
مولانا
بخش ۶۸ - نالیدن معاویه به حضرت حق تعالی از ابلیس و نصرت خواستن
۱
این حدیثش همچو دودست ای اله
دست گیر ار نه گلیمم شد سیاه
۲
من به حجت بر نیایم با بلیس
کوست فتنهٔ هر شریف و هر خسیس
۳
آدمی کو علم الاسما بگست
در تک چون برق این سگ بی تکست
۴
از بهشت انداختش بر روی خاک
چون سمک در شست او شد از سماک
۵
نوحهٔ انا ظلمنا میزدی
نیست دستان و فسونش را حدی
۶
اندرون هر حدیث او شرست
صد هزاران سحر در وی مضمرست
۷
مردی مردان ببندد در نفس
در زن و در مرد افروزد هوس
۸
ای بلیس خلقسوز فتنهجو
بر چیم بیدار کردی راست گو
تصاویر و صوت


نظرات
امین کیخا