مولانا

مولانا

بخش ۱۲۲ - معجزه خواستن قوم از پیغامبران

۱

قوم گفتند ای گروه مدعی

کو گواه علم طب و نافعی

۲

چون شما بسته همین خواب و خورید

همچو ما باشید در ده می‌چرید

۳

چون شما در دام این آب و گلید

کی شما صیاد سیمرغ دلید

۴

حب جاه و سروری دارد بر آن

که شمارد خویش از پیغامبران

۵

ما نخواهیم این چنین لاف و دروغ

کردن اندر گوش و افتادن بدوغ

۶

انبیا گفتند کین زان علتست

مایهٔ کوری حجاب ریتست

۷

دعوی ما را شنیدیت و شما

می‌نبینید این گهر در دست ما

۸

امتحانست این گهر مر خلق را

ماش گردانیم گرد چشمها

۹

هر که گوید کو گوا گفتش گواست

کو نمی‌بیند گهر حبس عماست

۱۰

آفتابی در سخن آمد که خیز

که بر آمد روز بر جه کم ستیز

۱۱

تو بگویی آفتابا کو گواه

گویدت ای کور از حق دیده خواه

۱۲

روز روشن هر که او جوید چراغ

عین جستن کوریش دارد بلاغ

۱۳

ور نمی‌بینی گمانی برده‌ای

که صباحست و تو اندر پرده‌ای

۱۴

کوری خود را مکن زین گفت فاش

خامش و در انتظار فضل باش

۱۵

در میان روز گفتن روز کو

خویش رسوا کردنست ای روزجو

۱۶

صبر و خاموشی جذوب رحمتست

وین نشان جستن نشان علتست

۱۷

انصتوا بپذیر تا بر جان تو

آید از جانان جزای انصتوا

۱۸

گر نخواهی نکس پیش این طبیب

بر زمین زن زر و سر را ای لبیب

۱۹

گفت افزون را تو بفروش و بخر

بذل جان و بذل جاه و بذل زر

۲۰

تا ثنای تو بگوید فضل هو

که حسد آرد فلک بر جاه تو

۲۱

چون طبیبان را نگه دارید دل

خود ببینید و شوید ازخود خجل

۲۲

دفع این کوری بدست خلق نیست

لیک اکرام طبیبان از هدیست

۲۳

این طبیبان را به جان بنده شوید

تا به مشک و عنبر آکنده شوید

تصاویر و صوت

مثنوی نسخهٔ قونیه، کاتب محمد بن عبدالله القونوی، پایان کتابت ۶۷۷ ه.ق » تصویر 274
مثنوی معنوی ـ ج ۱ و ۲ و ۳ (براساس نسخه قونیه) به تصحیح عبدالکریم سروش - مولانا جلال الدین محمد بلخی (مولوی) - تصویر ۴۹۶

نظرات

user_image
محمدعلی رضائی
۱۳۹۷/۰۹/۲۸ - ۱۲:۱۴:۴۸
صبر و خاموشی جذوب رحمت است گر ندانی و نپذیری دلیلش علت استاگر این معنا که صبر و خاموشی جذوب رحمت الهی است را قبول نداشته باشی و نپذیری ، دلیلش بیماری توست زیرا فقط کسی که با صبر و خاموشی رحمت الهی را در خود احساس کرده این مطلب را قبول دارد و کسی که نمی پذیرد هیچگاه این را تجربه نکرده و کسانی که این مهم را تجربه نکرده اند بیمار معنوی اند
user_image
کوروش
۱۴۰۰/۰۴/۱۸ - ۱۹:۲۷:۵۴
گر نخواهی نکس پیش این طبیب بر زمین زن زر و سر را ای لبیب گفت افزون را تو بفروش و بخر بذل جان و بذل جاه و بذل زر   این دوتا بیت رو کسی میتونه تفسیر کنه ؟؟؟
user_image
nabavar
۱۴۰۰/۰۴/۱۹ - ۰۱:۳۱:۰۵
گرامی کورش گر نخواهی نکس پیش این طبیب بر زمین زن زر و سر را ای لبیب گفت افزون را تو بفروش و بخر بذل جان و بذل جاه و بذل زر تا ثنای تو بگوید فضل هو که حسد آرد فلک بر جاه تو گویا چنین باشد:اگر میخواهی شرمنده نباشی از مال و کبر و غرور بگذر، و چون گذشتی، هم جان و مقام و ثروت فراهم کرده ای و هم رضای خدا را،  به جایگاهی خواهی رسید که گردون به حال تو غبطه خواهد خورد.
user_image
کوروش
۱۴۰۱/۰۴/۲۷ - ۱۹:۴۴:۱۷
گر نخواهی نکس پیش این طبیب بر زمین زن زر و سر را ای لبیب     نکس یعنی چی در ضمن معنی این بیت چی میشه
user_image
شاهرخ کاطمی
۱۴۰۲/۰۱/۲۹ - ۰۵:۱۹:۲۸
نکس عودبیماری را گویند یعنی همانیدگی ووابستگیت  را بده بره این علت یا بیماری عود نکنه پبش این طبیب یا خداوند ولبیب هم ای دانا ای خرد مند