مولانا

مولانا

بخش ۱۰۶ - تزییف سخن هامان علیه اللعنة

۱

دوست از دشمن همی نشناخت او

نرد را کورانه کژ می‌باخت او

۲

دشمن تو جز تو نبود ای لعین

بی‌گناهان را مگو دشمن به کین

۳

پیش تو این حالت بد دولتست

که دوادو اول و آخر لتست

۴

گر ازین دولت نتازی خز خزان

این بهارت را همی آید خزان

۵

مشرق و مغرب چو تو بس دیده‌اند

که سر ایشان ز تن ببریده‌اند

۶

مشرق و مغرب که نبود بر قرار

چون کنند آخر کسی را پایدار

۷

تو بدان فخر آوری کز ترس و بند

چاپلوست گشت مردم روز چند

۸

هر کرا مردم سجودی می‌کنند

زهر اندر جان او می‌آکنند

۹

چونک بر گردد ازو آن ساجدش

داند او کان زهر بود و موبدش

۱۰

ای خنک آن را که ذلت نفسه

وای آنک از سرکشی شد چون که او

۱۱

این تکبر زهر قاتل دان که هست

از می پر زهر شد آن گیج مست

۱۲

چون می پر زهر نوشد مدبری

از طرب یکدم بجنباند سری

۱۳

بعد یک‌دم زهر بر جانش فتد

زهر در جانش کند داد و ستد

۱۴

گر نداری زهری‌اش را اعتقاد

کو چه زهر آمد نگر در قوم عاد

۱۵

چونک شاهی دست یابد بر شهی

بکشدش یا باز دارد در چهی

۱۶

ور بیابد خستهٔ افتاده را

مرهمش سازد شه و بدهد عطا

۱۷

گر نه زهرست آن تکبر پس چرا

کشت شه را بی‌گناه و بی‌خطا

۱۸

وین دگر را بی ز خدمت چون نواخت

زین دو جنبش زهر را شاید شناخت

۱۹

راه‌زن هرگز گدایی را نزد

گرگ گرگ مرده را هرگز گزد

۲۰

خضر کشتی را برای آن شکست

تا تواند کشتی از فجار رست

۲۱

چون شکسته می‌رهد اشکسته شو

امن در فقرست اندر فقر رو

۲۲

آن کهی کو داشت از کان نقد چند

گشت پاره پاره از زخم کلند

۲۳

تیغ بهر اوست کو را گردنیست

سایه که افکندست بر وی زخم نیست

۲۴

مهتری نفطست و آتش ای غوی

ای برادر چون بر آذر می‌روی

۲۵

هر چه او هموار باشد با زمین

تیرها را کی هدف گردد ببین

۲۶

سر بر آرد از زمین آنگاه او

چون هدفها زخم یابد بی رفو

۲۷

نردبان خلق این ما و منیست

عاقبت زین نردبان افتادنیست

۲۸

هر که بالاتر رود ابله‌ترست

که استخوان او بتر خواهد شکست

۲۹

این فروعست و اصولش آن بود

که ترفع شرکت یزدان بود

۳۰

چون نمردی و نگشتی زنده زو

یاغیی باشی به شرکت ملک‌جو

۳۱

چون بدو زنده شدی آن خود ویست

وحدت محضست آن شرکت کیست

۳۲

شرح این در آینهٔ اعمال جو

که نیابی فهم آن از گفت و گو

۳۳

گر بگویم آنچ دارم در درون

بس جگرها گردد اندر حال خون

۳۴

بس کنم خود زیرکان را این بس است

بانگ دو کردم اگر در ده کس است

۳۵

حاصل آن هامان بدان گفتار بد

این چنین راهی بر آن فرعون زد

۳۶

لقمهٔ دولت رسیده تا دهان

او گلوی او بریده ناگهان

۳۷

خرمن فرعون را داد او به باد

هیچ شه را این چنین صاحب مباد

تصاویر و صوت

مثنوی نسخهٔ قونیه، کاتب محمد بن عبدالله القونوی، پایان کتابت ۶۷۷ ه.ق » تصویر 396

نظرات

user_image
بهنام بهراد
۱۳۸۹/۱۱/۱۱ - ۰۴:۳۶:۱۲
بنظر این بیت «نردبان خالق این ما منیست عاقبت زین نردبان افتادنیست» درست نیستدرست بنظر این بیت است « نردبان خلق از ما و منست عاقبت زین نردبان افتادنست»
user_image
بهنام بهراد
۱۳۸۹/۱۱/۱۱ - ۰۴:۴۹:۱۴
بنظر این بیت «نردبان خالق این ما منیست عاقبت زین نردبان افتادنیست» درست نیستدرست بنظر این بیت است « نردبان خلق این ما و منست عاقبت زین نردبان افتادنست»لطفاً امکان ویرایش مجدد حاشیه برای حاشیه نویس فراهم شود
user_image
ناشناس
۱۳۹۱/۰۲/۱۰ - ۱۶:۲۰:۱۶
داند او کان زهر بوده موبدش
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۱۰/۲۳ - ۰۱:۱۲:۴۱
ملهم همان مرهم است و گویا پاریس است
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۱۰/۲۳ - ۰۱:۱۴:۱۹
روفه عبری است یعنی پزشک و درود به رافاییل پاک مهین فرشته درمانگر
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۱۰/۲۳ - ۰۱:۲۷:۱۷
به اشتباه پارسی را پاریس نوشت این ابزارک نیمه خردمند!
user_image
تاوتک
۱۳۹۲/۱۰/۲۳ - ۱۵:۰۵:۰۷
خز خزان صفتدوگانه زیباییست .در اصل میباید خزان خزان باشد ولی اینگونه شیک تر است مانند لنگ لنگان
user_image
reza
۱۳۹۳/۰۹/۰۴ - ۰۱:۱۸:۴۶
به نظر من این متن درست است - نردبان این جهان ما و منی /عاقبت این نردبان افتادنیلاجرم آن کس که بالاتر نشست / استخوانش سخت تر خواهد شکست
user_image
ثمین
۱۳۹۵/۰۳/۰۴ - ۰۲:۵۰:۴۵
به نظرم این درستهنردبان زندگی ما و منیست عاقبت این نردبان افتادنیستهر که بر این نردبان بالا نشست لاجرم استخوانش سخت تر خواهد شکست
user_image
شهرام بنازاده
۱۳۹۵/۰۶/۰۶ - ۰۵:۰۹:۱۴
نردبان خالق کل مفهوم بیت را غلط کرده است.لطفا از نسخه های دیگر بررسی فرماییدنردبان خلق صحیح است.خالق از نردبان قرار است بیفتد؟نردبان خالق ما و منی (غرور ) است؟
user_image
بابک چندم
۱۳۹۵/۰۶/۱۱ - ۰۳:۴۴:۰۳
@ گنجور گرامی:دوستان پیشتر به درستی اشاره کرده اند که بیت 27 نردبان خلق است و نه خالق.مثنوی معنوی رینولد نیکلسونانتشارات امیر کبیر 1381
پاسخ: با تشکر و عذرخواهی از همهٔ دوستانی که این مورد را تذکر دادند بابت تأخیر طولانی، تصحیح شد.
user_image
سید مهدی موسوی زیراهی
۱۳۹۶/۰۱/۱۰ - ۰۷:۲۵:۱۰
""نردبان خلق را مام نیستعاقبت زین نردبان افتادنی ست""یعنی نردبانی را که مردم برای بدست آوردن مقام ومنصب استفاده می کنند دارای مام یا صاحب نیست و این دلیل افتادن از نردبان برای هر کسی است.
user_image
علی قدیری گزی
۱۳۹۶/۰۴/۰۱ - ۰۴:۵۲:۵۹
درود بر همه دوستانگویا در ویرایش علی آبادی این دو بیت به ریخت دیگری آمده است :نربان این جهان ما و منی استعاقبت این نردبان افتادنی استلاجرم هرکس که بالاتر نشستاستخوانش سخت تر خواهد شکستاین درست نیست؟؟
user_image
درویش
۱۳۹۶/۱۲/۱۴ - ۱۱:۴۸:۱۷
در بعضی منابع به این صورت عنوان شده:نردبام این‌جهان ما و منیستعاقبت این نردبام افتادنیستلاجرم هرکس که بالاتر نشستاستخوانش سخت تر خواهد شکست
user_image
علی
۱۳۹۸/۱۲/۰۶ - ۰۸:۳۱:۵۷
نردبان خلق این ما و منیستعاقبت زاین نردبان افتادنی استهر که بالاتر رود ابله ترستکاستخوان او بتر خواهد شکستمطابق نسخه تصحیح شده رینولد نیکلسون
user_image
بهروز
۱۳۹۹/۰۲/۲۲ - ۱۰:۳۴:۳۴
نردبان زندگی ما ومنیست عاقبت این نردبان افتادنی استلاجرم هرکس که بالاترنشست استخوانش سخت تر خواهد شکست
user_image
محمد زمانی
۱۳۹۹/۰۳/۲۷ - ۰۸:۰۹:۱۶
من این دوبیت را اینگونه خواندمنردبان این جهان ما و منیستعاقبت این نردبان افتادنیستلاجرم هرکس که بالاتر نشستاستخوانش سختر خواهد شکست
user_image
داود
۱۳۹۹/۰۵/۰۳ - ۰۴:۲۵:۱۹
هر که را مردم سجودی می کنند/زهر اندر جان او می آکننند. چقدر روانشناسانه مولوی عزیز موضوع تحسین وستایش از دیگران را (بیشتر مافوقان)را تحلیل کرده است. در حقیقت تملق وچاباوسی شمشیر دو دم است که هم ستایش کننده وهم ستایش شونده را اسیب می زند. او چو بیند خلق را سرمست خویش /از تکبر می رود از دست خویش . هم از تکبر (وهم از خیاللتی وخیال اندیش شدن خود )از وفور مدحها فرعون شد/ کن ذلیل النفس هونا لا تسد. مولوی می گوید فرعون اولش که فرعون وجبار وسر کش بنود این تعظیم وتکریم های بیجای مردم او را خودکامه کرد وزهر استبداد را به جان او ومردم ریخت.پس توصیه می کند که هم مردم در حد واندازه با مافوقشان احترامن را نگه دارند وهم مافوق را به هون وفروتنی وتواضع ودنبال سیادت وبیرترجویی نرفتن سفارش می کند.
user_image
کوروش
۱۴۰۰/۰۵/۰۵ - ۰۱:۱۴:۰۹
بس کنم خود زیرکان را این بس است بانگ دو کردم اگر در ده کس است   منظور از بانگ دو کردن چیه ؟  
user_image
نسرین مجیدی
۱۴۰۱/۰۵/۲۷ - ۰۴:۰۸:۵۰
نردبان این جهان ما و منیست عاقبت این نردبان افتادنیست لاجرم هر کس که بالاتر نشست استخوانش سخت تر خواهد شکست 🌱✨🌱✨🌱✨🌱✨🌱✨🌱
user_image
یزدانپناه عسکری
۱۴۰۲/۰۲/۱۶ - ۰۹:۴۸:۴۵
   نردبان‏ خلق‏ این ما و منی است *** *[یزدانپناه عسکری] جایگاه پر رنگ ادعا در تعامل انسان ها 5.1:199.79
user_image
قادر نسودی - تبریز
۱۴۰۲/۰۲/۲۷ - ۱۲:۳۶:۵۴
با سلام خدمت ادب دوستان ارجمند ؛ در نسخه مثنوی تصحیح نیکلسون - انتشارات ققنوس 1376 - عین همین  دو بیت آمده است  : نردبان خلق این ما و منی است عاقبت زین نردبان افتادنی است هر که بالاتر رود ابله‌تر است کاستخوان او بتر خواهد شکست   ولی به نظر می رسد بار موسیقیایی این دو بیت زیر بیشتر باشد  : نردبان این جهان ما و منی است عاقبت این نردبان افتادنی است لاجرم آن کس که بالاتر نشست  استخوانش سخت تر خواهد شکست   البته بین مردم هم این دو بیت رواج دارد . و فکر کنم این دوبیت را از  مرحوم علامه محمد تقی  جعفری شنیده باشم .
user_image
علیرضا خلقی حقیقی
۱۴۰۲/۰۸/۱۵ - ۱۰:۲۰:۵۶
با سلام. در این شعر مولانا طرف صحبتش با اشخاصی هست خودپرست و خودبین و منیت دارند.پس میفرماید نردبان خلق این ما و منیست. وگرنه در این جهان نردبان هایی هم وجود دارد که انسان را به راه کمال و سعادت میبرد.لزوما هر نردبانی در این جهان ما را به من و منیت نمیبرد.
user_image
داراب لایقی
۱۴۰۳/۰۱/۰۲ - ۰۴:۳۸:۵۲
سلام و عرض ادب پیرو سخنان اقای خلقی در مورد نردبان  از تبتل تا مقامات فنا                                                           پله پله تا ملاقات خدا