مولانا

مولانا

بخش ۱۱۹ - شرح آن کور دوربین و آن کر تیزشنو و آن برهنه دراز دامن

۱

کر امل را دان که مرگ ما شنید

مرگ خود نشنید و نقل خود ندید

۲

حرص نابیناست بیند مو بمو

عیب خلقان و بگوید کو بکو

۳

عیب خود یک ذره چشم کور او

می‌نبیند گرچه هست او عیب‌جو

۴

عور می‌ترسد که دامانش برند

دامن مرد برهنه چون درند

۵

مرد دنیا مفلس است و ترسناک

هیچ او را نیست از دزدانش باک

۶

او برهنه آمد و عریان رود

وز غم دزدش جگر خون می‌شود

۷

وقت مرگش که بود صد نوحه بیش

خنده آید جانش را زین ترس خویش

۸

آن زمان داند غنی کش نیست زر

هم ذکی داند که او بد بی‌هنر

۹

چون کنار کودکی پر از سفال

کو بر آن لرزان بود چون رب مال

۱۰

گر ستانی پاره‌ای گریان شود

پاره گر بازش دهی خندان شود

۱۱

چون نباشد طفل را دانش دثار

گریه و خنده‌ش ندارد اعتبار

۱۲

محتشم چون عاریت را ملک دید

پس بر آن مال دروغین می‌طپید

۱۳

خواب می‌بیند که او را هست مال

ترسد از دزدی که برباید جوال

۱۴

چون ز خوابش بر جهاند گوش‌کش

پس ز ترس خویش تسخر آیدش

۱۵

همچنان لرزانی این عالمان

که بودشان عقل و علم این جهان

۱۶

از پی این عاقلان ذو فنون

گفت ایزد در نبی لا یعلمون

۱۷

هر یکی ترسان ز دزدی کسی

خویشتن را علم پندارد بسی

۱۸

گوید او که روزگارم می‌برند

خود ندارد روزگار سودمند

۱۹

گوید از کارم بر آوردند خلق

غرق بی‌کاریست جانش تابه حلق

۲۰

عور ترسان که منم دامن کشان

چون رهانم دامن از چنگالشان

۲۱

صد هزاران فضل داند از علوم

جان خود را می‌نداند آن ظلوم

۲۲

داند او خاصیت هر جوهری

در بیان جوهر خود چون خری

۲۳

که همی‌دانم یجوز و لایجوز

خود ندانی تو یجوزی یا عجوز

۲۴

این روا و آن ناروا دانی ولیک

تو روا یا ناروایی بین تو نیک

۲۵

قیمت هر کاله می‌دانی که چیست

قیمت خود را ندانی احمقیست

۲۶

سعدها و نحسها دانسته‌ای

ننگری سعدی تو یا ناشسته‌ای

۲۷

جان جمله علمها اینست این

که بدانی من کیم در یوم دین

۲۸

آن اصول دین بدانستی ولیک

بنگر اندر اصل خود گر هست نیک

۲۹

از اصولینت اصول خویش به

که بدانی اصل خود ای مرد مه

تصاویر و صوت

مثنوی نسخهٔ قونیه، کاتب محمد بن عبدالله القونوی، پایان کتابت ۶۷۷ ه.ق » تصویر 273
مثنوی معنوی ـ ج ۱ و ۲ و ۳ (براساس نسخه قونیه) به تصحیح عبدالکریم سروش - مولانا جلال الدین محمد بلخی (مولوی) - تصویر ۴۹۳

نظرات

user_image
ناشناس
۱۳۸۷/۰۳/۱۰ - ۲۰:۵۲:۴۰
بنام خدا ابیات آخر این بخش به خوبی میرساند که آدمی چگونه ازخود غافل وبه چیزهای دیگر مشغولستصدهزاران فضل داند از علومجان خود را می نداند آن ظلومداند او خاصیت هر جوهری در بیان جوهر خود چون خری!وبعد میگوید جان همه علوم اینست که بدانی من کیستم؟ اگر به راستی جان همه علوم فهم خویش است بسیاربسیار جای بررسی دارداز طرفی هرکس توجیهی از خویشتن دارد اگر بپرسیم کیستی جواب روشن ومطمئن میدهدیکی میگوید من یک معلم هستم دیگری میگوید یک کاسب یا کارگر یا کارمند یا جزآن هستم دراین موارد شغل
پاسخ من کیستم شده است! آیااین
پاسخها
پاسخ حفیقی من کیستم است؟نام وفامیل وفرزند چه کس بودن واهل کجا بودن وغیره هم
پاسخ قاطع من کیستم میشود ولی آیا این
پاسخها کافی ووافی است؟خیر پس اشکال کار خود شناسی ما خود شناسی ناقص است این فقط خودشناسی اجتماعی است خود شناسی الهی نیست وهرچه دراینگونه خود شناسی پیشتر رویم ازاصل خود دورتر میشویم بنابراین راه مهم معرفت به خود آنست که بدانیم چه تصوری از خود پیدا کرده ایم ودرآن تجدید نظر کنیم و به تصوراتی که فقط باعتبار جامعه معنا پیدا کرده اکتفا نکنیم متاسفانه انسان از ابتدای کودکی در کنارمادرومربیان حالت وابستگی وبندگی پیدا میکند وبعد بنده یا برده عناصری در جامعه میشود وخود چه بسا متوجه این سفول وهبوط نمیگردد ولاجرم به قول او ایده ی کر وحرص نابینا و.. پیدا میکند وعیب خود را متوجه نمیشود ما ممکن است کم وبیش متوجه باشیم که اصل وجودمان آزاد وغیر وابسته است اما عاد تها وشرطی شد نها به شد ت اصرار دارند مارا وابسته واز مبدا هستی دور نگه دارند به هر حال مولوی در همه جای مثنوی بشکل هشدارو توصیه وخواهش وامر وتمنا ونوازش وگاه توهین.. باسماجت وجد یت هرچه تمامتر میگوید که باید کاری کرد پیداست که غفلت بزرگی در احوال ما دیده است.او راه پیامبران را که برای اکثرمردم حتی دینداران ناشناخته است توضیح میدهد
user_image
محمدرضاحاجی بنده
۱۳۹۱/۰۸/۰۹ - ۰۸:۱۱:۱۴
آن اصول دین بدانستی ولیکبنگراندراصل خودگرهست نیکدانداوخاصیت هرجوهری دربیان جوهرخودچون خری صدهزاران فضل داندازعلومجان خودرامی نداندآن ظلوماگرکسی همه چیزراداندوخودرانداند جاهل استواگرهیچ نداندوخودراداندعالم است.چه اینکه شناخت خودمؤدی به شناخت حق است .که:" من عرف نفسه فقدعرف ربه "سرهمه علم هاست.
user_image
انتظار
۱۳۹۲/۰۴/۰۹ - ۱۴:۵۶:۴۴
حضرت امیر علی علیه السلام در خطبه همام از نهج البلاغه فرمودند : " وَقَفُوا أسمَائهم عَلَی العِلمِ النَّافِعِ لَهُم " مومنان گوش خود را برای علم نافع وقف می کنند.ارتباط این سخن مولا ع با این ابیات از حضرت مولوی :صد هزاران فضل داند از علومجان خود را می‌نداند آن ظلومجان جمله علمها اینست اینکه بدانی من کیم در یوم دین
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۴/۰۹ - ۱۶:۰۴:۴۶
بیت 26 ناشسته ای یعنی چی به نگاه شما دوستان و هم - گنجان عزیزم؟
user_image
وحـ_‗ـیـ‗_ـد
۱۳۹۲/۰۴/۰۹ - ۱۶:۳۴:۲۸
به نظر می رسد؛ناشسته به معنی ناپاک و پلید درمقابل سعد(با سعادت و مبارک)!
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۴/۱۰ - ۰۴:۲۳:۴۴
وحید جان سپاس به لری وقتی کار بدی از کسی سر می زند می گوییم نشاسته با زبر نخست و نیز کتابی به پهلوی هم هست به نام شایست و نشایست که یعنی حلال و حرام، پس گمان کنم با نشایسته هم پیوندی داشته باشد .
user_image
رسته
۱۳۹۲/۰۴/۱۰ - ۱۲:۱۱:۳۵
ناشسته در بیت 26 به بیت 7 بخش 118 ( بخش قبلی همین داستان) بر می گردد:مردم ده شهر مجموع اندرو // لیک جمله سه تن ناشسته‌روشاهد های دیگری برای این واژه در اشعار مولوی وجود دارد، به عنوان مثال به این قسمت ها نگاه کنید:غ 800ور دو دیده به تماشای تو روشن گرددکوری دیده ناشسته شیطان چه شودغ 817از ستیزه ریش را صابون زدندوز حسد ناشسته رخسار آمدندغ 1643گلعذاریم ولی پیش رخ خوب شماروی ناشسته و آلوده و بی‌تمییزیمغ 2427نقشی که بر دل می‌زند بر دیده گر پیدا شدیهر دست و رو ناشسته‌ای چون شیخ ذاالنون آمدیغ 2589با سینۀ ناشسته چه سود ز رو شستنکز حرص چو جارویی، پیوسته در این گردیمثنوی 2/96پس تو ای ناشسته‌رو در چیستیدر نزاع و در حسد با کیستیم 3/142روی ناشسته نبیند روی حورلا صلوة گفت الا بالطهورم 4/8که ز هر ناشسته رویی گپ زنیشرم داری وز خدای خویش نیم 4/134بندگی ناکرده و ناشسته رویلقمهٔ دوزخ بگشته لقمه‌جویم 5 / 8یا بریزد بر گیاه رسته‌اییا بشوید روی رو ناشسته‌ای
user_image
رضا
۱۳۹۵/۰۲/۲۳ - ۰۲:۵۲:۱۰
سعد در برابر نحس است و گواه آن مصرع اول.
user_image
جواد
۱۳۹۷/۰۷/۱۷ - ۰۶:۵۶:۱۰
سپاس از سایت گنجور. گره بزرگی از کارم باز کرد. من از دوستان کمک می خواهم. قرار است این داستان را برای کودکان بصورت روایت تصویری در بیاورم.. حالا سوالم این است که بنظرتان کوری که تیز می بند و کری که تیز می شنود و برهنه ای که نگران دامنش هست و صیدی که لاشه ای بیشتر نیست و با خوردنش بزرگ می شوند و از شکاف رد میشوند را چطور میشود تصویر کرد؟ لطفا اگر برداشتی یا دیدگاهی و تصوری در این خصوص دارید برای بنده ایمیل کنید. سپاسگزارم.ahmad60rahnama@gmail.com
user_image
جواد
۱۳۹۷/۰۷/۱۷ - ۰۷:۱۸:۱۲
سپاس از سایت گنجور. گره بزرگی از کارم باز کرد. من از دوستان کمک می خواهم. قرار است این داستان را برای کودکان بصورت روایت تصویری در بیاورم.. حالا سوالم این است که بنظرتان کوری که تیز می بیند و کری که تیز می شنود و برهنه ای که نگران دامنش هست و صیدی که لاشه ای بیشتر نیست و با خوردنش بزرگ می شوند و از شکاف رد میشوند را چطور میشود تصویر کرد؟ لطفا اگر برداشتی یا دیدگاهی و تصوری در این خصوص دارید برای بنده ایمیل کنید. سپاسگزارم.ahmad60rahnama@gmail.com