مولانا

مولانا

بخش ۱۷۱ - بیان آنک هرچه غفلت و غم و کاهلی و تاریکی‌ست همه از تن است کی ارضی است و سفلی

۱

غفلت از تن بود چون تن روح شد

بیند او اسرار را بی هیچ بد

۲

چون زمین برخاست از جو فلک

نه شب و نه سایه باشد نه دلک

۳

هر کجا سایه‌ست و شب یا سایگه

از زمین باشد نه از افلاک و مه

۴

دود پیوسته هم از هیزم بود

نه ز آتش‌های مستنجم بود

۵

وهم افتد در خطا و در غلط

عقل باشد در اصابت‌ها فقط

۶

هر گرانی و کسل خود از تن است

جان ز خفت جمله در پریدن است

۷

روی سرخ از غلبه خون‌ها بوَد

روی زرد از جنبش صفرا بود

۸

رو سپید از قوّت بلغم بود

باشد از سودا که رو ادهَم بود

۹

در حقیقت خالق آثار اوست

لیک جز علت نبیند اهل پوست

۱۰

مغز کو از پوست‌ها آواره نیست

از طبیب و علت او را چاره نیست

۱۱

چون دوم بار آدمی‌زاده بزاد

پای خود بر فرق علت‌ها نهاد

۱۲

علت اولی نباشد دین او

علت جزوی ندارد کین او

۱۳

می‌پرد چون آفتاب اندر افق

با عروس صدق و صورت چون تتق

۱۴

بلک بیرون از افق وز چرخ‌ها

بی مکان باشد چو ارواح و نَهی

۱۵

بل عقول ماست سایه‌های او

می‌فتد چون سایه‌ها در پای او

۱۶

مجتهد هر گه که باشد نص‌شناس

اندر آن صورت نیندیشد قیاس

۱۷

چون نیابد نص اندر صورتی

از قیاس آنجا نماید عبرتی

تصاویر و صوت

مثنوی نسخهٔ قونیه، کاتب محمد بن عبدالله القونوی، پایان کتابت ۶۷۷ ه.ق » تصویر 296
دوره کامل مثنوی معنوی (به انضمام چهار فهرست اعلام، اسامی رجال و نساء، امکنه و قبایل، کتب، آیات قرآن و فهرست قصص و حکایات) از روی نسخه طبع ۱۹۲۵ - ۱۹۳۳ م در لیدن از بلاد هلاند به کوشش رینولد الین نیکلسون - جلال الدین مولوی محمد بن محمد بن الحسین البلخی ثم الرومی - تصویر ۷۲۳
مثنوی معنوی ـ ج ۱ و ۲ و ۳ (براساس نسخه قونیه) به تصحیح عبدالکریم سروش - مولانا جلال الدین محمد بلخی (مولوی) - تصویر ۵۳۷

نظرات

user_image
مجتبی خراسانی
۱۳۹۴/۱۱/۰۹ - ۱۴:۱۸:۱۶
بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعینچون دوم بار آدمی زاده بزاد/پای خود بر فرق علتها نهاددر نظر یک عارف، انسان اصلا «این جهانی» نیست. زمین خاکدان و زندانی است که طایرانش را امکان فرا رفتن و بر شدن نمی دهد. همه گان مرگ خویشتن را می زیند و از خویش می روند، اما به جایی نمی رسند. می میرند و به حیات دست نمی یابند. حیات حقیقی در آخرت است که: «ان الدار الاخرة لهی الحیوان=جهان آخرت، زنده است» تکاپو در میدان و در حوزۀ معرفت و محبت الهی معنای حقیقی حیات است و بی بهره گان از این معرفت و محبت را راه به حیات اخروی نیست. اینان در رنج خود پرستی می میرند. و در واقع مردگانی هستند که مرگ خود را حیات می پندارند. پیامبر (ص) فرموده است که: «موتوا قبل ان تموتوا=بمیرید پیش از آن که بمیرید» یعنی از حیات مادی بگذرید و حیات معنوی را بیاغازید که این مرگ از تعلقات دنیوی، یگانه راه رسیدن به حیات حقیقی است. و از عیسی بن مریم (ع) نقل است که گفت: «لا یدخل ملکوت السماوات من لم یولد مرتین=راه به ملکوت آسمان ها نمی برد کسی که دوباره زاده نشود» راه بردن به دیگر جای، مطابق این روایات محتاج زادنی دوباره است که در جریان آن آدمی از خویشتن بر می آید و در تقرب به حق و مشاهده اسماء و صفات او و قرب ذاتش، حیات جاویدان و زادن تازه را جشن می گیرد.بمنه و کرمه
user_image
کوروش
۱۴۰۳/۰۲/۰۴ - ۲۱:۳۷:۵۷
علت اولی نباشد دین او   علت جزوی ندارد کین او   یعنی چی