مولانا

مولانا

بخش ۱۲۵ - قصهٔ فرزندان عزیر علیه‌السلام کی از پدر احوال پدر می‌پرسیدند می‌گفت آری دیدمش می‌آید بعضی شناختندش بیهوش شدند بعضی نشناختند می‌گفتند خود مژده‌ای داد این بیهوش شدن چیست

۱

همچو پوران عزیر اندر گذر

آمده پرسان ز احوال پدر

۲

گشته ایشان پیر و باباشان جوان

پس پدرشان پیش آمد ناگهان

۳

پس بپرسیدند ازو کای ره‌گذر

از عزیر ما عجب داری خبر

۴

که کسی‌مان گفت که امروز آن سند

بعد نومیدی ز بیرون می‌رسد

۵

گفت آری بعد من خواهد رسید

آن یکی خوش شد چو این مژده شنید

۶

بانگ می‌زد کای مبشر باش شاد

وان دگر بشناخت بیهوش اوفتاد

۷

که چه جای مژده است ای خیره‌سر

که در افتادیم در کان شکر

۸

وهم را مژده‌ست و پیش عقل نقد

ز انک چشم وهم شد محجوب فقد

۹

کافران را درد و مؤمن را بشیر

لیک نقد حال در چشم بصیر

۱۰

زانک عاشق در دم نقدست مست

لاجرم از کفر و ایمان برترست

۱۱

کفر و ایمان هر دو خود دربان اوست

کوست مغز و کفر و دین او را دو پوست

۱۲

کفر قشر خشک رو بر تافته

باز ایمان قشر لذت یافته

۱۳

قشرهای خشک را جا آتش است

قشر پیوسته به مغز جان خوش است

۱۴

مغز خود از مرتبهٔ خوش برترست

برترست از خوش که لذت گسترست

۱۵

این سخن پایان ندارد باز گرد

تا برآرد موسیم از بحر گرد

۱۶

درخور عقل عوام این گفته شد

از سخن باقی آن بنهفته شد

۱۷

زر عقلت ریزه است ای متهم

بر قراضه مهر سکه چون نهم

۱۸

عقل تو قسمت شده بر صد مهم

بر هزاران آرزو و طم و رم

۱۹

جمع باید کرد اجزا را به عشق

تا شوی خوش چون سمرقند و دمشق

۲۰

جو جوی چون جمع گردی ز اشتباه

پس توان زد بر تو سکهٔ پادشاه

۲۱

ور ز مثقالی شوی افزون تو خام

از تو سازد شه یکی زرینه جام

۲۲

پس برو هم نام و هم القاب شاه

باشد و هم صورتش ای وصل خواه

۲۳

تا که معشوقت بود هم نان هم آب

هم چراغ و شاهد و نقل و شراب

۲۴

جمع کن خود را جماعت رحمتست

تا توانم با تو گفتن آنچ هست

۲۵

زانک گفتن از برای باوریست

جان شرک از باوری حق بریست

۲۶

جان قسمت گشته بر حشو فلک

در میان شصت سودا مشترک

۲۷

پس خموشی به دهد او را ثبوت

پس جواب احمقان آمد سکوت

۲۸

این همی‌دانم ولی مستی تن

می‌گشاید بی‌مراد من دهن

۲۹

آنچنان که از عطسه و از خامیاز

این دهان گردد بناخواه تو باز

تصاویر و صوت

مثنوی نسخهٔ قونیه، کاتب محمد بن عبدالله القونوی، پایان کتابت ۶۷۷ ه.ق » تصویر 408
مثنوی معنوی ـ ج ۴ و ۵ و ۶ (براساس نسخه قونیه) به تصحیح عبدالکریم سروش - مولانا جلال الدین محمد بلخی (مولوی) - تصویر ۱۸۷
مثنوی معنوی ( دفتر سوم و چهارم )  بر اساس آخرین تصحیح نیکلسون و مقابله با نسخهٔ قونیه به کوشش حسن لاهوتی - جلال الدین محمد بن محمد مولوی - تصویر ۴۳۲
دوره کامل مثنوی معنوی (به انضمام چهار فهرست اعلام، اسامی رجال و نساء، امکنه و قبایل، کتب، آیات قرآن و فهرست قصص و حکایات) از روی نسخه طبع ۱۹۲۵ - ۱۹۳۳ م در لیدن از بلاد هلاند به کوشش رینولد الین نیکلسون - جلال الدین مولوی محمد بن محمد بن الحسین البلخی ثم الرومی - تصویر ۷۹۶

نظرات

user_image
نیستی
۱۳۹۱/۰۸/۱۰ - ۱۰:۴۵:۴۰
لطفا در بیت اول:عزیز شود عزیر. سپاس
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۱۰/۲۵ - ۱۸:۰۴:۰۱
لزومی به نوشتن عطسه به این شکل نیست اتسه از روی صدای اتسه کردن درست شده است و با ط نوشتن و ع اجباری ندارد در عربی هم نیست
user_image
تاوتک
۱۳۹۲/۱۰/۲۵ - ۱۸:۳۸:۵۷
سند در اینجا به معنی پشت گرم و معتمد و شخصی مایه ور و معتبر آمده است و نه تکیه گاه
user_image
تاوتک
۱۳۹۲/۱۰/۲۵ - ۱۸:۴۱:۴۰
خیره سر بیشتر برای گستاخ به کار میرود اما اینجا به معنی ابله آمده چون گستاخی صورت نگرفته است
user_image
روفیا
۱۳۹۵/۰۷/۱۳ - ۰۷:۳۶:۲۸
عقل تو قسمت شده بر صد مهمبر هزاران آرزو و طم و رمجمع باید کرد اجزا را به عشقتا شوی خوش چون سمرقند و دمشقطم و رم؟!یعنی چه؟؟
user_image
رنگارنگ
۱۳۹۵/۰۷/۱۳ - ۰۷:۵۰:۳۹
به گمانم خشک و تر استطم و رم
user_image
روفیا
۱۳۹۵/۰۷/۱۳ - ۰۷:۵۲:۴۶
یا کم و زیاد دوست جان؟
user_image
رنگارنگ
۱۳۹۵/۰۷/۱۳ - ۰۸:۰۴:۵۴
وکم و زیاد است ، و نیک و بد است و غم و شادی است و روز و شب است، و زیر و زبر استو زندگی ماست ، دوست جان
user_image
روفیا
۱۳۹۵/۰۷/۱۳ - ۰۸:۱۳:۰۶
حظ کردم...
user_image
رنگارنگ
۱۳۹۵/۰۷/۱۳ - ۰۸:۲۴:۴۳
از گردش زمانه همه حظ و قسم توتابنده روز باد و شکفته بهار باد
user_image
روفیا
۱۳۹۵/۰۷/۱۳ - ۰۸:۴۳:۱۱
گفت آری بعد من خواهد رسیدآن یکی خوش شد چو این مژده شنیدبانگ می‌زد کای مبشر باش شادوان دگر بشناخت بیهوش اوفتادکه چه جای مژده است ای خیره‌سرکه در افتادیم در کان شکروهم را مژده‌ست و پیش عقل نقدز انک چشم وهم شد محجوب فقدکافران را درد و مؤمن را بشیرلیک نقد حال در چشم بصیرزانک عاشق در دم نقدست مستلاجرم از کفر و ایمان برترستداستان دو برادری که پیر شدند و پدرشان در زمان متوقف شده بود،هنگامی که پدر گفت آری بعد من خواهد رسید، پسری که پدر را نشناخت این را مژده پنداشت ولی آن دگری که پدر را شناخت در کان شکر اوفتاد! داستان همان وعده شیخ است! مرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخچرا که وعده تو کردی و او بجا آوردیامن که امروزم بهشت نقد حاصل می شودوعده فردای زاهد را چرا باور کنمحقیقت رسیدن به بهشت نقد است نه نسیه، نه وعده سر خرمن، مادامی که خوش و خرم نیستیم و در کان شکر نیفتادیم به حقیقت بهشت را باور و درک نکرده ایم، مادامی که در درون به اطوار گوناگون هستی اعتراض داریم، احساس نومیدی و ترس از نابودی و بی عدالتی بر روحمان چنگ می زند به حقبقت دیندار نیستیم، بلکه تنها به وعده موهومی دل خوش کرده ایم، با هزاران تردید و اما و اگر... پیر مغان بهشت را نقد می کند و در کف دستمان می گذارد...
user_image
روفیا
۱۳۹۶/۰۳/۳۰ - ۱۷:۵۶:۲۶
عقل تو قسمت شده بر صد مهم بر هزاران آرزو و طم و رمجمع باید کرد اجزا را به عشقتا شوی خوش چون سمرقند و دمشقاینجا باز مولانا دارد از integration یا ایتلاف و یکپارچگی سخن می گوید! ببینید چه برایتان پیدا کردم! در جستجوی گوگل معنای integration را اینگونه یافتم :the state of being whole and undivided!!مولانا برای حالت عدم یکپارچگی و ایتلاف از واژه « قسمت شدن » استفاده می کند، گوگل نیز برای ایتلاف حالت کامل بودن و تقسیم نشدن را معرفی می کند! جالب نیست؟؟
user_image
نادر..
۱۳۹۶/۰۳/۳۱ - ۰۹:۰۵:۵۱
نکته بسیار جالبی است روفیا جان..در حساب دیفرانسیل نیز برای محاسبه مجموع، المانهای بینهایت کوچک نزدیک به صفر را به روش انتگرال گیری با هم جمع میکنند و یکپارچگی شکل و معنا می گیرد..نکته جالب توجه اینجاست که این امر همیشه امکان پذیر نیست و شرط دارد! به نوعی میتوان گفت به "سازگاری" بین اجزاء نیاز است.. همانگونه که به "عشق"..
user_image
روفیا
۱۳۹۶/۰۳/۳۱ - ۱۱:۱۱:۱۱
سپاس نادر جان آری به نظر می رسد یک وحدت ساختاری و وجودی، یک تشابه یا این همانی، در ورای همه علوم و حقایق ظاهرا متشتت پنهان گشته است. ( :
user_image
روفیا
۱۳۹۶/۰۴/۰۱ - ۰۴:۱۷:۳۹
انتگرال چیست نادر جان آیا تشابه معنایی با Inegration « ایتلاف » دارد؟
user_image
نادر..
۱۳۹۶/۰۴/۰۱ - ۰۵:۰۸:۲۶
بله! همینطور است..بسیار خلاصه بگویم: در علم ریاضی "انتگرال" به معنی شکل اولیه تابع است.. شکل منفک نشده که به نوعی، مجموع را تداعی میکند.. علامت آن هم یک S کشیده شده (به صورت عمودی) است حرف اول کلمه sum .. و همانطور که پیشتر گفتم انتگرال گیری به معنی رسیدن به شکل اولیه و جمع بندی شده اجزاء کنار هم و بی نهایت کوچک است ..عملکرد معکوس انتگرال را "مشتق" می گویند..
user_image
نادر..
۱۳۹۶/۰۴/۰۱ - ۰۵:۱۵:۲۴
بله .. کاملاتوضیحات مختصری دادم که بازبینی خواهد شد و ..
user_image
کوروش
۱۴۰۰/۰۵/۰۶ - ۲۱:۵۵:۲۰
داستان عزیر داستان یکی از پیامبران است که در زمان متوقف شده بود و پیر نمیشد ولی پسرانش پیر شده بودن و مدت زیادی اونو ندیده بودن و وقتی عزیر برگشت اگر اشتباه نکنم از روی یک خال که روی یکی از بازوانش بود تشخیص دادن خودشه  در این داستانم عزیر به محلشون برگشته و یکی از پسراش میگه فلانی بابای مارو ندیدی اونم میگه چرا بابات بعد از من میرسه ( درحالی که خودش باباش بود ) اون یکی پسرش که متوجه میشه و ‌ ‌ ‌ . .. . 
user_image
کوروش
۱۴۰۰/۰۵/۰۶ - ۲۱:۵۶:۲۰
ضمن این که تلفظ عُزَیر اینطوریه و در بیت اول هم نادرست عزیز نوشته شده