مولانا

مولانا

بخش ۶۱ - وصیت کردن پیغامبر علیه السلام مر آن بیمار را و دعا آموزانیدنش

۱

گفت پیغامبر مر آن بیمار را

این بگو کای سهل‌کن دشوار را

۲

آتنا فی دار دنیانا حسن

آتنا فی دار عقبانا حسن

۳

راه را بر ما چو بستان کن لطیف

منزل ما خود تو باشی ای شریف

۴

مؤمنان در حشر گویند ای ملک

نی که دوزخ بود راه مشترک

۵

مؤمن و کافر برو یابد گذار

ما ندیدیم اندرین ره دود و نار

۶

نک بهشت و بارگاه آمنی

پس کجا بود آن گذرگاه دنی

۷

پس ملک گوید که آن روضهٔ خضر

که فلان جا دیده‌اید اندر گذر

۸

دوزخ آن بود و سیاستگاه سخت

بر شما شد باغ و بستان و درخت

۹

چون شما این نفس دوزخ‌خوی را

آتشی گبر فتنه‌جوی را

۱۰

جهدها کردید و او شد پر صفا

نار را کشتید از بهر خدا

۱۱

آتش شهوت که شعله می‌زدی

سبزهٔ تقوی شد و نور هدی

۱۲

آتش خشم از شما هم حلم شد

ظلمت جهل از شما هم علم شد

۱۳

آتش حرص از شما ایثار شد

و آن حسد چون خار بد گلزار شد

۱۴

چون شما این جمله آتشهای خویش

بهر حق کشتید جمله پیش پیش

۱۵

نفس ناری را چو باغی ساختید

اندرو تخم وفا انداختید

۱۶

بلبلان ذکر و تسبیح اندرو

خوش سرایان در چمن بر طرف جو

۱۷

داعی حق را اجابت کرده‌اید

در جحیم نفس آب آورده‌اید

۱۸

دوزخ ما نیز در حق شما

سبزه گشت و گلشن و برگ و نوا

۱۹

چیست احسان را مکافات ای پسر

لطف و احسان و ثواب معتبر

۲۰

نی شما گفتید ما قربانییم

پیش اوصاف بقا ما فانییم

۲۱

ما اگر قلاش و گر دیوانه‌ایم

مست آن ساقی و آن پیمانه‌ایم

۲۲

بر خط و فرمان او سر می‌نهیم

جان شیرین را گروگان می‌دهیم

۲۳

تا خیال دوست در اسرار ماست

چاکری و جانسپاری کار ماست

۲۴

هر کجا شمع بلا افروختند

صد هزاران جان عاشق سوختند

۲۵

عاشقانی کز درون خانه‌اند

شمع روی یار را پروانه‌اند

۲۶

ای دل آنجا رو که با تو روشنند

وز بلاها مر تو را چون جوشنند

۲۷

بر جنایاتت مواسا می‌کنند

در میان جان ترا جا می‌کنند

۲۸

زان میان جان تو را جا می‌کنند

تا تو را پر باده چون جامی‌ کنند

۲۹

در میان جان ایشان خانه گیر

در فلک خانه کن ای بدر منیر

۳۰

چون عطارد دفتر دل وا کنند

تا که بر تو سرها پیدا کنند

۳۱

پیش خویشان باش چون آواره‌ای

بر مه کامل زن ار مه پاره‌ای

۳۲

جزو را از کل خود پرهیز چیست

با مخالف این همه آمیز چیست

۳۳

جنس را بین نوع گشته در روش

غیبها بین عین گشته در رهش

۳۴

تا چو زن عشوه خری ای بی‌خرد

از دروغ و عشوه کی یابی مدد

۳۵

چاپلوس و لفظ شیرین و فریب

می‌ستانی می‌نهی چون زن به جیب

۳۶

مر تو را دشنام و سیلی شهان

بهتر آید از ثنای گمرهان

۳۷

صفع شاهان خور مخور شهد خسان

تا کسی گردی ز اقبال کسان

۳۸

زانک ازیشان خلعت و دولت رسد

در پناه روح جان گردد جسد

۳۹

هر کجا بینی برهنه و بی‌نوا

دان که او بگریختست از اوستا

۴۰

تا چنان گردد که می‌خواهد دلش

آن دل کور بد بی‌حاصلش

۴۱

گر چنان گشتی که استا خواستی

خویش را و خویش را آراستی

۴۲

هر که از استا گریزد در جهان

او ز دولت می‌گریزد این بدان

۴۳

پیشه‌ای آموختی در کسب تن

چنگ اندر پیشهٔ دینی بزن

۴۴

در جهان پوشیده گشتی و غنی

چون برون آیی ازینجا چون کنی

۴۵

پیشه‌ای آموز کاندر آخرت

اندر آید دخل کسب مغفرت

۴۶

آن جهان شهریست پر بازار و کسب

تا نپنداری که کسب اینجاست حسب

۴۷

حق تعالی گفت کین کسب جهان

پیش آن کسبست لعب کودکان

۴۸

همچو آن طفلی که بر طفلی تند

شکل صحبت‌کن مساسی می‌کند

۴۹

کودکان سازند در بازی دکان

سود نبود جز که تعبیر زمان

۵۰

شب شود در خانه آید گرسنه

کودکان رفته بمانده یک تنه

۵۱

این جهان بازی‌گهست و مرگ شب

باز گردی کیسه خالی پر تعب

۵۲

کسب دین عشقست و جذب اندرون

قابلیت نور حق را ای حرون

۵۳

کسب فانی خواهدت این نفس خس

چند کسب خس کنی بگذار بس

۵۴

نفس خس گر جویدت کسب شریف

حیله و مکری بود آن را ردیف

تصاویر و صوت

مثنوی نسخهٔ قونیه، کاتب محمد بن عبدالله القونوی، پایان کتابت ۶۷۷ ه.ق » تصویر 173
مثنوی معنوی ـ ج ۱ و ۲ و ۳ (براساس نسخه قونیه) به تصحیح عبدالکریم سروش - مولانا جلال الدین محمد بلخی (مولوی) - تصویر ۳۲۶

نظرات

user_image
سالار فرحزادی
۱۳۹۴/۰۹/۱۲ - ۰۲:۳۴:۵۸
بهشت و جهنم در یک مکان اتفاق می افتد، محلی که باغ وگل و بوستان است برای بهشتیان همان جا برای دوزخیان به آتش و دود تبدیل میشود. کسانی که آتش این چهار خصلت پلید یعنی خشم، شهوت، حرص و حسد را در درون خیشتن توسط آب معرفت خاموش کردند در هرکجا که باشند همانجا بهشت می شود ولی برعکس اگر آتش آن صفات زشت در انسان روشن باشد حتی اگر در سبزه و بوستان هم باشند اثیرآتش دوزخند و از درون میسوزند.
user_image
آرش تبرستانی
۱۳۹۶/۰۷/۱۴ - ۱۴:۵۵:۱۸
پیشه‌ای آموختی در کسب تنچنگ اندر پیشهٔ دینی بزندر جهان پوشیده گشتی و غنیچون برون آیی ازینجا چون کنیپیشه‌ای آموز کاندر آخرتاندر آید دخل کسب مغفرتآن جهان شهریست پر بازار و کسبتا نپنداری که کسب اینجاست حسبحق تعالی گفت کین کسب جهانپیش آن کسبست لعب کودکانهمچو آن طفلی که بر طفلی تندشکل صحبت‌کن مساسی می‌کندکودکان سازند در بازی دکانسود نبود جز که تعبیر زمانشب شود در خانه آید گرسنهکودکان رفته بمانده یک تنهاین جهان بازی‌گهست و مرگ شبباز گردی کیسه خالی پر تعبدر پرورش این جسم مادی مهارت یافتی و خود را به جایی رساندی ولی زمانی که این جسم را ترک کردی می‌خواهی چه بکنی؟ پس باید حرفه‌ای یاد بگیری که در کسب و کار آن طرف هم به کارت آید و بتوانی از آن استفاده کنی چرا که کسب و کار اینجا در مقابل کسب و کار آخرت مثل بازی کودکان است مثال کودکی که از صبح تا شب در بیرون بازی می‌کند و شب گرسنه و خسته و دست خالی به خانه می آید
user_image
مجید
۱۳۹۷/۱۱/۱۱ - ۰۵:۲۸:۰۹
سود نبود جز که “ تعطیل “ زمانتعطیل زمان درست است، نه تعبیر زماندر این بیت “تعبیر زمان” معنی نمی دهد
user_image
محمد طاهر
۱۳۹۹/۰۲/۰۲ - ۰۲:۰۴:۰۵
سلام بر دوستانتو این داستان مولانا میخواد بگه که دوزخ و بهشتی از پیش وجود ندارهخودمون هستیم که در همین دنیا با اونها مواجه میشیم و خودمون اونها رو توسعه میدیمهر رفتاری که میکنیم چاناچه در تعالی روح باشه بهشت رو ملاقات می کنیم و چنانچه رفتاری بکنیم که نامنطبق بر ساختار عالم باشه یا به اصطلاح گناه بکنیم، دچار سوختن در جهنمی میشیم که خودمون درست کردیم که آتشی ندارهدر حقیقت خداوند هم در قران میفرمایند که ظالمان به خودشون ظلم میکنند و این ظلم به اصطلاح همون مایه شعله وری جهنم خود ساخته هستپیشنهاد میکنم کتاب" ساختار عالم" و " زندگی کالبدی من" نگارش مهندس کارگر رو از وب دانلود کنید و بخونید
user_image
محمد طاهر
۱۳۹۹/۰۲/۰۲ - ۰۲:۱۷:۰۸
ما در بدو اولین ورود به جهان مثل یک سرزمین حاصلخیزی هستیم که استعداد تبدیل شدن به یک باغ سرسبز و پر حاصل رو داریم چونکه از سوی خداوند متعال و با اتصال به روح مقدسش وارد این جهان شدیم (انا لله)، اما برای توسعه این باغ بایستی منطبق بر ساختاری که خداوند در جهان بنا نهاده و راه برگشتن به سوی خودش اسمش رو گذاشته تلاش کنیم (انا الیه راجعون)از آنجایی که در یک زندگی محدود قابلیت بازگشت و اتصال مجدد با روح الهی وجود نداره (چون شرطش پاکی و بی آلایشی از پستی های عالم ماده هست)، پس بسته به استعداد اشخاصی که این روح در بدن های اون ها طی دوره های مختلف قرار میگیره ، تعداد این باز گشت ها متفاوت خواهد بود تا سر انجام در عالم لاهوت مجددا به روح الهی بازگشت کندپس بهشت و جهنم و رستاخیز در هر زمان اتفاق می افته هر زمان نو می شود دنیا و مابی خبر از نو شدن اندر بقا.....پس تو را هر لحظه مرگ و رجعتی استمصطفی فرمود دنیا ساعای است...آزمودم مرگ من در زندگی استچون رهم زین زندگی پایندگی است...
user_image
وحید
۱۳۹۹/۰۲/۰۵ - ۰۰:۰۳:۵۷
سلامبرای یک روح که آزاد هست و محدودیتی ندارد چه جهنمی بدتر از زندگی در این دنیای مادی هست که پر از محدودیت هست و چه بهشتی بهتر از رهایی از قفس جسم مادیزندگی اگر بر قوانین شعور کیهانی و ساختار عالم منطبق نباشد مثل شنا کردن بر خلاف جهت جریان آب میماند و زندگی برای انسان جهنم است اما اگر در جهت اصلاح شبکه و ساختار عالم باشد آرامش و لذت بهشت حتی در همین دنیا نصیب انسان میگردد