
مولانا
بخش ۷۲ - مضطرب شدن فقیر نذر کرده بهکندن امرود از درخت و گوشمال حق رسیدن بی مهلت
۱
پنج روز آن باد امرودی نریخت
ز آتش جوعش صبوری میگریخت
۲
بر سر شاخی مرودی چند دید
باز صبری کرد و خود را وا کشید
۳
باد آمد شاخ را سر زیر کرد
طبع را بر خوردن آن چیر کرد
۴
جوع و ضعف و قوت جذب و قضا
کرد زاهد را ز نذرش بیوفا
۵
چونک از امرودبن میوه سکست
گشت اندر نذر و عهد خویش سست
۶
هم در آن دم گوشمال حق رسید
چشم او بگشاد و گوش او کشید
تصاویر و صوت

نظرات
کوروش
کوروش