تن بدان

۲۸

خانهٔ معمور و سقفش بس بلند

معتدل ارکان و بی تخلیط و بند

۲۹

پیش از آن کایام پیری در رسد

گردنت بندد به حبل من مسد

۳۰

خاک شوره گردد و ریزان و سست

هرگز از شوره نبات خوش نرست

۳۱

آب زور و آب شهوت منقطع

او ز خویش و دیگران نا منتفع

۳۲

ابروان چون پالدُم زیر آمده

چشم را نم آمده تاری شده

۳۳

از تشنج رو چو پشت سوسمار

رفته نطق و طعم و دندانها ز کار

۳۴

روز بیگه، لاشه لنگ و ره دراز

کارگه ویران عمل رفته ز ساز

۳۵

بیخهای خوی بد محکم شده

قوت بر کندن آن کم شده

تصاویر و صوت

مثنوی نسخهٔ قونیه، کاتب محمد بن عبدالله القونوی، پایان کتابت ۶۷۷ ه.ق » تصویر 146
مثنوی معنوی ـ ج ۱ و ۲ و ۳ (براساس نسخه قونیه) به تصحیح عبدالکریم سروش - مولانا جلال الدین محمد بلخی (مولوی) - تصویر ۲۷۴
مثنوی معنوی ( دفتر اول و دوم ) بر اساس آخرین تصحیح نیکلسون و مقابله با نسخهٔ قونیه به کوشش حسن لاهوتی - جلال الدین محمد بن محمد مولوی - تصویر ۳۳۵
بامشاد لطف آبادی :

نظرات

user_image
علی اصغر رضایی
۱۳۹۱/۰۵/۳۰ - ۲۱:۴۸:۵۸
آب نماد خداوند تشنه نماد انسان خاکیخشت و دیوار نماد تعلقات دنیوی استدرود بر مولانا
user_image
بهیار
۱۳۹۱/۱۱/۲۷ - ۰۹:۰۲:۲۱
آب نماد کمالتشنه نماد انسان جستحو گر و طالب کمالخشت و دیوار نماد موانع و تعلقات دنیوی استدرود بر مولانا
user_image
تاوتک
۱۳۹۲/۰۸/۲۱ - ۱۵:۲۷:۳۱
رباب از طریق ایران و کشورهای عربی به غرب راه یافته و با تغیراتی بصورت ویولن درآمده است
user_image
تاوتک
۱۳۹۲/۰۸/۲۱ - ۱۵:۳۳:۳۵
قرب در اینجا نه به معنی اصلی خود که نزدیکی است به کار رفته بلکه به معنی صوفیانه خود که زوال حس و اضمحلال نفس است آمده است
user_image
تاوتک
۱۳۹۲/۰۸/۲۱ - ۱۵:۳۷:۳۲
کاربرد آهنگین و آوایی بلق در کنار عنق ( گردن) واقعا هنرمندانه است
user_image
تاوتک
۱۳۹۲/۰۸/۲۱ - ۱۵:۴۴:۲۶
گویا تشنج به معنی چروک موست آمده است
user_image
تاوتک
۱۳۹۲/۰۸/۲۱ - ۱۵:۵۷:۱۹
با پوزش در دیدگاه قبلی چروک پوست صحیح است و نه چروک موست!
user_image
محمد
۱۳۹۶/۱۲/۰۲ - ۰۳:۲۹:۲۱
چرا در تقطیع بیت اول این مثنوی با بیت های بعدی تفاوتی می بینیم؟؟بیت اول در رکن اول،هجای دوم،دو هجای کوتاه اما در بیت های بعد این طور نیست؟؟؟
user_image
دکتر صحافیان
۱۳۹۸/۰۷/۰۹ - ۰۰:۴۵:۵۸
حکایت تشنه ای که از روی دیوار خشت می انداخت در آببر لب جو بود دیواری بلندبر سر دیوار تشنه دردمندمانعش از آب آن دیوار بوداز پی آب او چو ماهی زار بودناگهان انداخت او خشتی در آببانگ آب آمد به گوشش چون خطابعاشق آب از روی دیوار خشت در جوی می انداخت و از صدای آب مست می شدآب می زد بانگ یعنی هی تو رافایده چه زین زدن خشتی مراآب با موسیقی خود به او می گفت فایده این سنگ انداختن چیست؟!و او
پاسخ می داد دو فایده دارد:یکی شنیدن موسیقی آب که برای تشنگان چون صدای ساز است و دوم با برداشتن هر خشت دیوار کوتاه تر می شود و به آب نزدیکتر می شوم.تا که این دیوار عالی گردن استمانع این سر فرود آوردن استبر سر دیوار هر کو تشنه تر زودتر می کند خشت و مدرسجده نتوان کرد بر آب حیاتتا نیابم زین تن خاکی نجات1211مولانا از این تمثیل پر می کشد به دیوار بلند خویشتن که برای رسیدن به آب جاودانگی باید آن را خشت خشت کند و به زندگانی حقیقی دست پیدا کرد.هر که عاشق تر بود بر بانگ آباو کلوخ زفت تر کند از حجابکسی که شوق بیشتری به وصول دارد دیوار بلند خودی را سریعتر ویران می کند.بیخ های خوی بد محکم شدهقوت بر کندن آن کم شدهآنچه مانع دیدار آدمی با آب حیات است دیوار های محکم خوی های ناپسندی چون خودخواهی است.آرامش و پرواز روح(کانال و وبلاگ)arameshsahafian@
user_image
خسرو
۱۳۹۸/۰۹/۲۹ - ۰۴:۱۳:۰۹
چون دم رحمان بود کان از یمن / می‌رسد سوی محمد بی دهنیا چو بوی احمد مرسل بود / کان به عاصی در شفاعت می‌رسددر این دو بیت واژه احمد از ریشه حمد به معنی ستوده تر لقبی برای حضرت موسی روح القدس است و واژه‌ی محمد از ریشه حمد به معنی ستایش شده لقبی برای حضرت مسیح رسول الله است و مسیح رسول الله ممسوح به یمن و برکت ، نور زمین و آسمانها و خدای حقیقی از آفریدگار و صورت و پیکری از اوست یعنی هر زمان که ما او را ببینیم ، خدا را دیده ایم و بوی خدا با مسیح شایسته ستایش به ما می رسد
user_image
سیروان
۱۳۹۹/۰۶/۲۰ - ۰۱:۰۹:۲۷
با عرض سلام و ادب.در مورد این بیت:چون دم رحمان بود کان از یمن/می رسد سوی محمد بی دهنبویی که از جانب یمن به مشام حضرت می‌رسد بوی آویس قرنی هست همانطور که از این شعر پیداست:گـفت بــوی بو العـجـب آمـد بـه منهمـچنان که مـر نبی را از یـمـنکـه مـحـمـــد گـفت بر دسـت صــبااز یـمـن می آیـدم بــوی خـــدابــوی رامـین می رسـد از جـان ویـس بوی یزدان می رسد هم از اویسچون اویس از خویش،فانی گشته بودآن زمـیـنی،آســمانی گشته بـود...یا حق
user_image
نیکیار
۱۳۹۹/۱۱/۱۴ - ۰۱:۴۸:۰۶
در
پاسخ به اقای محمد گرانقدر : اگر حرف آخر کلمات کسره داشته باشد ، می توان هجای کوتاه کسره دار را کمی بلندتر کشید و آنرا یک هجای بلند در نظر گرفت. این قاعده بسیار در شعر کاربرد دارد.پس در بیت نخست " بر لبِ جو " می شود : "بلند - کوتاه - بلند - بلند" = "فاعلاتن"