مولانا

مولانا

بخش ۷ - بیان آنک الله گفتن نیازمند عین لبیک گفتن حق است

۱

آن یکی الله می‌گفتی شبی

تا که شیرین می‌شد از ذکرش لبی

۲

گفت شیطان: آخر ای بسیارگو

این همه الله را لبیک کو؟

۳

می‌نیاید یک جواب از پیش تخت

چند الله می‌زنی با روی سخت

۴

او شکسته‌دل شد و بنهاد سَر

دید در خواب او خضِر را در خُضر

۵

گفت هین از ذکر چون وا مانده‌ای

چون پشیمانی از آن که‌ش خوانده‌ای

۶

گفت لبیکم نمی‌آید جواب

زان همی‌ترسم که باشم رَدِ باب

۷

گفت آن الله تو لبیک ماست

و آن نیاز و درد و سوزت، پیک ماست

۸

حیله‌ها و چاره‌جویی‌های تو

جذب ما بود و گشاد این پای تو

۹

ترس و عشق تو کمند لطف ماست

زیرِ هر یا‌ربِ تو لبیک‌هاست

۱۰

جان جاهل زین دعا جز دور نیست

زانک یا رب گفتنش دستور نیست

۱۱

بر دهان و بر دلش قفل است و بند

تا ننالد با خدا وقت گزند

۱۲

داد مر فرعون را صد ملک و مال

تا بکرد او دعوی عزّ و جلال

۱۳

در همه عمرش ندید او درد سر

تا ننالد سوی حق آن بدگهر

۱۴

داد او را جمله ملک این جهان

حق ندادش درد و رنج و اندُهان

۱۵

درد آمد بهتر از ملک جهان

تا بخوانی مر خدا را در نهان

۱۶

خواندن بی‌درد از افسردگی‌ست

خواندن با درد از دل‌بردگی‌ست

۱۷

آن کشیدن زیر لب آواز را

یاد کردن مبدأ و آغاز را

۱۸

آن شده آواز صافی و حزین

ای خدا وی مستغاث و ای معین

۱۹

نالهٔ سگ در رهش بی جذبه نیست

زانک هر راغب اسیر ره‌زنی‌ست

۲۰

چون سگِ کهفی که از مردار رست

بر سر خوان شهنشاهان نشست

۲۱

تا قیامت می‌خورد او پیش غار

آب رحمت عارفانه بی تغار

۲۲

ای بسا سگ‌پوست کاو را نام نیست

لیک اندر پرده بی آن جام نیست

۲۳

جان بده از بهر این جام ای پسر

بی جهاد و صبر کی باشد ظفر

۲۴

صبر کردن بهر این نبود حَرَج

صبر کن کالصبر مفتاح الفرج

۲۵

زین کمین، بی صبر و حزمی کس نرَست

حزم را خود صبر آمد پا و دست

۲۶

حزم کن از خوردْ کاین زهرین گیا‌ست

حزم کردن زور و نور انبیا‌ست

۲۷

کاه باشد کو به هر بادی جهد

کوه کی مر باد را وزنی نهد‌؟

۲۸

هر طرف غولی همی‌خواند تو را

کای برادر راه خواهی هین بیا

۲۹

ره نمایم‌، همرهت باشم رفیق

من قلاووزم درین راه دقیق

۳۰

نه قلاوز‌ست و نه ره داند او

یوسفا کم رو سویِ آن گرگ‌خو

۳۱

حزم این باشد که نفریبد تو را

چرب و نوش و دام‌های این سرا

۳۲

که نه چربِش دارد و نه نوش او

سِحر خواند، می‌دمد در گوش او

۳۳

که بیا مهمان ما ای روشنی

خانه آن تست و تو آن منی

۳۴

حزم آن باشد که گویی تُخمه‌ام

یا سقیمم خستهٔ این دخمه‌ام

۳۵

یا سرم دردست درد سر ببر

یا مرا خوانده‌ست آن خالو پسر

۳۶

زانک یک نوشت دهد با نیش‌ها

که بکارد در تو نوشش ریش‌ها

۳۷

زر اگر پنجاه اگر شصتت دهد

ماهیا او گوشت در شستت دهد

۳۸

گر دهد خود کی دهد آن پر حیل

جوز پوسیده‌ست گفتار دغل

۳۹

ژغژغ آن عقل و مغزت را برد

صد هزاران عقل را یک نشمرد

۴۰

یار تو خرجین تست و کیسه‌ات

گر تو رامینی مجو جز ویسه‌ات

۴۱

ویسه و معشوق تو هم ذات تست

وین برونی‌ها همه آفات تست

۴۲

حزم آن باشد که چون دعوت کنند

تو نگویی مست و خواهان منند

۴۳

دعوت ایشان صفیر مرغ دان

که کند صیاد در مکمن نهان

۴۴

مرغ مرده پیش بنهاده که این

می‌کند این بانگ و آواز و حنین

۴۵

مرغ پندارد که جنس اوست او

جمع آید، بَر دَرَدْشان پوست او

۴۶

جز مگر مرغی که حزمش داد حق

تا نگردد گیج آن دانه و مَلَق

۴۷

هست بی حزمی پشیمانی یقین

بشنو این افسانه را در شرح این

تصاویر و صوت

مثنوی نسخهٔ قونیه، کاتب محمد بن عبدالله القونوی، پایان کتابت ۶۷۷ ه.ق » تصویر 217
دوره کامل مثنوی معنوی (به انضمام چهار فهرست اعلام، اسامی رجال و نساء، امکنه و قبایل، کتب، آیات قرآن و فهرست قصص و حکایات) از روی نسخه طبع ۱۹۲۵ - ۱۹۳۳ م در لیدن از بلاد هلاند به کوشش رینولد الین نیکلسون - جلال الدین مولوی محمد بن محمد بن الحسین البلخی ثم الرومی - تصویر ۴۰۰
مثنوی معنوی ـ ج ۱ و ۲ و ۳ (براساس نسخه قونیه) به تصحیح عبدالکریم سروش - مولانا جلال الدین محمد بلخی (مولوی) - تصویر ۳۹۰
مثنوی معنوی ( دفتر سوم و چهارم )  بر اساس آخرین تصحیح نیکلسون و مقابله با نسخهٔ قونیه به کوشش حسن لاهوتی - جلال الدین محمد بن محمد مولوی - تصویر ۳۸

نظرات

user_image
تاوتک
۱۳۹۲/۰۸/۳۰ - ۱۳:۴۸:۴۶
بیت چهارم مصراع دوم خضر اول همان خضر نبیست اما خضر دوم با ضمهاول و فتحه دوم و سکون آخر به معنی سبزه زار است
user_image
تاوتک
۱۳۹۲/۰۸/۳۰ - ۱۳:۵۶:۳۲
تخمه در اینجا پر شدن معده و هضم نشدن غذاست یعنی ناگواریدن
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۹/۰۵ - ۱۴:۳۴:۲۲
تخت در اینجا یعنی تختگاه و ان عرش خداوند است
user_image
شاهد
۱۳۹۸/۰۲/۱۱ - ۱۷:۲۷:۳۶
سلام .در این بیت بردردشان سرهم هستش یه فاصله افتاده گفتم شاید نیاز به اصلاح باشه . بردردشان به معنی اینکه همه انها را میدرد .مرغ پندارد که جنس اوست اوجمع آید {بر دردشان} پوست او . مرسی مرسی از سایت بسیار بسیار عالیتون ، به امید توفیق الهی .
user_image
دکتر صحافیان
۱۳۹۸/۰۷/۰۷ - ۰۶:۱۷:۱۴
ادامه دریافتهای دفتر سوم مثنوی 6 حکایت اعتراض شیطان به بی دلی که الله الله می گفتآن یکی الله می گفتی شبیتا که شیرین می شد از ذکرش لبی189 خدا را می خواند ؛اما نه برای خواسته ای بلکه برای این که دهانش از نام دوست شیرین شود.گفت شیطان آخر ای بسیار گواین همه الله را لبیک کواین همه الله گفتی(الله به تنهایی ذکر خاص سالکان است)از جانب خداوند جوابی نیامد.او شکسته دل شد و بنهاد سردید در خواب او خضر را در خضر او دل شکسته به خواب رفت و خضر را در سبزه زاری خواب دید.گفت آن الله تو لبیک ماستوآن نیاز و درد و سوزت پیک ماست195خضر گفت:هر بار که الله را تکرار می کتی،در حقیقت جواب خداوند را دریافت می کنی.ترس و شوق تو کمند لطف ماستزیر هر یا رب تو لبیک هاستامید به خدا و ترس آگاهانه (و شاید عاشقانه)از عظمت او ،وسیله هایی است که او تو را شکار می کند.داد مر فرعون را صد ملک و مالتا بکرد او دعوی عز و جلال 200در همه عمرش ندید او دردسر تا ننالد سوی حق آن بد گهرخداوند فرعون را حتی دچار سردرد نمی کرد؛چون نمی خواست به پیشگاهش بیاید.درد آمد بهتر از ملک جهان تا بخوانی مر خدا را در نهان "درد " در جهان بینی مولانا از پادشاهی فرعون بالاتر است.این دیدگاه مولانا به درد توجه فیلسوفان معاصر غربی را( مانند "ویلیام بلیک" )به خود جلب کرده است و در کتاب "هر که را دردست او بردست بو" از مولوی پژوه برجسته؛ دکتر گرجی چند مقاله سودمند در مورد برتری درد آمده است.کانال و وبلاگ آرامش و پرواز روحarameshsahafian@
user_image
دکتر صحافیان
۱۳۹۸/۰۷/۰۷ - ۰۶:۲۱:۵۰
خواندن بی درد از افسردگی استخواندن با درد از دل بردگی استدعای با درد دعای عاشقانه است و عمق آن به ژرفای درد استناله سگ در رهش بی جذبه نیستزآنکه هر راغب اسیر رهزنی استحتی ناله سگی بدون جذبه خداوند نیستچون سگ کهفی که از مردار رست بر سر خوان شهنشاهان نشست مانند سگ اصحاب کهف که بر سفره عارفان و واصلان که پادشاهان حقیقی هستند نشست.نکته در نجاست سگ:احادیث نجاست سگ امرور مورد تردید قرار گرفته است(مقالات آقای ترکاشوند) آنچه مسلم است این است که سگ در خانه نباشد.که بنده فکر می کنم آوردن حیوان به یک محیط انسانی و خارج کردن او از محیط دلخواه خودش نوعی حیوان آزاری هم هست اما این افراط که سگ پلید هست و .... صحیح نیست.جان بده از بهر این جام ای پسر بی جهاد و صبر کی باشد ظفر؟برای جام "درد" جان بده.جام شراب "درد" برایت سروش های رحمانی می‌آوردو تو را به شادی و سرشاری های ژرف و بی پایان می رساند.کانال و بلاگ آرامش و پرواز روحarameshsahafian@