مولانا

مولانا

بخش ۸۰ - قصهٔ آن شخص کی اشتر ضالهٔ خود می‌جست و می‌پرسید

۱

اشتری گم کردی و جُستیش چُست

چون بیابی چون ندانی کان تُست؟

۲

ضاله چه بود ناقهٔ گم کرده‌ای

از کفت بگریخته در پرده‌ای

۳

آمده در بار کردن کاروان

اشتر تو زان میان گشته نهان

۴

می‌دوی این سو و آن سو خشک‌لب

کاروان شد دور و نزدیکست شب

۵

رخت مانده بر زمین در راه خوف

تو پی اشتر دوان گشته بطوف

۶

کای مسلمانان که دیدست اشتری

جسته بیرون بامداد از آخری

۷

هر که بر گوید نشان از اشترم

مژدگانی می‌دهم چندین درم

۸

باز می‌جویی نشان از هر کسی

ریش خندت می‌کند زین هر خسی

۹

که اشتری دیدیم می‌رفت این طرف

اشتری سرخی به سوی آن علف

۱۰

آن یکی گوید بریده گوش بود

وآن دگر گوید جلش منقوش بود

۱۱

آن یکی گوید شتر یک چشم بود

وآن دگر گوید ز گر بی پشم بود

۱۲

از برای مژدگانی صد نشان

از گزافه هر خسی کرده بیان

تصاویر و صوت

مثنوی نسخهٔ قونیه، کاتب محمد بن عبدالله القونوی، پایان کتابت ۶۷۷ ه.ق » تصویر 182
مثنوی معنوی ( دفتر اول و دوم ) بر اساس آخرین تصحیح نیکلسون و مقابله با نسخهٔ قونیه به کوشش حسن لاهوتی - جلال الدین محمد بن محمد مولوی - تصویر ۴۲۵
دوره کامل مثنوی معنوی (به انضمام چهار فهرست اعلام، اسامی رجال و نساء، امکنه و قبایل، کتب، آیات قرآن و فهرست قصص و حکایات) از روی نسخه طبع ۱۹۲۵ - ۱۹۳۳ م در لیدن از بلاد هلاند به کوشش رینولد الین نیکلسون - جلال الدین مولوی محمد بن محمد بن الحسین البلخی ثم الرومی - تصویر ۳۴۶

نظرات

user_image
محمدش
۱۳۹۲/۰۴/۱۸ - ۱۰:۱۷:۱۴
مولوی می‌گوید حق و حقیقتی وجود دارد که گروهی می‌توانند باطل خود را به جای آن حق جلوه دهند. شتری وجود دارد که گم شده و طمعکاران نشانی های من-در-آوردی می دهند. پیوند به وبگاه بیرونی