مولانا

مولانا

بخش ۷۶ - فوت شدن دزد به آواز دادن آن شخص صاحب‌خانه را که نزدیک آمده بود که دزد را دریابد و بگیرد

۱

این بدان ماند که شخصی دزد دید

در وثاق اندر پی او می‌دوید

۲

تا دو سه میدان دوید اندر پیش

تا در افکند آن تعب اندر خویش

۳

اندر آن حمله که نزدیک آمدش

تا بدو اندر جهد در یابدش

۴

دزد دیگر بانگ کردش که بیا

تا ببینی این علامات بلا

۵

زود باش و باز گرد ای مرد کار

تا ببینی حال اینجا زار زار

۶

گفت باشد کان طرف دزدی بود

گر نگردم زود این بر من رود

۷

در زن و فرزند من دستی زند

بستن این دزد سودم کی کند

۸

این مسلمان از کرم می‌خواندم

گر نگردم زود پیش آید ندم

۹

بر امید شفقت آن نیکخواه

دزد را بگذاشت باز آمد به راه

۱۰

گفت ای یار نکو احوال چیست

این فغان و بانگ تو از دست کیست

۱۱

گفت اینک بین نشان پای دزد

این طرف رفتست دزد زن‌بمزد

۱۲

نک نشان پای دزد قلتبان

در پی او رو بدین نقش و نشان

۱۳

گفت ای ابله چه می‌گویی مرا

من گرفته بودم آخر مر ورا

۱۴

دزد را از بانگ تو بگذاشتم

من تو خر را آدمی پنداشتم

۱۵

این چه ژاژست و چه هرزه ای فلان

من حقیقت یافتم چه بود نشان

۱۶

گفت من از حق نشانت می‌دهم

این نشانست از حقیقت آگهم

۱۷

گفت طراری تو یا خود ابلهی

بلک تو دزدی و زین حال آگهی

۱۸

خصم خود را می‌کشیدم من کشان

تو رهانیدی ورا کاینک نشان

۱۹

تو جهت‌گو من برونم از جهات

در وصال آیات کو یا بینات

۲۰

صنع بیند مرد محجوب از صفات

در صفات آنست کو گم کرد ذات

۲۱

واصلان چون غرق ذات‌اند ای پسر

کی کنند اندر صفات او نظر

۲۲

چونک اندر قعر جو باشد سرت

کی به رنگ آب افتد منظرت

۲۳

ور به رنگ آب باز آیی ز قعر

پس پلاسی بستدی دادی تو شعر

۲۴

طاعت عامه گناه خاصگان

وصلت عامه حجاب خاص دان

۲۵

مر وزیری را کند شه محتسب

شه عدو او بود نبود محب

۲۶

هم گناهی کرده باشد آن وزیر

بی سبب نبود تغیر ناگزیر

۲۷

آنک ز اول محتسب بد خود ورا

بخت و روزی آن بدست از ابتدا

۲۸

لیک آنک اول وزیر شه بدست

محتسب کردن سبب فعل بدست

۲۹

چون تو را شه ز آستانه پیش خواند

باز سوی آستانه باز راند

۳۰

تو یقین می‌دان که جرمی کرده‌ای

جبر را از جهل پیش آورده‌ای

۳۱

که مرا روزی و قسمت این بدست

پس چرا دی بودت آن دولت به دست

۳۲

قسمت خود خود بریدی تو ز جهل

قسمت خود را فزاید مرد اهل

تصاویر و صوت

مثنوی نسخهٔ قونیه، کاتب محمد بن عبدالله القونوی، پایان کتابت ۶۷۷ ه.ق » تصویر 179

نظرات

user_image
mohsen
۱۳۹۳/۱۰/۱۶ - ۱۰:۳۸:۵۱
در تیتر "بواز دادن" بجای " به آواز دادن " تایپ شده .مقایسه شود با چاپ مثنوی از طرف انتشارات بهنود 1373
user_image
آرش تبرستانی
۱۳۹۶/۰۸/۲۰ - ۱۲:۳۰:۴۶
دزدی به خانه شخصی وارد شد آن شخص متوجه شد و به دنبال او افتاد دو سه کوچه او را تعقیب کرد و زمانی که نزدیک بود تا به او برسد کسی فریاد زد بیا که در خانه تو دزد آمده است صاحبخانه تصور کرد همدست آن دزد در خانه است و زن و فرزند او در خطر هستند بنابراین بازگشت و به طرف خانه خود رفت پس از اینکه به خانه رسید به آن شخص گفت دزدی که میگفتی کجاست او جواب داد این ردپای دزد هست پی آن را بگیر تا به او برسی او گفت ای ابله من خودم دزد را دیدم و داشتم او را می گرفتم حالا تو رد پای او را به من نشان میدهی؟ مولوی با بیان این حکایت اشاره می‌کنند که آن صاحبخانه مثل واصلان حق و شخصی که او را صدا زد مثل مردم عامی است او خود حقیقت را دیده است و در راه آن گام بر می دارد ولی دیگران به او می‌گویند بیا اینجا که ما نشان حقیقت را دیده ایم و اگر رد آن را بگیری به آن میرسی اولیا چون به مقام شهود رسیده اند دیگر نیازی به نشانه ها ندارند و مانند شخصی هستند که در درآب غرق شده او دیگر نیازی نیست تا رنگ و نشانی از آب بیابد و آن را پیدا کندصنع بیند مرد محجوب از صفاتدر صفات آنست کو گم کرد ذاتواصلان چون غرق ذات‌اند ای پسرکی کنند اندر صفات او نظرچونک اندر قعر جو باشد سرتکی به رنگ آب افتد منظرت
user_image
ص ی
۱۴۰۰/۰۱/۲۶ - ۰۲:۳۸:۲۵
ممنون آقای تبرستانی سلامت باشید . عالی بود
user_image
احمد الماس
۱۴۰۱/۰۴/۱۵ - ۰۰:۰۹:۴۷
عنوان ابتدایی حکایت نیاز به ویرایش یک واژه دارد که بجای ( به آواز) در اینجا ( بواز) درج شده است که خواهان ویرایش آن هستم سپاسگزار!