مولانا

مولانا

بخش ۷۱ - شکایت قاضی از آفت قضا و جواب گفتن نایب او را

۱

قاضیی بنشاندند و می‌گریست

گفت نایب قاضیا گریه ز چیست

۲

این نه وقت گریه و فریاد تست

وقت شادی و مبارک‌باد تست

۳

گفت اه چون حکم راند بی‌دلی

در میان آن دو عالم جاهلی

۴

آن دو خصم از واقعهٔ خود واقفند

قاضی مسکین چه داند زان دو بند

۵

جاهلست و غافلست از حالشان

چون رود در خونشان و مالشان

۶

گفت خصمان عالم‌اند و علتی

جاهلی تو لیک شمع ملتی

۷

زانک تو علت نداری در میان

آن فراغت هست نور دیدگان

۸

وان دو عالم را غرضشان کور کرد

علمشان را علت اندر گور کرد

۹

جهل را بی‌علتی عالم کند

علم را علت کژ و ظالم کند

۱۰

تا تو رشوت نستدی بیننده‌ای

چون طمع کردی ضریر و بنده‌ای

۱۱

از هوا من خوی را وا کرده‌ام

لقمه‌های شهوتی کم خورده‌ام

۱۲

چاشنی‌گیر دلم شد با فروغ

راست را داند حقیقت از دروغ

تصاویر و صوت

مثنوی نسخهٔ قونیه، کاتب محمد بن عبدالله القونوی، پایان کتابت ۶۷۷ ه.ق » تصویر 178

نظرات

user_image
محسن خادمی
۱۳۹۳/۰۸/۰۴ - ۰۳:۳۷:۰۸
معنی برخی لغات دشوار:بی دل: در اینجا یعنی بی خبر، ناآگاه- بیت سوم اشاره با این مَثَل مشهور دارد: القاضیُّ جاهلٌ ما بین العالَمَین: قاضی جاهلی است میان دو عالِم.علّت: بیماری.(علت پوشیده مدار از طبیب. ناصرخسرو) علّتی: فرد مبتلا به بیماریضَریر: کور. نابینارِشوَت: رشوه، مزد نابه جا، مزدی که به کسی دهند تا کاری به ناحق کند.چاشنی گیر: مزه چش، آنکه طعام یا شراب را بازچشد تا طعم آن معلوم کند.
user_image
ناشناس
۱۳۹۳/۰۸/۰۵ - ۱۱:۵۵:۰۲
به محسن:ظاهرا فتحۀ "ل" در العالَمَین اشتباها درج شده است. باید "ل" کسره داشته باشد. > العالِمین
user_image
محسن خ
۱۳۹۵/۰۳/۱۷ - ۱۳:۴۱:۲۳
به ناشناس:کاملاً حق با شماست. سپاسگزارم.