مولانا

مولانا

بخش ۹۰ - شدن آن هفت شمع بر مثال یک شمع

۱

باز می‌دیدم که می‌شد هفت، یک

می‌شکافد نور او جیب فلک

۲

باز آن یک، بار دیگر هفت شد

مستی و حیرانی من زفت شد

۳

اتصالاتی میان شمعها

که نیاید بر زبان و گفت ما

۴

آنک یک دیدن کند ادراک آن

سالها نتوان نمودن از زبان

۵

آنک یک دم بیندش ادراک هوش

سالها نتوان شنودن آن بگوش

۶

چونک پایانی ندارد رو الیک

زانک لا احصی ثناء ما علیک

۷

پیشتر رفتم دوان کان شمعها

تا چه چیزست از نشان کبریا

۸

می‌شدم بی خویش و مدهوش و خراب

تا بیفتادم ز تعجیل و شتاب

۹

ساعتی بی‌هوش و بی‌عقل اندرین

اوفتادم بر سر خاک زمین

۱۰

باز با هوش آمدم برخاستم

در روش گویی نه سر نه پاستم

تصاویر و صوت

مثنوی نسخهٔ قونیه، کاتب محمد بن عبدالله القونوی، پایان کتابت ۶۷۷ ه.ق » تصویر 258

نظرات

user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۹/۱۳ - ۱۶:۵۲:۱۵
یکی شدن هر هفت سپندار اشاره دارد به هفت امشاسپندان گویا .
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۹/۱۳ - ۱۶:۵۳:۱۳
از چیز لغت نچیز را داریم برای اپسیلون !
user_image
حمیدرضا
۱۳۹۳/۱۱/۲۲ - ۰۱:۴۰:۳۷
هفت شمع مثنوی با هفت وادی حضرت عطار مطابقت دارد
user_image
کوروش
۱۴۰۲/۰۲/۲۸ - ۲۳:۰۹:۱۴
آنک یک دیدن کند ادارک آن   سالها نتوان نمودن از زبان   ادراک باید نوشته بشه نه ادارک    
user_image
کوروش
۱۴۰۲/۱۲/۲۰ - ۲۳:۲۴:۵۱
چونک پایانی ندارد رو الیک   زانک لا احصی ثناء ما علیک   یعنی چه ؟