
مولانا
بخش ۷۰ - باز الحاح کردن معاویه ابلیس را
۱
گفت غیر راستی نرهاندت
داد سوی راستی میخواندت
۲
راست گو تا وا رهی از چنگ من
مکر ننشاند غبار جنگ من
۳
گفت چون دانی دروغ و راست را
ای خیال اندیش پر اندیشهها
۴
گفت پیغامبر نشانی داده است
قلب و نیکو را محک بنهاده است
۵
گفته است الکذب ریب فی القلوب
گفت الصدق طمانین طروب
۶
دل نیارامد ز گفتار دروغ
آب و روغن هیچ نفروزد فروغ
۷
در حدیث راست آرام دلست
راستیها دانهٔ دام دلست
۸
دل مگر رنجور باشد بد دهان
که نداند چاشنی این و آن
۹
چون شود از رنج و علت دل سلیم
طعم کذب و راست را باشد علیم
۱۰
حرص آدم چون سوی گندم فزود
از دل آدم سلیمی را ربود
۱۱
پس دروغ و عشوهات را گوش کرد
غره گشت و زهر قاتل نوش کرد
۱۲
کزدم از گندم ندانست آن نفس
میپرد تمییز از مست هوس
۱۳
خلق مست آرزواند و هوا
زان پذیرااند دستان تو را
۱۴
هر که خود را از هوا خو باز کرد
چشم خود را آشنای راز کرد
تصاویر و صوت

نظرات
کمال داودوند
sina ۱۲۱
کوروش