مولانا

مولانا

بخش ۴۵ - تملق کردن دیوانه جالینوس را و ترسیدن جالینوس

۱

گفت جالینوس با اصحاب خود

مر مرا تا آن فلان دارو دهد

۲

پس بدو گفت آن یکی ای ذو فنون

این دوا خواهند از بهر جنون

۳

دور از عقل تو این دیگر مگو

گفت در من کرد یک دیوانه رو

۴

ساعتی در روی من خوش بنگرید

چشمکم زد آستین من درید

۵

گرنه جنسیت بدی در من ازو

کی رخ آوردی به من آن زشت‌رو

۶

گر ندیدی جنس خود کی آمدی

کی به غیر جنس خود را بر زدی

۷

چون دو کس بر هم زند بی‌هیچ شک

در میانشان هست قدر مشترک

۸

کی پرد مرغی مگر با جنس خود

صحبت ناجنس گورست و لحد

تصاویر و صوت

مثنوی نسخهٔ قونیه، کاتب محمد بن عبدالله القونوی، پایان کتابت ۶۷۷ ه.ق » تصویر 164

نظرات

user_image
آرش تبرستانی
۱۳۹۶/۰۶/۲۹ - ۰۰:۰۳:۳۸
روزی جالینوس به دوست خود گفت فلان دارو را به من بده دوستش جواب داد آن دارو برای دیوانگان است تو چرا آن را می خواهی؟ گفت دیوانه ای به سمت من آمد و با من شوخی و بازی کرد اگر من سالم هستم پس چرا او جذب من شد؟ در این بخش و بخش های پیرامون مولوی اشاره می کند که هر چیزی هم جنس خود را جذب و تایید می کند و از مخالف خود گریزان استگر ندیدی جنس خود کی آمدیکی بغیر جنس خود را بر زدیچون دو کس بر هم زند بی‌هیچ شکدر میانشان هست قدر مشترککی پرد مرغی مگر با جنس خودصحبت ناجنس گورست و لحدبنابراین اگر شخص نادانی از ما به بدی یاد کرد نباید رنجیده خاطر شد بلکه می توان اطمینان بیشتری حاصل کرد که در راه درستی گام بر میداریمپس اگر ابلیس هم ساجد شدیاو نبودی آدم او غیری بدیپس سجود هر ملک میزان اوستهم جحود آن عدو برهان اوستهم گواه اوست اقرار ملکهم گواه اوست کفران سگکاشاره می کند که اگر شیطان به آدم سجده می کرد باید به مقام انسان شک می کردیم ولی سجده فرشتگان و دشمنی شیطان هر دو به معنای تایید انسان هست