مولانا

مولانا

بخش ۴۶ - جواب گفتن ساحر مرده با فرزندان خود

۱

گفتشان در خواب کای اولاد من

نیست ممکن ظاهر این را دم زدن

۲

فاش و مطلق گفتنم دستور نیست

لیک راز از پیش چشمم دور نیست

۳

لیک بنمایم نشانی با شما

تا شود پیدا شما را این خفا

۴

نور چشمانم چو آنجا گه روید

از مقام خفتنش آگه شوید

۵

آن زمان که خفته باشد آن حکیم

آن عصا را قصد کن بگذار بیم

۶

گر بدزدی و توانی ساحرست

چارهٔ ساحر بَرِ تو حاضرست

۷

ور نتانی هان و هان آن ایزدیست

او رسول ذوالجلال و مهتدیست

۸

گر جهان فرعون گیرد شرق و غرب

سرنگون آید خدا آنگاه حرب

۹

این نشان راست دادم جان باب

بر نویس الله اعلم بالصواب

۱۰

جان بابا چون بخسپد ساحری

سحر و مکرش را نباشد رهبری

۱۱

چونک چوپان خفت گرگ آمن شود

چونک خفت آن جهد او ساکن شود

۱۲

لیک حیوانی که چوپانش خداست

گرگ را آنجا امید و ره کجاست

۱۳

جادوی که حق کند حقست و راست

جادوی خواندن مر آن حق را خطاست

۱۴

جان بابا این نشان قاطعست

گر بمیرد نیز حقش رافعست

تصاویر و صوت

مثنوی نسخهٔ قونیه، کاتب محمد بن عبدالله القونوی، پایان کتابت ۶۷۷ ه.ق » تصویر 239
دوره کامل مثنوی معنوی (به انضمام چهار فهرست اعلام، اسامی رجال و نساء، امکنه و قبایل، کتب، آیات قرآن و فهرست قصص و حکایات) از روی نسخه طبع ۱۹۲۵ - ۱۹۳۳ م در لیدن از بلاد هلاند به کوشش رینولد الین نیکلسون - جلال الدین مولوی محمد بن محمد بن الحسین البلخی ثم الرومی - تصویر ۴۴۹

نظرات

user_image
محسن خ
۱۳۹۱/۱۰/۱۹ - ۰۳:۵۹:۳۱
این بیت : لیک حیوانی که چوپانش خداست گــرگ را آنـجـا امـیــد ره کجـاســت قرابت زیادی با متون مقدس دارد و البته بعید هم نیست که مولانا این نکته را از آنها وام کرده باشد.برای نمونه توجه کنید که:در انجیل یوحنا باب 1 آیه 29 و 30 به حضرت عیسی برّه خدا اطلاق شده است.نیز در مزامیر داود (ع) بخش 23 آمده است:خداوند شبان من است، محتاج به هیچ چیز نخواهم بود. درمرتع های سبز مرا می خواباند. نزد آبهای راحت مرا رهبری میکند. این آن راهی است که خدا برای خوشبختی ما تعیین کرده است. " مرتع های سبز "جائی است که ما درحضور خدا، آن شبان اعظم قرار میگیریم. درکنار او همه چیز برایمان خوب و آرامش بخش است. اما انسانها هم این مراتع سرسبز یعنی " حضورخدا " را ترک میکنند و ناگهان درلبۀ پرتگاه قرارمیگیرند...
user_image
خمش
۱۴۰۱/۰۹/۲۴ - ۰۳:۴۳:۰۱
جا داره این نکته اضافه بشه که در تفکرات مولانا ، علم مدرسه و تدریس اون جایی نداره و بقول خودش اون علم عاریتی هستش و اعتباری نداره ، برای همین در شعر بالا مفهوم همین معنی گنجانده شده . اینکه اون ساحران علمی که دارند در سحر و جادو عاریتی هستش و برای همین اعتباری نداره . اون علمی اعتبار داره که از طرف خدا باشه و اون علم غیر قابل ابطال و غیر قابل شک و تردید هست ، یقین محض 
user_image
کوروش
۱۴۰۲/۱۱/۲۰ - ۱۶:۴۷:۱۲
گر جهان فرعون گیرد شرق و غرب   سرنگون آید خدا آنگاه حرب یعنی چه ؟