مولانا

مولانا

بخش ۲۵ - قصهٔ هاروت و ماروت و دلیری ایشان بر امتحانات حق تعالی

۱

پیش ازین زان گفته بودیم اندکی

خود چه گوییم از هزارانش یکی

۲

خواستم گفتن در آن تحقیقها

تا کنون وا ماند از تعویقها

۳

حملهٔ دیگر ز بسیارش قلیل

گفته آید شرح یک عضوی ز پیل

۴

گوش کن هاروت را ماروت را

ای غلام و چاکران ما روت را

۵

مست بودند از تماشای اله

وز عجایبهای استدراج شاه

۶

این چنین مستیست ز استدراج حق

تا چه مستیها کند معراج حق

۷

دانهٔ دامش چنین مستی نمود

خوان انعامش چه‌ها داند گشود

۸

مست بودند و رهیده از کمند

های هوی عاشقانه می‌زدند

۹

یک کمین و امتحان در راه بود

صرصرش چون کاه کُه را می‌ربود

۱۰

امتحان می‌کردشان زیر و زبر

کی بود سرمست را زینها خبر

۱۱

خندق و میدان بپیش او یکیست

چاه و خندق پیش او خوش مسلکیست

۱۲

آن بز کوهی بر آن کوه بلند

بر دود از بهر خوردی بی‌گزند

۱۳

تا علف چیند ببیند ناگهان

بازیی دیگر ز حکم آسمان

۱۴

بر کُهی دیگر بر اندازد نظر

ماده بز بیند بر آن کوه دگر

۱۵

چشم او تاریک گردد در زمان

بر جهد سرمست زین کُه تا بِدان

۱۶

آنچنان نزدیک بنماید ورا

که دویدن گرد بالوعهٔ سرا

۱۷

آن هزاران گز دو گز بنمایدش

تا ز مستی میل جستن آیدش

۱۸

چونک بجهد در فتد اندر میان

در میان هر دو کوه بی امان

۱۹

او ز صیادان به کُه بگریخته

خود پناهش خون او را ریخته

۲۰

شسته صیادان میان آن دو کوه

انتظار این قضای با شکوه

۲۱

باشد اغلب صید این بز همچنین

ورنه چالاکست و چست و خصم‌بین

۲۲

رستم ارچه با سر و سبلت بود

دام پاگیرش یقین شهوت بود

۲۳

همچو من از مستی شهوت ببر

مستی شهوت ببین اندر شتر

۲۴

باز این مستی شهوت در جهان

پیش مستی ملک دان مستهان

۲۵

مستی آن مستی این بشکند

او به شهوت التفاتی کی کند

۲۶

آب شیرین تا نخوردی آب شور

خوش بود خوش چون درون دیده نور

۲۷

قطره‌ای از باده‌های آسمان

بر کند جان را ز می وز ساقیان

۲۸

تا چه مستیها بود املاک را

وز جلالت روحهای پاک را

۲۹

که به بوی دل در آن می بسته‌اند

خم بادهٔ این جهان بشکسته‌اند

۳۰

جز مگر آنها که نومیدند و دور

همچو کفاری نهفته در قبور

۳۱

ناامید از هر دو عالم گشته‌اند

خارهای بی‌نهایت کشته‌اند

۳۲

پس ز مستیها بگفتند ای دریغ

بر زمین باران بدادیمی چو میغ

۳۳

گستریدیمی درین بی‌داد جا

عدل و انصاف و عبادات و وفا

۳۴

این بگفتند و قضا می‌گفت بیست

پیش پاتان دام ناپیدا بسیست

۳۵

هین مدو گستاخ در دشت بلا

هین مران کورانه اندر کربلا

۳۶

که ز موی و استخوان هالکان

می‌نیابد راه، پای سالکان

۳۷

جملهٔ راه استخوان و موی و پی

بس که تیغ قهر لاشی کرد شی

۳۸

گفت حق که بندگان جفت عون

بر زمین آهسته می‌رانند و هون

۳۹

پا برهنه چون رود در خارزار

جز به وقفه و فکرت و پرهیزگار

۴۰

این قضا می‌گفت لیکن گوششان

بسته بود اندر حجاب جوششان

۴۱

چشمها و گوشها را بسته‌اند

جز مر آنها را که از خود رسته‌اند

۴۲

جز عنایت که گشاید چشم را

جز محبت که نشاند خشم را

۴۳

جهد بی توفیق خود کس را مباد

در جهان والله اعلم بالسداد

تصاویر و صوت

مثنوی نسخهٔ قونیه، کاتب محمد بن عبدالله القونوی، پایان کتابت ۶۷۷ ه.ق » تصویر 229
دوره کامل مثنوی معنوی (به انضمام چهار فهرست اعلام، اسامی رجال و نساء، امکنه و قبایل، کتب، آیات قرآن و فهرست قصص و حکایات) از روی نسخه طبع ۱۹۲۵ - ۱۹۳۳ م در لیدن از بلاد هلاند به کوشش رینولد الین نیکلسون - جلال الدین مولوی محمد بن محمد بن الحسین البلخی ثم الرومی - تصویر ۴۳۰
مثنوی معنوی ـ ج ۱ و ۲ و ۳ (براساس نسخه قونیه) به تصحیح عبدالکریم سروش - مولانا جلال الدین محمد بلخی (مولوی) - تصویر ۴۱۴

نظرات

user_image
مجید باهر
۱۳۸۹/۱۲/۲۱ - ۰۶:۳۶:۰۸
سلام به دوستداران عرفان مثنوی معنوی مولوی!سه عنوان درین ابیات حذف گردیده که برای روشن شدن قضیه و مرتبط شدن داستان های خیلی مهم است که در منثوی ها دیگر عنوان گردیده بخصوص دریکی از شروحات و حاشیه های که بر مثنوی نبشته شده عنوان اول داستان قصه هاروت و ماروت و دلیری شان بر امتحان حق تعالیبعد از بیتگوش کن هاروت را ماروت راای غلام و چاکران ما روت راو عنوان دومی:مستی بز از دیدن بز ماده و جستن او بکوی مقابلقبل از بیت:آن بز کوهی بر آن کوه بلندبر دود از بهر خوردی بی‌گزندو عنوان سومی:تمنا کردن هاروت و ماروت مقام بشریت را و غیرت حق تعالیقبل از بیت:پس ز مستیها بگفتند ای دریغبر زمین باران بدادیمی چو میغ
user_image
مجید باهر
۱۳۸۹/۱۲/۲۱ - ۰۶:۴۴:۱۳
سلام با عرض پوزش که اشتباه نوشته شده سه عنواندر حقیقت دو عنوان حذف گردیده و یک عنوان فقد تفاوت ابیات دارهامید اصلاح گردد
user_image
یعقوب
۱۳۹۶/۰۵/۲۶ - ۱۳:۴۶:۱۹
بیت 35در تصحیح نیکلسون و محمد استعلامی و... کورکورانه مرو در کربلا تا میافتی چون حسین اندر بلامی باشدکه در چاپ های جدید ایرانیهمانند آنچه در بالا آمده نوشته شدهکه تحریف است:هین مدو گستاخ در دشت بلاهین مران کورانه اندر کربلا
user_image
مجتبی
۱۳۹۶/۰۶/۰۳ - ۱۳:۴۹:۵۶
بنظر من همانطور که دوستی گفتند، دقیقا باید بیت 35 بصورت زیر باشد تا کل داستان بامعنی باشد:کورکورانه تو مرو در کربلا/تا نیافتی چون حسین اندر بلااگر تاریخ را مطالعه کنید متوجه میشوید که امام حسین اصلا مقصدشان کربلا نبود، بلکه از مدینه به کوفه عزیمت کرده بودند و تازه کربلا در مکانی دورتر از کوفه است. یعنی امام به اجبار راهی غیر از راه اصلی برگزیدن از آنجایی که لشکر عبید الله بن زیاد به فرماندهی حر بن یزید ریاحی مسیر حرکت امام حسین(ع) را تغییر ‌داد. .....سپاه حر مانع حرکت ایشان شدند. امام حسین(ع) به حر فرمودند: چه می‌‏خواهید؟ گفت: می‌‏خواهم ترا پیش امیر عبید الله بن زیاد ببرم. امام(ع) فرمود: در این صورت به خدا سوگند از تو پیروی نخواهم کرد و این سخن سه بار میان ایشان رد و بدل شد، و چون سخن به درازا کشیده شد، حر گفت: من مأمور جنگ کردن با شما نیستم، بلکه مأمورم از شما جدا نشوم تا شما را به کوفه ببرم. اکنون که از پذیرفتن این موضوع خودداری می‌‏کنی راهی را انتخاب کن که نه به کوفه برسد نه به مدینه و این مورد اتفاق من و شما قرار گیرد تا برای امیر عبید الله نامه بنویسم. شاید خداوند کاری پیش آورد که برای من در آن عافیت باشد و گرفتار جنگ با شما نشوم. این راه را بگیر و به سمت چپ راه عذیب و قادسیه برو. امام حسین(ع) حرکت کرد. حر هم با یاران خود از کنار ایشان حرکت می‌‏کرد.....بنابراین امام به هیچ عنوان کربلا را حتی مسیر حرکت خود به کوفه نیز انتخاب نکرده بودند چه برسد به اینکه آهنگ کربلا کرده باشند....بلکه اتفاقا این یزیدیان بودند یعنی فریب خوردگان حکومت کوفه که بی‏آن که بدانند با رفتن به کربلا و جنگ با سبط رسول خدا چه گناهی می‏کنند، کورکورانه رفتند و در عذاب الهی جاودانه ماندند. ندانسته در کاری بزرگ و پر ماجرا داخل شدن، درست مانند هاروت و ماروت که بدون توجه به قضای الهی و از سر مستی خود ادعا میکنند که چون به زمین آیند همچنان نیز پاک خواهند بود در حالیکه عنایت حق باید شامل سالک (آن هم سالک "بااخلاص و تسلیم حق" ) شود تا از بلاها و قضا جان سالم بدر ببرد یعنی گرفتار عذاب خدا نشود....پس کاملا فهمیده میشود که مصرع اول بیت (کورکورانه مرو در کربلا/تا نیافتی چون حسین اندر بلا) مستقیما متوجه کوفیان بی مهر است که همچون هاروت و ماروت از سر مستیِ جهل خود و بدون توجه به قضای الهی و امتحان حق (که مفهوم این داستان است) آهنگ کربلا میکنند....و حال مصرع دوم بیت که دارای مفهومی کنایی، باطنی و عرفانی است بسیار جالب است...زیرا شکی نیست که امام حسین ع از نظر ظاهر واقعه عاشورا گرفتار بلا و مصیبتی عظیم شده اند و کلا عزاداری تشیع نیز به خاطر عشق به اهل بیت و عدم پذیرش چنین بلا و مصیبتی برای قدیسان عالم است.....هیچ انسانی نمیخواهد دچار بلا و مصیبتی چنین دردناک شود (گرچه از منظر باطنی چیزی جز زیبای نیست) اما مراد مولانا ظاهر مصیبتی است که بر امام وارد شده است....و حالا درست چنین بلای عظیمی که ظاهرا نصیب امام ع شد، باطنا بصورت خشم و قهر جاودان الهی گریبان یزیدیان را خواهد گرفت وسلام.بنده بسیار متاسفام از بابت انسانهای که متعصبانه و بدون فکر و مطالعه قبلی و بدون توجه به اینکه مولانای بزرگ همواره ما را به مغز و باطن هر داستان و پدیده ای رهنمود میکند...پیش داوری میکنند.کاش یک سر مویی در مقایسه با حضرت مولانا عاشق خدا و قران و اهل بیت و اخلاق و انسان و انسانیت باشیم.
user_image
سالک
۱۳۹۶/۰۶/۱۰ - ۱۲:۲۲:۲۲
درودبا احترام به نظر دوستمون مجتبی عزیز ولی اینهمه تفسیر برای امری چنین واضح که در خود شعر هم به وضوح اشارات زیادی به آن شده است چیزی از واقعیت ماجرا کسر نمیکند گرامی.دوست گرامی داستان را به نفع خودتان تغییر دادید و کلا معنا را دگرگون کردید. در جای جای شعر مولانا از انجام کار بیهوده زنهار میدهد و شما با الصاق آن به کوفیان نمیتوانید نظر مولانا را به نفع خود تغییر دهید همه دوستان را باز خوانش شعر دعوت میکنم تا داستان اصلی را از خود مولانا بشنوید.فارغ از چرایی و چیستی داستان کربلا و درست بودن یا اشتباه بودن کار حسین و فارغ از اینکه حسین چند بار حتی در روز عاشورا تقاضای امان کرد که در حوصله این بحث نیست و ربطی هم به ادبیات ندارد بهتر است شعر را با دقت بیشتری بخوانیم و از تاویل و تحریف شخصی آن بپرهیزیم بخصوص مصرع اول بیت آخر جایی که مولانا تاکید دارد بر "جهد بی توفیق خود کس را مباد"بدرود
user_image
دکتر محقق
۱۳۹۶/۰۷/۰۵ - ۱۸:۰۴:۲۴
در تصحیح نیکلسونکورکورانه مرو در کربلاتا میافتی چون حسین اندر بلاآمده و صحیح است
user_image
انتظار
۱۳۹۷/۰۱/۰۹ - ۰۱:۱۴:۰۴
به نام خدواند جان آفرین حکیم سخن در زبان آفرینچند نکته مهم اولا مولوی فارغ از این که شیعه بوده یا سنی ، به طور قطع ویقین و به ضرس قاطع ارادت فراوانی به اهل بیت علیهم السلام داشته که در جای جای آثارش پیداست ، به عنوان مثال :از علی آموز اخلاص عملشیر حق را دان مطهر از دغلدر غزا بر پهلوانی دست یافتزود شمشیری بر آورد و شتافتاو خدو انداخت در روی علیافتخار هر نبی و هر ولیآن خدو زد بر رخی که روی ماهسجده آرد پیش او در سجده‌گاهدر زمان انداخت شمشیر آن علیکرد او اندر غزااش کاهلیگشت حیران آن مبارز زین عملوز نمودن عفو و رحمت بی‌محلگفت بر من تیغ تیز افراشتیاز چه افکندی مرا بگذاشتیآن چه دیدی بهتر از پیکار منتا شدی تو سست در اشکار منآن چه دیدی که چنین خشمت نشستتا چنان برقی نمود و باز جستآن چه دیدی که مرا زان عکس دیددر دل و جان شعله‌ای آمد پدیدآن چه دیدی برتر از کون و مکانکه به از جان بود و بخشیدیم جاندر شجاعت شیر ربانیستیدر مروت خود کی داند کیستیدر مروت ابر موسیی بتیهکآمد از وی خوان و نان بی‌شبیهای علی که جمله عقل و دیده‌ایشمه‌ای واگو از آنچ دیده‌ایتیغ حلمت جان ما را چاک کردآب علمت خاک ما را پاک کردبازگو دانم که این اسرار هوستزانک بی شمشیر کشتن کار اوستثانیا : حتی اگر ، شعر مولوی رو به روایت نیکلسون به این صورت بخوانیم ،کورکورانه مرو در کربلاتا میافتی چون حسین اندر بلا هیچ گونه اهانتی به ساحت مقدس حضرت اباعبدلله نشده ، و به تفسیرساده، روشن و صریح این بیت رو به صورت زیر می تونیم بیان کنیم :اگر راهی کربلا هستی این راه رو کورکورانه و بدون آگاهی و بصیرت ویا به اغراض مادی طی نکن چرا که کربلا ، دشت بلاست و هرکه در این راه قدم نهد همچون حسین علیه السلام در بلا خواهد افتاد ، اگر بخواهیم ، این بیت را با صدر این شعر یعنی ماجرای هاروت و ماروت هم ربط دهیم ، با مطالعه آیات و روایات در می یابیم که با آن قضیه هم بی ارتباط نیست ، و به اختصار می توان گفت که هاروت و ماروت هم که مطابق آیات قرآن دو فرشته بودند که به امر حق به زمین فرستاده شدند تا به مردم ابطال سحر را بیاموزند ، اگر کورکورانه عمل می کردند، می توانستد به جای آموزش شیوه ابطال سحر ، جادوگری را دربین مردم رواج دهند ، و دچار معصیت و گناه شوند.شما قضاوت کنید کسی که این چنین عاشقانه در مورد امام حسین علیه السلام و شهدای کربلا سروده ، می تواند نسبت به ایشان بی ارادت باشد؟کجایید ای شهیدان خداییبلاجویان دشت کربلاییکجایید ای سبک روحان عاشقپرنده‌تر ز مرغان هواییکجایید ای شهان آسمانیبدانسته فلک را درگشاییکجایید ای ز جان و جا رهیدهکسی مر عقل را گوید کجاییکجایید ای در زندان شکستهبداده وام داران را رهاییکجایید ای در مخزن گشادهکجایید ای نوای بی‌نواییدر آن بحرید کاین عالم کف او استزمانی بیش دارید آشناییکف دریاست صورت‌های عالمز کف بگذر اگر اهل صفاییدلم کف کرد کاین نقش سخن شدبهل نقش و به دل رو گر ز ماییبرآ ای شمس تبریزی ز مشرقکه اصل اصل اصل هر ضیایی
user_image
سید حجت موسوی
۱۳۹۸/۰۶/۰۱ - ۱۶:۳۸:۴۴
این بیت جعلی است زیرا اولا در نسخه های قدیمی نیست و دوما خود کلمه کورکورانه برای زمان مولوی نیست و کلمه ای تازه تاسیس است.همچنین کافی است که به این شعر رجوع شود تا نظر مولوی در باره شمر و یزید و امام حسین را متوجه بشوید:خرده گیرد در سخن بر بایزیدننگ دارد از درون او یزیدیاچون بره کردش بگفت ای تیزبینتو فقیهی ظاهرست این و یقیناو شریفی می‌کند دعوی سردمادر او را که داند تا کی کردبر زن و بر فعل زن دل می‌نهیدعقل ناقص وانگهانی اعتمادخویشتن را بر علی و بر نبیبسته است اندر زمانه بس غبیهر که باشد از زنا و زانیاناین برد ظن در حق ربانیانهر که بر گردد سرش از چرخهاهمچو خود گردنده بیند خانه راآنچ گفت آن باغبان بوالفضولحال او بد دور از اولاد رسولگر نبودی او نتیجهٔ مرتدانکی چنین گفتی برای خاندانخواند افسونها شنید آن را فقیهدر پیش رفت آن ستمکار سفیهگفت ای خر اندرین باغت کی خوانددزدی از پیغامبرت میراث ماندشیر را بچه همی‌ماند بدوتو به پیغامبر بچه مانی بگوبا شریف آن کرد مرد ملتجیکه کند با آل یاسین خارجیتا چه کین دارند دایم دیو و غولچون یزید و شمر با آل رسولپیوند به وبگاه بیرونی
user_image
A
۱۳۹۸/۱۲/۱۹ - ۱۶:۰۸:۴۴
سلام. دوستان همین الان کتاب مثنوی روبروی من باز است . مثنوی بر اساس نسخه ی نیکلسون چاپ1397 انتشارات فرهنگ جامع این چنین آورده : هین مدو گستاخ در دشت بلا ... هین مران کورانه اندر کربلا . خبری از اون بیتی که یک عده ای گفتند نیست !!!
user_image
A
۱۳۹۸/۱۲/۲۷ - ۱۴:۳۸:۵۴
سلام دوستان . بهتره برای شناخت هر چیزی و کسی سراغ متخص آن مبحث رفت . اقای کریم زمانی که یکی از برجسته ترین مولوی شناسان تاریخ است ، بیت ( کورکورانه مرو در کربلا ... تا میافتی چون حسین اندر بلا ) رو جعلی میدونه ! یعنی ایشون میگه یکی این بیت رو بافته و از مولانا نیست ! . نظر کامل ایشون رو میتونید در لینک زیر مشاهده کنید . پیوند به وبگاه بیرونی
user_image
L
۱۳۹۹/۰۲/۲۳ - ۱۲:۵۷:۵۰
سلام. 1. هم در نسخه ی جناب توفیق سبحانی 2. هم در نسخه ی نیکلسون چه چاپ قدیم (1950 هلند )و چه در چاپ جدید (در ایران) 3.در شرح مرحوم گولپینارلی 4. در شرح اقای کریم زمانی 5. در شرح علامه جعفری این بیت آمده : (( هین مدو گستاخ در دشت بلا.... هین مران کورانه اندر کربلا .))
user_image
حسام
۱۳۹۹/۰۵/۱۶ - ۱۸:۴۰:۵۴
در نسخه قونیه مکتوب به سال 677 هجری قمری که مقابله و تصحیح با نسخه نیکلسون هم شده است بیت مورد بحث همانگونه است که شما آورده اید :هین مدو گستاخ در دشت بلا هین مران کورانه اندر کربلاو بیتی که بعضی از دوستان فرمودند جعلی استدوستان لطفا بدون مدرک و مستندات نظر ندهند
user_image
ناشناس
۱۳۹۹/۰۵/۲۰ - ۱۴:۳۸:۴۷
دوستانی که منابع در اختیار ندارند چگونه انقدر راحت از روی معده نظر میدهند ؟!!! در نسخه نیکلسون چه در چاپ جدید و چه در چاپ های بسیار قدیمی آن ( چاپ 70 سال پیش که من به صورت Pdf آن را با مشقت بسیار به دست آوردم ) هم همین بیت هین مدو گستاخ در دشت بلا ... هین مران کورانه اندر کربلا را آمده . اگر منابع را در اختیار ندارید حداقل کاری که می توانید بکنید سکوت است. الزامی برای حرف زدنی که فاقد سندیت است ، نیست! به همه کسانی که این حاشیه ها را مطالعه میکنند پیشنهاد میکنم که به منابع اصلی رجوع کنند و به این حواشی که بعضا اشتباه است توجه نکنند . ممنون
user_image
علی رحیمی
۱۳۹۹/۱۲/۱۲ - ۰۳:۲۶:۰۱
با سلام و احترام، اگر در معنای شعر دقت کنیم واژه نیافتی به معنی پیدا نکردن است نه نیوفتادن. بنابرین، معنی این بیت این است که تا زمانی مانند امام حسین علیه السلام معرفت کافی پیدا نکردی ندانسته وارد این وادی که پر از بلاست نشو. البته بلا نیز با شر متفاوت است چرا که شر، مطلق بدی است ولی بلا می تواند زمینه خیر و یا شر باشد که بستگی به اهلش دارد. به عنوان مثال حضرت ایوب علیه السلام خطاب به خداوند متعال فرمود من دچار مشقت شده ام و تو ارحم الراحمینی. یعنی این مشقت ممکن است منشاء خیر و برکت باشد که حضرت از خداوند درخواست برداشتن آن را نمی کند بلکه امر را به خداوند متعال واگذار می کند. و افوض امری الی الله
user_image
علی رحیمی
۱۳۹۹/۱۲/۱۳ - ۱۴:۳۷:۳۹
با سلام مجدد، تعبیر دیگری از شعر فوق می توان نمود. به این صورت که اگر واژه میافتی را معادل پیدا نکردی در نظر بگیریم معنی شعر به این صورت است که ای سالک تا زمانی که راهنما و یا مرادی مانند امام حسین علیه السلام را پیدا نکردی، کورکورانه در مسیر سیر و سلوک که پر از بلاست وارد نشو.
user_image
فرزاد
۱۴۰۰/۰۲/۱۲ - ۰۷:۲۵:۱۷
با سلامعرض کنم خدمت بزرگواران که حقیر بیت ذیل را اینگونه برداشت کردم(با توجه به تصحیح نیکلسون):کورکورانه نرو در کربلا تا نیفتی چون حسین اندر بلااینکه کربلا بلا بوده خود امام حسین در شعری در زمانی که اسم دشت را از همراهیان خود می پرسیدند فرمودن (که اسامی دیگری مثل نینوا به امام میگویند و امام نیز میفرمایند اسم دیگر تا به اسم کربلا میرسند و امام به کربُ بلا تعبیر میفرمایند.)و اینکه دلیل امام حسین چه بوده با توجه به اینکه میدانسته و حضرت رسول در رویا وقایع را برای ایشان تعریف کرده و باز به این عمل تن در میدهند بحث دیگری است.و منظور مولانا به نظر حقیر این است که کار امام را کسی جز خودش نمیتواند بکند و بگوید من هم مثلا زبانم لال همانند حسین همچین کاری میکنم و مثلا فرزند شش ماهه ام را به روی دست میگیرم و... .خلاصه مطلب اینکه همون طور که مولانا در جای دیگر گفته است:کار نیکان را قیاس از خود مگیر گرچه باشد در لغت(نبشتن) شیر شیرکه اگر شعر مربوط به این بیت را مطالعه فرمایید به نظر حقیر مطلب روشن میگردد.یا علی
user_image
میــــرِ سلطان احمـــد
۱۴۰۰/۰۵/۱۵ - ۱۸:۳۴:۰۰
امتحان می‌کردشان زیر و زبر کی بود سرمست را زینها خبر قطره‌ای از باده‌های آسمان برکَند جان را ز می وز ساقیان تا چه مستیها بُوَد اَملاک را وز جلالت روحهایِ پاک را گستریدیمی درین بی‌داد جا عدل و انصاف و عبادات و وفا التماس تفکــر به حاشیه های بعد از این نوشته نگاه کنید تا معنی التماس تفکر را دریابید که به نفع خودشون چطوری مطلب مینویسند.راه ما مشخصه و هیچگاه اشتباهی نبوده
user_image
سیّد محس سعیدزاده
۱۴۰۱/۱۰/۱۷ - ۰۷:۲۷:۲۵
جان کلام درخوش مستی وبدمستی است.به تعبیر عرفا بحث ازعشق مادی وعشق معنوی یا عشق پاک وعشق خاک ویا عشق حقیقی ومجازی است.مستی معنوی به معراج میبرد ومستی مادی به دره هولناک می افکند.بحث ازهبوط فرشته وانسان وحیوان درنتیجه ی عشق خاکی است.ملّای رومی دراین بخش ازسخنش برآن است تا بگویدعشق حقیقی نیز کمینگاه دارد ومستی اش خطرناک است.هاروت وماروت دوفرشته ازسرمستان خوش الهی بودند،دراوج مستی هوای دیگری به سرشان زد.وهمین موضوع موجب هبوط ایشان گردید.بلافاصله عنان سخن را به مستی مجازی میکشاند وبزکوهی چست وچالاک را مثال میزندکه چگونه بوی ماده بز این چالاک را هلاک میکند
user_image
اسلام علوی انسان سازم آرزوست 🤲
۱۴۰۲/۰۵/۱۵ - ۱۸:۲۴:۲۷
با سلام هم اکنون مثنوی را بررسی کردم و بیتی که در بالا در پیام های دوستان آمده بود نوشته نشده و اصل بیت این است: هین مدو گستاخ در دشت بلاهین مران کورانه اندر کربلا . به قول دوستمون کورکورانه خیلی واژه جدید و ابتدایی ای هست برای فردی مثل مولانا
user_image
کوروش
۱۴۰۲/۱۱/۱۳ - ۱۷:۴۰:۰۵
حملهٔ دیگر ز بسیارش قلیل   گفته آید شرح یک عضوی ز پیل   یعنی چه ؟