
مولانا
بخش ۳ - دزدیدن مارگیر ماری را از مارگیری دیگر
۱
دزدکی از مارگیری مار برد
ز ابلهی آن را غنیمت میشمرد
۲
وا رهید آن مارگیر از زخم مار
مار کشت آن دزدِ او را زار زار
۳
مارگیرش دید پس بشناختش
گفت از جان مار من پرداختش
۴
در دعا میخواستی جانم ازو
کش بیابم مار بستانم ازو
۵
شکر حق را کان دعا مردود شد
من زیان پنداشتم آن سود شد
۶
بس دعاها کان زیانست و هلاک
وز کرم مینشنود یزدان پاک
تصاویر و صوت




نظرات
ناشناس
محمّد
امین کیخا
امین کیخا
امین کیخا
سجاد
علی
مسعود فلاحی مطلق
آیدین خوشنویس
توحید دیانت
مسعود نژادحاجی فیروزکوهی