مولانا

مولانا

بخش ۴۴ - فرستادن فرعون به مداین در طلب ساحران

۱

چونک موسی بازگشت و او بماند

اهل رای و مشورت را پیش خواند

۲

آنچنان دیدند کز اطراف مصر

جمع آردشان شه و صراف مصر

۳

او بسی مردم فرستاد آن زمان

هر نواحی بهر جمع جادوان

۴

هر طرف که ساحری بُد نامدار

کرد پران سوی او ده پیکِ کار

۵

دو جوان بودند ساحر مشتهر

سحر ایشان در دل مه مستمر

۶

شیر دوشیده ز مه فاش آشکار

در سفرها رفته بر خمی سوار

۷

شکل کرباسی نموده ماهتاب

آن بپیموده فروشیده شتاب

۸

سیم برده مشتری آگه شده

دست از حسرت به رخها بر زده

۹

صد هزاران همچنین در جادوی

بوده منشی و نبوده چون روی

۱۰

چون بدیشان آمد آن پیغام شاه

کز شما شاهست اکنون چاره‌خواه

۱۱

از پی آنک دو درویش آمدند

بر شه و بر قصر او موکب زدند

۱۲

نیست با ایشان به غیر یک عصا

که همی‌گردد به امرش اژدها

۱۳

شاه و لشکر جمله بیچاره شدند

زین دو کس جمله به افغان آمدند

۱۴

چاره‌ای می‌باید اندر ساحری

تا بود که زین دو ساحر جان بری

۱۵

آن دو ساحر را چو این پیغام داد

ترس و مهری در دل هر دو فتاد

۱۶

عرق جنسیت چو جنبیدن گرفت

سر به زانو بر نهادند از شگفت

۱۷

چون دبیرستان صوفی زانوست

حل مشکل را دو زانو جادوست

تصاویر و صوت

مثنوی نسخهٔ قونیه، کاتب محمد بن عبدالله القونوی، پایان کتابت ۶۷۷ ه.ق » تصویر 238

نظرات

user_image
کوروش
۱۴۰۰/۰۴/۱۴ - ۱۷:۵۲:۲۷
چون دبیرستان صوفی زانوست حل مشکل را دو زانو جادوست   کسی میتونه بگه منظور از این بیت چیه ؟
user_image
تماشاگر راز
۱۴۰۲/۱۱/۲۴ - ۱۱:۰۴:۳۶
با درود به نظر حقیر دوزانو نشستن در اینجا به معنی مراقبه هست که به نظر مولانا مراقبه نوعی جادو است که یکی از حربه های شیطان برای کسانی است که مرحله اول یعنی ترک گناه را گذرانده اند. در این مرحله انسان توسط شیطان به مراقبه ترغیب می‌شود و توانایی هایی را بدست می آورد که اگر حواس سالک جمع نباشد فریب این قدرت‌ها را خواهد خورد و از اصل دور خواهد شد. خود حضرت مولانا بارها در مثنوی شریف از پنج حس دیگر سخن گفته. پنج حسی که در برابر حس‌های معمولی مثل طلا در برابر مس هستند ولی باز می‌فرماید که باید از این هم عبور کرد و هیچ شدن را تا رسیدن به همه چیز (وصال خدا) ادامه داد