مولانا

مولانا

بخش ۶۶ - باز جواب گفتن ابلیس معاویه را

۱

گفت ابلیسش گشای این عقد را

من محکم قلب را و نقد را

۲

امتحان شیر و کلبم کرد حق

امتحان نقد و قلبم کرد حق

۳

قلب را من کی سیه‌رو کرده‌ام

صیرفی‌ام قیمت او کرده‌ام

۴

نیکوان را رهنمایی می‌کنم

شاخه‌های خشک را بر می‌کنم

۵

این علفها می‌نهم از بهر چیست

تا پدید آید که حیوان جنس کیست

۶

گرگ از آهو چو زاید کودکی

هست در گرگیش و آهویی شکی

۷

تو گیاه و استخوان پیشش بریز

تا کدامین سو کند او گام تیز

۸

گر به سوی استخوان آید سگست

ور گیا خواهد یقین آهو رگست

۹

قهر و لطفی جفت شد با همدگر

زاد ازین هر دو جهانی خیر و شر

۱۰

تو گیاه و استخوان را عرضه کن

قوت نفس و قوت جان را عرضه کن

۱۱

گر غذای نفس جوید ابترست

ور غذای روح خواهد سرورست

۱۲

گر کند او خدمت تن هست خر

ور رود در بحر جان یابد گهر

۱۳

گرچه این دو مختلف خیر و شرند

لیک این هر دو به یک کار اندرند

۱۴

انبیا طاعات عرضه می‌کنند

دشمنان شهوات عرضه می‌کنند

۱۵

نیک را چون بد کنم یزدان نیم

داعیم من خالق ایشان نیم

۱۶

خوب را من زشت سازم رب نه‌ام

زشت را و خوب را آیینه‌ام

۱۷

سوخت هندو آینه از درد را

کین سیه‌رو می‌نماید مرد را

۱۸

گفت آیینه گناه از من نبود

جرم او را نه که روی من زدود

۱۹

او مرا غماز کرد و راست‌گو

تا بگویم زشت کو و خوب کو

۲۰

من گواهم بر گوا زندان کجاست

اهل زندان نیستم ایزد گواست

۲۱

هر کجا بینم نهال میوه‌دار

تربیتها می‌کنم من دایه‌وار

۲۲

هر کجا بینم درخت تلخ و خشک

می‌برم من تا رهد از پشک مشک

۲۳

خشک گوید باغبان را کای فتی

مر مرا چه می‌بری سر بی خطا

۲۴

باغبان گوید خمش ای زشت‌خو

بس نباشد خشکی تو جرم تو

۲۵

خشک گوید راستم من کژ نیم

تو چرا بی‌جرم می‌بری پیم

۲۶

باغبان گوید اگر مسعودیی

کاشکی کژ بودیی تر بودیی

۲۷

جاذب آب حیاتی گشتیی

اندر آب زندگی آغشتیی

۲۸

تخم تو بد بوده است و اصل تو

با درخت خوش نبوده وصل تو

۲۹

شاخ تلخ ار با خوشی وصلت کند

آن خوشی اندر نهادش بر زند

تصاویر و صوت

مثنوی نسخهٔ قونیه، کاتب محمد بن عبدالله القونوی، پایان کتابت ۶۷۷ ه.ق » تصویر 176
دوره کامل مثنوی معنوی (به انضمام چهار فهرست اعلام، اسامی رجال و نساء، امکنه و قبایل، کتب، آیات قرآن و فهرست قصص و حکایات) از روی نسخه طبع ۱۹۲۵ - ۱۹۳۳ م در لیدن از بلاد هلاند به کوشش رینولد الین نیکلسون - جلال الدین مولوی محمد بن محمد بن الحسین البلخی ثم الرومی - تصویر ۳۳۴

نظرات

user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۸/۲۲ - ۱۶:۴۶:۲۴
از گره لغت گرهگاه را داریم برای نقطه عطف و نیز بزنگاه لغت مناسبی است
user_image
دکتر صحافیان
۱۳۹۸/۰۷/۰۹ - ۰۱:۲۴:۳۳
بیدار کردن ابلیس معاویه را برای نماز 1 بستر تاریخی مثنوی کلید دریافت انوار آن است. معاویه درها را بسته و در گوشه کاخش خوابیده بود .ناگهان شبحی او را از خواب بیدار کرد.به دنبالش گشت و از او پرسید تو کیستی ؟
پاسخ داد:ابلیس. چرا مرا بیدار کردی؟وقت نماز است. معاویه با تعجب پرسید تو کارت دور کردن آدمی از خداوند است این چه نیرنگی است؟! ابلیس سخنان فریبنده بسیاری گفت اما معاویه به فراست همه را رد کرد. در پایان ابلیس گفت اگر نماز را از دست می دادی چنان حال پشیمانی و بازگشت به خداوند به تو دست می داد که از نماز بالاتر بود. بستر تاریخی :مولانا در بستر تاریخی اهل سنت دولت عثمانی مثنوی را آفریده است(همچنین زمانی که اروپا در جاهلیت قرون وسطی بود). چشمه تمثیل مولانا بر باورهای مردم آن سرزمین جوشیده است.افزون بر این مغز تمثیل را می جوید.آنان که ناآگاهانه بر مولانا خرده گرفته اند در پوسته تمثیلها مانده اند.نکته:تشیع به طور رسمی از قرن 11 به همت دولت صفوی تشکل یافت و پیش از آن شیعیان یا علویان در مدارس اهل سنت درس می خواندند و تدریس می کردند. چند روزی که ز پیشم رانده است چشم من در روی خوبش مانده است ترک سجده از حسد گیرم که بود آن حسد از عشق خیزد نه از جحود2642ابلیس:گرچه رانده شده ام اما چشم من نظاره گر روی زیبای اوست.حسادت من به آدم از عشق به خداوند بود که رقیب برای عشقم نمی خواستم. ادامه دریافت های دفتر دوم مثنوی 22 بیدار کردن ابلیس معاویه را برای نمار 2آتش و نفطی، نسوزی چاره نیستکیست کز دست تو جامه اش پاره نیستابلیس محکوم به سوزاندن بندگی است.کی رهد از مکر تو ای مختصمغرق طوفانیم الا من عصم2670طوفان نوح همیشه هست.تیرنگ و گمراهی تو طوفان دایمی است.کشتی نوح پناه بردن به حریم خداست.گفت ابلیسش گشای این عقد رامن محکم قلب را و نقد رااین گره را بگشا و دریافت کن که من سنگ محک برای گوهرهای تقلبی هستم(انکه گوهر اصیل است ترسی از ابلیس ندارد).تمثیلات مولانا برای آمیخته بودن خیر و شر ،چون چشمه ای می جوشد.(راز سرنوشت) - اگر بچه گرگ با آهوان بزرگ شود سرانجام گرگ می شود .علف و استخوان در برابرش بگذار ..._آدمی اگر غذای نفس انتخاب کرد تاقص و در رنجی دایمی است و اگر غذای روح خواست ،در سرور و شرب مدام خواهد بود.-هندو(غلام سیاه)آیینه را می شکند که چرا مرا سیاه نشان می دهی؟!سیاهی از خود اوست.ابلیس یک آیینه است .-من شاهدم زندانی نیستم.-من شاخه های خشک و آفت ها را قطع می کنم تا نهال های میوه دار را تربیت کنم.کانال و وبلاگ آرامش و پرواز روحarameshsahafian@
user_image
دکتر صحافیان
۱۳۹۸/۰۷/۰۹ - ۰۱:۲۶:۵۸
بیدار کردن ابلیس معاویه را برای نماز 1 بستر تاریخی مثنوی کلید دریافت انوار آن است. معاویه درها را بسته و در گوشه کاخش خوابیده بود .ناگهان شبحی او را از خواب بیدار کرد.به دنبالش گشت و از او پرسید تو کیستی ؟
پاسخ داد:ابلیس. چرا مرا بیدار کردی؟وقت نماز است. معاویه با تعجب پرسید تو کارت دور کردن آدمی از خداوند است این چه نیرنگی است؟! ابلیس سخنان فریبنده بسیاری گفت اما معاویه به فراست همه را رد کرد. در پایان ابلیس گفت اگر نماز را از دست می دادی چنان حال پشیمانی و بازگشت به خداوند به تو دست می داد که از نماز بالاتر بود. بستر تاریخی :مولانا در بستر تاریخی اهل سنت دولت عثمانی مثنوی را آفریده است(همچنین زمانی که اروپا در جاهلیت قرون وسطی بود). چشمه تمثیل مولانا بر باورهای مردم آن سرزمین جوشیده است.افزون بر این مغز تمثیل را می جوید.آنان که ناآگاهانه بر مولانا خرده گرفته اند در پوسته تمثیلها مانده اند.نکته:تشیع به طور رسمی از قرن 11 به همت دولت صفوی تشکل یافت و پیش از آن شیعیان یا علویان در مدارس اهل سنت درس می خواندند و تدریس می کردند. چند روزی که ز پیشم رانده است چشم من در روی خوبش مانده است ترک سجده از حسد گیرم که بود آن حسد از عشق خیزد نه از جحود2642ابلیس:گرچه رانده شده ام اما چشم من نظاره گر روی زیبای اوست.حسادت من به آدم از عشق به خداوند بود که رقیب برای عشقم نمی خواستم. ادامه دریافت های دفتر دوم مثنوی 22 بیدار کردن ابلیس معاویه را برای نمار 2آتش و نفطی، نسوزی چاره نیستکیست کز دست تو جامه اش پاره نیستابلیس محکوم به سوزاندن بندگی است.کی رهد از مکر تو ای مختصمغرق طوفانیم الا من عصم2670طوفان نوح همیشه هست.تیرنگ و گمراهی تو طوفان دایمی است.کشتی نوح پناه بردن به حریم خداست.گفت ابلیسش گشای این عقد رامن محکم قلب را و نقد رااین گره را بگشا و دریافت کن که من سنگ محک برای گوهرهای تقلبی هستم(انکه گوهر اصیل است ترسی از ابلیس ندارد).تمثیلات مولانا برای آمیخته بودن خیر و شر ،چون چشمه ای می جوشد.(راز سرنوشت) - اگر بچه گرگ با آهوان بزرگ شود سرانجام گرگ می شود .علف و استخوان در برابرش بگذار ..._آدمی اگر غذای نفس انتخاب کرد تاقص و در رنجی دایمی است و اگر غذای روح خواست ،در سرور و شرب مدام خواهد بود.-هندو(غلام سیاه)آیینه را می شکند که چرا مرا سیاه نشان می دهی؟!سیاهی از خود اوست.ابلیس یک آیینه است .-من شاهدم زندانی نیستم.-من شاخه های خشک و آفت ها را قطع می کنم تا نهال های میوه دار را تربیت کنم.آرامش و پرواز روخarameshsahafian@