
مولانا
بخش ۳۰ - جمع آمدن عمران به مادر موسی و حامله شدن مادر موسی علیهالسلام
۱
شب برفت و او بر آن درگاه خفت
نیمشب آمد پی دیدنش جفت
۲
زن برو افتاد و بوسید آن لبش
بر جهانیدش ز خواب اندر شبش
۳
گشت بیدار او و زن را دید خوش
بوسه باران کرده از لب بر لبش
۴
گفت عمران این زمان چون آمدی
گفت از شوق و قضای ایزدی
۵
در کشیدش در کنار از مهر مرد
بر نیامد با خود آن دم در نبرد
۶
جفت شد با او امانت را سپرد
پس بگفت ای زن نه این کاریست خرد
۷
آهنی بر سنگ زد زاد آتشی
آتشی از شاه و ملکش کینکشی
۸
من چو ابرم تو زمین موسی نبات
حق شه شطرنج و ما ماتیم مات
۹
مات و بُرد از شاه میدان ای عروس
آن مدان از ما مکن بر ما فسوس
۱۰
آنچ این فرعون میترسد ازو
هست شد این دم که گشتم جفت تو
تصاویر و صوت



نظرات
جعفر رحیمیان