مولانا

مولانا

بخش ۸۳ - صفت بعضی اولیا کی راضی‌اند به‌احکام و لابه نکنند کی این حکم را بگردان

۱

بشنو اکنون قصهٔ آن ره‌روان

که ندارند اعتراضی در جهان

۲

ز اولیا اهل دعا خود دیگرند

که همی‌دوزند و گاهی می‌درند

۳

قوم دیگر می‌شناسم ز اولیا

که دهانشان بسته باشد از دعا

۴

از رضا که هست رام آن کرام

جُستن دفع قضاشان شد حرام

۵

در قضا ذوقی همی‌بینند خاص

کفرشان آید طلب کردن خلاص

۶

حُسن ظنی بر دل ایشان گشود

که نپوشند از عَمی جامهٔ کبود

تصاویر و صوت

مثنوی نسخهٔ قونیه، کاتب محمد بن عبدالله القونوی، پایان کتابت ۶۷۷ ه.ق » تصویر 255
مثنوی معنوی ـ ج ۱ و ۲ و ۳ (براساس نسخه قونیه) به تصحیح عبدالکریم سروش - مولانا جلال الدین محمد بلخی (مولوی) - تصویر ۴۶۱

نظرات

user_image
محسن
۱۳۹۱/۰۶/۲۹ - ۰۵:۰۷:۲۷
با سلامبنده فعلا به نسخه ای دسترسی ندارماما به گمانم:در ابتدای بیت چهارماز قضابه جایاز رضاباید جایگزین شوددر بین آخر نیزحسن ظنی بر دل ایشان گشود که نپوشند از عمی جامهٔ کبودمی بایستعمیبهغمیتغییر یابدبا احترام
user_image
نرگس
۱۳۹۳/۰۳/۰۴ - ۰۰:۳۱:۰۱
در
پاسخ جناب محسن:متأسفانه نتوانستم در نسخۀ محقَق کریم زمانی این بیتها را پیدا کنم و استناد استواری داشته باشم، ولی با توجه به این که عَمی (بر وزن طلا) یعنی کوری، چنین نیست که حتماً اشتباهی رخ داده و «غمی» «عمی» نوشته شده باشد.
user_image
نرگس
۱۳۹۳/۰۳/۰۴ - ۰۰:۳۸:۲۵
چندان قابل توجیه نیست، ولی من در نظر قبلی ام ایراد اول آقای محسن را فراموش کردم. در ابتدای بیت چهارم هم همان «رضا» درست تر به نظر می رسد. «رضا» مقامی است که هر کسی را به آن دسترسی نیست؛ چنان که فرموده اند: «الرضا بسوء القضا من أرفع درجات الیقین». اولیا چنان در راه یقین پیش رفته اند که «رضا» چون مرکبی رام ایشان شده و به جایی رسیده اند که مثل ما مردمان دیگر به دنبال دفع قضا نمی گردند؛ یعنی دفع قضا را برای خود حرام می دانند.شادکام باشید.
user_image
علی
۱۳۹۳/۰۸/۲۸ - ۱۴:۴۳:۳۷
بیت دوم: که گهی دوزند و گاهی می درند صحیح است.بیت ششم هم: از غمی جامه کبود صحیح است.یعنی مانند عزاداران که جامه سیاه می پوشند نیستند.
user_image
رضا از کرمان
۱۴۰۲/۱۱/۰۸ - ۰۶:۰۹:۱۲
با سلام    بنظر من عمی درسته  اگر به معنای این بخش مثنوی توجه کنیم مولانا درباره اولیایی صحبت میکنه که کاملا تسلیم حکم مشیت الهی وتقدیرند  تا جایی که دعا کردن برای تغییر قضا را کفر ومنافی مقام رضا میدانند. در بحر صفات ذات بی چون وچرا کشتی صفت ایم فتاده،نه دست ونه پا ملاح ارادت است بر من حاکم گر وقفه و،گر سیر کند در دریا از بایزید پرسیدند چه می خواهی گفت :ارید  لا ارید  آن خواهم که هیچ نخواهم . پس در بیت آخر داریم : درنظراین اولیا همواره تمامی اتفاقاتی که برایشان رقم میخورد جنبه خیر دارد هرچند با سلیقه وذایقه آنان جور نیاید ودر آن لحضه برای ایشان ناخوشایند باشد ،وهرگز با دید منفی به قضیه نگاه نمیکنند و همانند آدم نابینا که تنها پرده سیاهی را بر پنجره دیدگان آویخته وصرفا سیاهی میبیند ، ایشان فقط جنبه تاریک ومنفی قضیه را در نظر ندارند , وبه اصطلاح  به قضایا بد بین نیستند وبه این موضوع ایمان واعتقاد کامل دارند که خداوند تنها خیر ما را بر ما حکم  وجاری میکند . بکار بردن کلمه غمی، کلام  را به مرگ عزیز وآشنای یک نفر محدود میکنه  واین جفا کاری  به مولاناست است. حسن ظن = گمان خوب بردن ،دید مثبت   عمی(Ami) = نابینا  البته نابینایان گرامی ، روشندلان جامعه مایند واز قدیم گفتند در مثل جای مناقشه نیست  شاد باشید. 
user_image
کوروش
۱۴۰۲/۱۲/۱۹ - ۲۲:۰۳:۳۲
حسن ظنی بر دل ایشان گشود   که نپوشند از عمی جامهٔ کبود یعنی چه ؟