مولانا

مولانا

بخش ۵۳ - حکایت

۱

خانه‌ای نو ساخت روزی نو مرید

پیر آمد خانهٔ او را بدید

۲

گفت شیخ آن نو مرید خویش را

امتحان کرد آن نکو اندیش را

۳

روزن از بهر چه کردی ای رفیق

گفت تا نور اندر آید زین طریق

۴

گفت آن فرعست این باید نیاز

تا ازین ره بشنوی بانگ نماز

۵

بایزید اندر سفر جستی بسی

تا بیابد خضر وقت خود کسی

۶

دید پیری با قدی همچون هلال

دید در وی فر و گفتار رجال

۷

دیده نابینا و دل چون آفتاب

همچو پیلی دیده هندستان به خواب

۸

چشم بسته خفته بیند صد طرب

چون گشاید آن نبیند ای عجب

۹

بس عجب در خواب روشن می‌شود

دل درون خواب روزن می‌شود

۱۰

آنک بیدارست و بیند خواب خوش

عارفست او خاک او در دیده‌کش

۱۱

پیش او بنشست و می‌پرسید حال

یافتش درویش و هم صاحب‌عیال

۱۲

گفت عزم تو کجا ای بایزید

رخت غربت را کجا خواهی کشید

۱۳

گفت قصد کعبه دارم از پگه

گفت هین با خود چه داری زاد ره

۱۴

گفت دارم از درم نقره دویست

نک ببسته سخت بر گوشهٔ ردیست

۱۵

گفت طوفی کن بگردم هفت بار

وین نکوتر از طواف حج شمار

۱۶

و آن درمها پیش من نه ای جواد

دان که حج کردی و حاصل شد مراد

۱۷

عمره کردی عمر باقی یافتی

صاف گشتی بر صفا بشتافتی

۱۸

حق آن حقی که جانت دیده است

که مرا بر بیت خود بگزیده است

۱۹

کعبه هرچندی که خانهٔ بر اوست

خلقت من نیز خانهٔ سر اوست

۲۰

تا بکرد آن خانه را در وی نرفت

واندرین خانه به جز آن حی نرفت

۲۱

چون مرا دیدی خدا را دیده‌ای

گرد کعبهٔ صدق بر گردیده‌ای

۲۲

خدمت من طاعت و حمد خداست

تا نپنداری که حق از من جداست

۲۳

چشم نیکو باز کن در من نگر

تا ببینی نور حق اندر بشر

۲۴

بایزید آن نکته‌ها را هوش داشت

همچو زرین حلقه‌اش در گوش داشت

۲۵

آمد از وی بایزید اندر مزید

منتهی در منتها آخر رسید

تصاویر و صوت

مثنوی نسخهٔ قونیه، کاتب محمد بن عبدالله القونوی، پایان کتابت ۶۷۷ ه.ق » تصویر 167
مثنوی معنوی ـ ج ۱ و ۲ و ۳ (براساس نسخه قونیه) به تصحیح عبدالکریم سروش - مولانا جلال الدین محمد بلخی (مولوی) - تصویر ۳۱۴
دوره کامل مثنوی معنوی (به انضمام چهار فهرست اعلام، اسامی رجال و نساء، امکنه و قبایل، کتب، آیات قرآن و فهرست قصص و حکایات) از روی نسخه طبع ۱۹۲۵ - ۱۹۳۳ م در لیدن از بلاد هلاند به کوشش رینولد الین نیکلسون - جلال الدین مولوی محمد بن محمد بن الحسین البلخی ثم الرومی - تصویر ۳۱۲
مثنوی معنوی ( دفتر اول و دوم ) بر اساس آخرین تصحیح نیکلسون و مقابله با نسخهٔ قونیه به کوشش حسن لاهوتی - جلال الدین محمد بن محمد مولوی - تصویر ۳۸۹

نظرات

user_image
روفیا
۱۳۹۳/۰۹/۰۷ - ۰۲:۴۱:۲۹
شیخ محمود شبستری کل این مطلب را در یک بیت گفته و مولانای گرانقدر اونو باز کرده :کسی کز معرفت نور و صفا دیدبه هر چیزی که دید اول خدا دیدمادامی که ما برای تک تک انسان ها و مخلوقات کرامت خدایی قائل نشیم یعنی هنوز نور معرفت به دل ما نتابیده .
user_image
دکتر صحافیان
۱۳۹۸/۰۷/۰۹ - ۰۱:۳۲:۲۰
حکایت حح و طواف بایزید بسطامی به دور پیربایزید مانند دیگر عارفان نامی(چون شمس)در جستجوی پیر مسافرت می کرد.در میانه راه پیری روشن ضمیر دید که درویشی فقیر بود. از بایزید پرسید کجا می روی؟
پاسخ داد به زیارت حج می روم.زاد و توشه چه داری؟ گفت دویست درهم نقره.پیر گفت درهم ها را به من بده و هفت بار به دورم بگرد و بازگرد.این طواف از طواف حج بهتر است.با بزید نیز چنان کرد.سوی مکه شیخ امت با یزیداز برای حج و عمره می دویدگرد می گشتی که اندر شهر کیستکو بر ارکان بصیرت متکی است2220مقصود از سفر یافتن گنج است که همان یافتن اولیای خداوند است.تمثیلات :-مقصود یافتن گنج است و سود و زیان فرع است.-مقصود به دست آوردن گندم است و کاه به دنبال آن به دست می اید.اما اگر کاه بکاری گندم به دست نمی آید پس در جستجوی انسان (پیر) باش.-مقصود دیدن کعبه هست به دنبال آن مکه هم دیده می شود. -مقصود از معراج دیدن دوست است به دنبال آن عرش و ملایک هم دیده می شوند.دو نکته:-حکایات عارفان خودپرستانه نیست گاهی بایزید می گوید به دورم بچرخید و گاهی خود بر گرد دیگری می چرخد(دل عارف کامل خانه حقیقی خداست).-این حکایات مانند حکایات سعدی و شیوه مقامه گویی می تواند جنبه تعلیمی و تمثیلی داشته باشد و واقعا اتفاق نیفتاده باشد.آمد از وی بابزید اندر مزیدمنتهی در منتها آخر رسیدسرانجام کامل در هدف خود محو شد.آرامش و پرواز روح(کانال و وبلاگ)arameshsahafian@
user_image
کوروش
۱۴۰۰/۰۳/۳۰ - ۱۷:۲۶:۰۳
چرا پولاشو گرفت ؟