مولانا

مولانا

بخش ۱۷ - نواختن مجنون آن سگ را کی مقیم کوی لیلی بود

۱

همچو مجنون کاو سگی را می‌نواخت

بوسه‌اش می‌داد و پیشش می‌گداخت

۲

گرد او می‌گشت خاضع در طواف

هم جلاب شکرش می‌داد صاف

۳

بوالفضولی گفت ای مجنون خام

این چه شیدست این که می‌آری مدام

۴

پوز سگ دایم پلیدی می‌خورد

مقعد خود را به لب می‌استرد

۵

عیبهای سگ بسی او بر شمرد

عیب‌دان از غیب‌دان بویی نبرد

۶

گفت مجنون تو همه نقشی و تن

اندر آ و بنگرش از چشم من

۷

کاین طلسم بستهٔ مولیست این

پاسبان کوچهٔ لیلیست این

۸

همنشین بین و دل و جان و شناخت

کاو کجا بگزید و مسکن‌گاه ساخت

۹

او سگ فرخ‌رخ کهف منست

بلک او هم‌درد و هم‌لهف منست

۱۰

آن سگی که باشد اندر کوی او

من به شیران کی دهم یک موی او

۱۱

ای که شیران مر سگانش را غلام

گفت امکان نیست خامش والسلام

۱۲

گر ز صورت بگذرید ای دوستان

جنت است و گلستان در گلستان

۱۳

صورت خود چون شکستی سوختی

صورت کل را شکست آموختی

۱۴

بعد از آن هر صورتی را بشکنی

همچو حیدر باب خیبر بر کنی

۱۵

سغبهٔ صورت شد آن خواجهٔ سلیم

که به ده می‌شد به گفتاری سقیم

۱۶

سوی دام آن تملق شادمان

همچو مرغی سوی دانهٔ امتحان

۱۷

از کرم دانست مرغ آن دانه را

غایت حرص است نه جود آن عطا

۱۸

مرغکان در طمع دانه شادمان

سوی آن تزویر پران و دوان

۱۹

گر ز شادی خواجه آگاهت کنم

ترسم ای ره‌رو که بیگاهت کنم

۲۰

مختصر کردم چو آمد ده پدید

خود نبود آن ده ره دیگر گزید

۲۱

قرب ماهی ده به ده می‌تاختند

زانک راه ده نکو نشناختند

۲۲

هر که در ره بی قلاوزی رود

هر دو روزه راه صدساله شود

۲۳

هر که تازد سوی کعبه بی دلیل

همچو این سرگشتگان گردد ذلیل

۲۴

هر که گیرد پیشه‌ای بی‌اوستا

ریش‌خندی شد به شهر و روستا

۲۵

جز که نادر باشد اندر خافقین

آدمی سر بر زند بی والدین

۲۶

مال او یابد که کسبی می‌کند

نادری باشد که بر گنجی زند

۲۷

مصطفایی کو که جسمش جان بود

تا که رحمن علم‌القرآن بود

۲۸

اهل تن را جمله علم بالقلم

واسطه افراشت در بذل کرم

۲۹

هر حریصی هست محروم ای پسر

چون حریصان تگ مرو آهسته‌تر

۳۰

اندر آن ره رنجها دیدند و تاب

چون عذاب مرغ خاکی در عذاب

۳۱

سیر گشته از ده و از روستا

وز شکرریز چنان نا اوستا

تصاویر و صوت

مثنوی نسخهٔ قونیه، کاتب محمد بن عبدالله القونوی، پایان کتابت ۶۷۷ ه.ق » تصویر 224
دوره کامل مثنوی معنوی (به انضمام چهار فهرست اعلام، اسامی رجال و نساء، امکنه و قبایل، کتب، آیات قرآن و فهرست قصص و حکایات) از روی نسخه طبع ۱۹۲۵ - ۱۹۳۳ م در لیدن از بلاد هلاند به کوشش رینولد الین نیکلسون - جلال الدین مولوی محمد بن محمد بن الحسین البلخی ثم الرومی - تصویر ۴۱۸
مثنوی معنوی ـ ج ۱ و ۲ و ۳ (براساس نسخه قونیه) به تصحیح عبدالکریم سروش - مولانا جلال الدین محمد بلخی (مولوی) - تصویر ۴۰۵

نظرات

user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۹/۰۵ - ۱۵:۰۳:۲۶
عطا و فدا هر دو لغت بن دادن را دارند و هر دو معنی دادن چیزی را دارند و باید از دادن فارسی باشند و نیز چنین است هدیه و وعده .
user_image
علیرضا
۱۳۹۲/۰۹/۰۶ - ۰۷:۰۸:۰۱
در ابتدای بیت 8 همتش بین صحیح است.
user_image
فریدون
۱۳۹۵/۱۰/۲۷ - ۱۰:۳۵:۴۲
همتش بین و دل و جان و شناختکو کجا بگزید و مسکن‌گاه ساخت
user_image
حمیدرضا
۱۴۰۰/۰۷/۱۴ - ۰۹:۲۳:۱۹
بازگشت به پیشنهاد دو حاشیه‌گذار گرامی (علیرضا و فریدون)، در تصویر نسخهٔ قونیه (قابل مشاهده پایین متن شعر) زیر کلمهٔ «همنشین» کلمهٔ «همتش» هم نوشته شده است. به نظر شخصی من (که سواد نسخه‌خوانی ندارم و ممکن است پیش‌فرض اشتباهی داشته باشم) از آنجا که تلاش نشده کلمهٔ «همنشین» مخدوش شود می‌تواند این تصحیح یک اشتباه نباشد و نسخهٔ بدلی باشد که سراینده آن را هم می‌پسندیده و درست می‌دانسته و نسخه‌نویس عمداً هر دو ضبط را آورده باشد. هر دو از لحاظ وزنی درستند و از لحاظ معنایی نیز به نظر قابل پذیرش می‌رسند.
user_image
کوروش
۱۴۰۲/۱۱/۰۹ - ۱۸:۴۰:۱۳
صورت خود چون شکستی سوختی   صورت کل را شکست آموختی   یعنی چه ؟      
user_image
کوروش
۱۴۰۲/۱۱/۰۹ - ۱۸:۴۶:۲۵
اندر آن ره رنجها دیدند و تاب   چون عذاب مرغ خاکی در عذاب   یعنی چه ؟    
user_image
رضا از کرمان
۱۴۰۲/۱۱/۱۰ - ۰۳:۳۷:۵۰
 سلام دوست گرامی عذاب اول به معنای سختی با فتحه عین  وعذاب دوم جمع عذب با کسره عین به معنی شیرین وخوشگوار بکار رفته اند  سختی های زیادی خواجه وخانواده اش در این راه تحمل کردند مثل عذابی که یک مرغ خاکی در اب میکشد . (آب گرچه ظاهرا شیرین است ولی برای مرغ خاکی جز سختی چیزی به همراه ندارد)