
مولانا
بخش ۱۲۸ - حکایت آن دزد کی پرسیدند چه میکنی نیمشب در بن این دیوار گفت دهل میزنم
۱
این مثل بشنو که شب دزدی عنید
در بن دیوار حفره میبرید
۲
نیمبیداری که او رنجور بود
طقطق آهستهاش را میشنود
۳
رفت بر بام و فرو آویخت سر
گفت او را در چه کاری ای پدر
۴
خیر باشد نیمشب چه میکنی
تو کیی گفتا دهلزن ای سنی
۵
در چه کاری گفت میکوبم دهل
گفت کو بانگ دهل ای بوسبل
۶
گفت فردا بشنوی این بانگ را
نعره یا حسرتا وا ویلتا
۷
آن دروغست و کژ و بر ساخته
سر آن کژ را تو هم نشناخته
تصاویر و صوت



نظرات
رضا ۶۵
محسن خادمی
محمد رضا قاضی
امیر شریعتی
کوروش