مولانا

مولانا

بخش ۲۱۵ - فسخ عزایم و نقضها جهت با خبر کردن آدمی را از آنک مالک و قاهر اوست و گاه گاه عزم او را فسخ ناکردن و نافذ داشتن تا طمع او را بر عزم کردن دارد تا باز عزمش را بشکند تا تنبیه بر تنبیه بود

۱

عزمها و قصدها در ماجرا

گاه گاهی راست می‌آید ترا

۲

تا به طمع آن دلت نیت کند

بار دیگر نیتت را بشکند

۳

ور بکلی بی‌مرادت داشتی

دل شدی نومید امل کی کاشتی

۴

ور بکاریدی امل از عوریش

کی شدی پیدا برو مقهوریش

۵

عاشقان از بی‌مرادیهای خویش

باخبر گشتند از مولای خویش

۶

بی‌مرادی شد قلاوز بهشت

حفت الجنه شنو ای خوش سرشت

۷

که مراداتت همه اشکسته‌پاست

پس کسی باشد که کام او رواست

۸

پس شدند اشکسته‌اش آن صادقان

لیک کو خود آن شکست عاشقان

۹

عاقلان اشکسته‌اش از اضطرار

عاشقان اشکسته با صد اختیار

۱۰

عاقلانش بندگان بندی‌اند

عاشقانش شکری و قندی‌اند

۱۱

ائتیا کرها مهار عاقلان

ائتیا طوعا بهار بی‌دلان

تصاویر و صوت

مثنوی نسخهٔ قونیه، کاتب محمد بن عبدالله القونوی، پایان کتابت ۶۷۷ ه.ق » تصویر 317
مثنوی معنوی ـ ج ۱ و ۲ و ۳ (براساس نسخه قونیه) به تصحیح عبدالکریم سروش - مولانا جلال الدین محمد بلخی (مولوی) - تصویر ۵۷۲

نظرات

user_image
ریحانه سیدی
۱۳۹۹/۰۶/۲۹ - ۰۲:۵۲:۲۷
ظفر واقعی در گرو شکست های ظاهری است بسیاری از پیروزی های بزرگ تاریخ انسان بعد شکست هایی بوده که در ظاهر اهمیت داشته ولی در رسیدن به مقصود اصلی بی اهمیت است.شکست ها،پله های نردبان موفقیت هستند،کسی که از اولین شکست مایوس شود لیاقت توفیق ندارد(حضرت علی ع) در توضیح این حدیث میتوان گفت توفیق و لیاقت آن از برای کسانی است که پله ی صبر در زندگی و چه بسا عرفان آشنا هستند.پیروز مندان واقعی کسانی هستد که نور وعشق و آگاهی خداوند را تا پای جان قبول دارند و از ضربه های  کوچکی که امواج دنیوی به کشتی زندگی میزند غمگین و مایوس نمیشود شرط زندگی هم همین است و بس
user_image
کوروش
۱۴۰۰/۰۴/۲۸ - ۲۰:۳۰:۳۸
ریحانه سیدی گرامی کاملا برعکس توضیح دادید شکست ظاهری ؟ حرف حضرت مولانا اینه که اتفاقا شکست ها واقعی هست و پیروزی ها ظاهری هستن طبق حرف مولانا ما برای ناکامی آفریده شدیم پس در نتیجه این زندگی اصلا ارزش ادامه دادن نداره کسی اگر فکر میکنه تفسیر این بخش از مثنوی چیز دیگه ای میشه لطفا بگه
user_image
محسن جهان
۱۴۰۱/۰۱/۱۹ - ۰۳:۴۱:۲۳
تفسیر ابیات ۵ و ۶: عاشقان بر خلاف عاقلان با بی توجهی به خواسته‌های نفسانی خود و نرسیدن به تمایلات دنیوی به وجود خالق هستی پی می‌برند. همانگونه که سعدی علیه الرحمه می‌گوید:  اگر مراد تو ای دوست بی مرادی ماست مراد خویش دگر باره من نخواهم خواست در بیت دوم مولانا با اشاره به حدیث نبوی (حُفَّتِ اَلْجَنَّةُ بِالْمَکَارِهِ وَ حُفَّتِ اَلنَّارُ بِالشَّهَوَاتِ، بهشت در لا به لای ناراحتیها و دوزخ در لا به لای شهوات پیچیده شده است) می‌فرماید: راهنما و محافظ بهشت همان پرهیز نفس اماره است، همانگونه که رسول خدا فرموده، بهشت در زیر سختی ها و نا ملایمات پوشانده شده است.
user_image
محسن جهان
۱۴۰۱/۰۲/۱۴ - ۰۳:۵۱:۲۸
تفسیر ابیات ۹ الی ۱۱: مولانا انسان‌ها را به دو دسته تقسیم می‌کند؛ عاقلان که از روی ترس و اضطرار به سمت خدا آمده و، عاشقان که با تسلیم و رضایت کامل عبادت خدا را بجا می‌آورند. سپس با الهام از آیه مبارکه ۸۳ سوره آل عمران: "أَفَغَیْرَ دِینِ اللَّهِ یَبْغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعًا وَکَرْهًا وَإِلَیْهِ یُرْجَعُونَ" (آیا کافران، دینی غیر دین خدا را می‌طلبند؟ و حال آنکه هر که در آسمانها و زمین است خواه ناخواه مطیع امر خداست و همه به سوی او رجوع خواهند کرد.) می‌فرماید: افسار عاقلان "از روی کراهت و بی میلی بیایید" است ؛ اما "از روی رضا و خرسندی بیایی" بهار عاشقان است. نتیجه اینکه برای جدا شدن از تعلقات این دنیا خداوند برای بشر دو راه تعیین کرده؛ به اختیار بشر که با نشاط دل همراه بوده و یا با اجبار "قضا و قدر" که با تحمل رنج و درد خواهد بود.
user_image
علی اصغر محمدی
۱۴۰۱/۱۰/۲۶ - ۰۷:۱۰:۳۷
ابیات آخر اشاره است به آیه ۱۱ سوره فصلت در قران : ثم استوی الی السماء و هی دخان فقال لها و للارض ائتیا طوعا او کرها قالتا اتینا طائعین ( و آنگاه خداوند نظر به آسمان انداخت در حالیکه بصورت بخار و دود بود به او و به زمین گفت بیائید به اختیار و یا به اجبار گفتند می آئیم با میل و اختیار ... این آیه به حکایت آغاز خلقت و آفرینش اشاره دارد که انسان را هم شامل میشود  در این ابیات مولانا با زبان سمبلیک در عالم عرفان ، عاقلان را نماد انسان حسابگر و عاشقان را نماد انسان تسلیم به خالق معرفی می نماید که بدون چون و چرا امر خالق را پذیراست ...