مولانا

مولانا

بخش ۱۴۲ - مخصوص بودن یعقوب علیه السلام به چشیدن جام حق از روی یوسف و کشیدن بوی حق از بوی یوسف و حرمان برادران و غیر هم ازین هر دو

۱

آنچ یعقوب از رخ یوسف بدید

خاص او بد آن به اخوان کی رسید

۲

این ز عشقش خویش در چه می‌کند

و آن بکین از بهر او چه می‌کند

۳

سفرهٔ او پیش این از نان تهیست

پیش یعقوبست پر کو مشتهیست

۴

روی ناشسته نبیند روی حور

لا صلوة گفت الا بالطهور

۵

عشق باشد لوت و پوت جانها

جوع ازین رویست قوت جانها

۶

جوع یوسف بود آن یعقوب را

بوی نانش می‌رسید از دور جا

۷

آنک بستد پیرهن را می‌شتافت

بوی پیراهان یوسف می‌نیافت

۸

و آنک صد فرسنگ زان سو بود او

چونک بد یعقوب می‌بویید بو

۹

ای بسا عالم ز دانش بی‌نصیب

حافظ علمست آنکس نه حبیب

۱۰

مستمع از وی همی‌یابد مشام

گرچه باشد مستمع از جنس عام

۱۱

زانک پیراهان بدستش عاریه‌ست

چون بدست آن نخاسی جاریه‌ست

۱۲

جاریه پیش نخاسی سرسریست

در کف او از برای مشتریست

۱۳

قسمت حقست روزی دادنی

هر یکی را سوی دیگر راه نی

۱۴

یک خیال نیک باغ آن شده

یک خیال زشت راه این زده

۱۵

آن خدایی کز خیالی باغ ساخت

وز خیالی دوزخ و جای گداخت

۱۶

پس کی داند راه گلشنهای او

پس کی داند جای گلخنهای او

۱۷

دیدبان دل نبیند در مجال

کز کدامین رکن جان آید خیال

۱۸

گر بدیدی مطلعش را ز احتیال

بند کردی راه هر ناخوش خیال

۱۹

کی رسد جاسوس را آنجا قدم

که بود مرصاد و در بند عدم

۲۰

دامن فضلش بکف کن کوروار

قبض اعمی این بود ای شُهره یار

۲۱

دامن او امر و فرمان ویست

نیکبختی که تقی جان ویست

۲۲

آن یکی در مرغزار و جوی آب

و آن یکی پهلوی او اندر عذاب

۲۳

او عجب مانده که ذوق این ز چیست

و آن عجب مانده که این در حبس کیست

۲۴

هین چرا خشکی که اینجا چشمه هاست

هین چرا زردی که اینجا صد دواست

۲۵

همنشینا هین در آ اندر چمن

گوید ای جان من نیارم آمدن

تصاویر و صوت

مثنوی نسخهٔ قونیه، کاتب محمد بن عبدالله القونوی، پایان کتابت ۶۷۷ ه.ق » تصویر 283
مثنوی معنوی ( دفتر سوم و چهارم )  بر اساس آخرین تصحیح نیکلسون و مقابله با نسخهٔ قونیه به کوشش حسن لاهوتی - جلال الدین محمد بن محمد مولوی - تصویر ۱۷۷

نظرات

user_image
محمدش
۱۳۹۲/۰۴/۱۸ - ۱۰:۲۱:۴۹
حکمت و پند اخلاقی را به پیراهن یوسف تشبیه می کند که برادران یوسف و دیگران بویی از آن نمی شنیدند ولی همین برادران (محروم از حقیقت) پیراهن و پیام را به دست یعقوب رساندند و یعقوب بوی یوسف را استشمام کرد و چشمانش بینا شد.پیوند به وبگاه بیرونی
user_image
رضا
۱۳۹۵/۰۲/۲۷ - ۰۷:۰۷:۵۰
دامن فضلش بکف کن کوروارقبض اعمی این بود ای شهره یار
user_image
محمدامین مروتی
۱۳۹۶/۰۸/۰۷ - ۱۰:۵۸:۴۰
حامل علم و عاشق علممحمدامین مروتیمولانا در دفتر سوم می گوید هر کس را بهره و نصیبی از عالم هست. یعقوب به بوی پیراهن یوسف را از فرسنگ ها دورتر می شنید ولی بنیامین که خود حامل این پیراهن بود، آن را استشمام نکرد:آنچه یعقوب از رخ یوسف بدیدخاصّ او بُد، آن به اخوان کی رسیدانسان آلوده به بهشت نمی رسد چنان که نماز بدون گرفتن طهارت صحیح نیست:روی ناشسته نبیند روی حورلا صلوة گفت الا بالطّهوریعقوب تشنخ و گرسنه بوی و روی یوسف بود:جوعِ یوسف بود آن یعقوب رابوی نانش می‌رسید از دور جاآن که بِستَد پیرهن را می‌شتافت،بوی پیراهان یوسف می‌نیافتو آنک صد فرسنگ زان سو بود او،چون که بد یعقوب می‌بویید بومولانا نتیجه می گیرد چه بسا علمایی هستند که از علم خود بی بهره اند و چه بسا عوامی که در استماع سخنان آن علما، نصیب و روزی الهی می یابند چرا که آن عالمان، صرفا حافظان و حاملان علمند نه عاشقان علم و عاملان به علم:ای بسا عالم، ز دانش بی‌نصیبحافظ علمست آن کس، نه حبیبمُستمع از وی همی‌یابد مشامگرچه باشد مستمع از جنس عامبرای حاملان علم، علم عاریتی است. در جانشان ننشسته است. آن ها فروشندگان و تاجران علمند نه دوستداران خود دانش. مانند کنیزفروشی که بهره ای از کنیزان ندارد:زان که پیراهان به دستش عاریه‌ستچون به دست آن نخاسی، جاریه‌ست جاریه پیش نخاسی سَرسَریستدر کف او، از برای مشتریستقسمت حقست روزی دادنیهر یکی را سوی دیگر راه نی
user_image
مفسر خراسانی
۱۳۹۸/۰۹/۰۷ - ۰۵:۴۱:۱۴
سلام و عرض ادب و دورود؛لطفا تصحیح بفرمایید:روی ناشسته نبیند روی حورلا صلوة گفتن الا بالطّهورنماز گفتن(نماز بجا آوردن) مقدمه ای دارد که آن طهارت (وضو) است
user_image
کوروش
۱۴۰۳/۰۱/۱۳ - ۱۷:۳۹:۰۸
شهرهار یعنی چه ؟