
مولانا
بخش ۳۸ - تهدید کردن فرعون موسی را علیه السلام
۱
گفت فرعونش چرا تو ای کلیم
خلق را کشتی و افکندی تو بیم
۲
در هزیمت از تو افتادند خلق
در هزیمت کشته شد مردم ز زلق
۳
لاجرم مردم تو را دشمن گرفت
کین تو در سینه مرد و زن گرفت
۴
خلق را میخواندی بر عکس شد
از خلافت مردمان را نیست بد
۵
من هم از شرت اگر پس میخزم
در مکافات تو دیگی میپزم
۶
دل ازین بر کن که بفریبی مرا
یا به جز فَیْ پسروی گردد تو را
۷
تو بدان غره مشو کش ساختی
در دل خلقان هراس انداختی
۸
صد چنین آری و هم رسوا شوی
خوار گردی ضحکهٔ غوغا شوی
۹
همچو تو سالوس بسیاران بُدند
عاقبت در مصر ما رسوا شدند
تصاویر و صوت


نظرات