مولانا

مولانا

بخش ۱۸ - بقیهٔ قصهٔ بنای مسجد اقصی

۱

چون سلیمان کرد آغاز بنا

پاک چون کعبه همایون چون منی

۲

در بنااش دیده می‌شد کر و فر

نی فسرده چون بناهای دگر

۳

در بنا هر سنگ کز که می‌سکست

فاش سیروا بی‌همی گفت از نخست

۴

هم‌چو از آب و گل آدم‌کده

نور ز آهک پاره‌ها تابان شده

۵

سنگ بی‌حمال آینده شده

وان در و دیوارها زنده شده

۶

حق همی‌گوید که دیوار بهشت

نیست چون دیوارها بی‌جان و زشت

۷

چون در و دیوار تن با آگهیست

زنده باشد خانه چون شاهنشهیست

۸

هم درخت و میوه هم آب زلال

با بهشتی در حدیث و در مقال

۹

زانک جنت را نه ز آلت بسته‌اند

بلک از اعمال و نیت بسته‌اند

۱۰

این بنا ز آب و گل مرده بدست

وان بنا از طاعت زنده شدست

۱۱

این به اصل خویش ماند پرخلل

وان به اصل خود که علمست و عمل

۱۲

هم سریر و قصر و هم تاج و ثیاب

با بهشتی در سؤال و در جواب

۱۳

فرش بی‌فراش پیچیده شود

خانه بی‌مکناس روبیده شود

۱۴

خانهٔ دل بین ز غم ژولیده شد

بی‌کناس از توبه‌ای روبیده شد

۱۵

تخت او سیار بی‌حمال شد

حلقه و در مطرب و قوال شد

۱۶

هست در دل زندگی دارالخلود

در زبانم چون نمی‌آید چه سود

۱۷

چون سلیمان در شدی هر بامداد

مسجد اندر بهر ارشاد عباد

۱۸

پند دادی گه بگفت و لحن و ساز

گه به فعل اعنی رکوعی یا نماز

۱۹

پند فعلی خلق را جذاب‌تر

که رسد در جان هر باگوش و کر

۲۰

اندر آن وهم امیری کم بود

در حشم تاثیر آن محکم بود

تصاویر و صوت

مثنوی نسخهٔ قونیه، کاتب محمد بن عبدالله القونوی، پایان کتابت ۶۷۷ ه.ق » تصویر 343

نظرات

user_image
Neeknaam
۱۳۹۱/۱۲/۰۸ - ۰۹:۲۲:۰۹
در خط 14 "بی‌ کناس" دو کلمه است. در هنگام جستجو در لغت نامه نرم‌افزار این دو را یک کلمه حساب میکند. کناس به معنی‌ رفتگر است.
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۱۰/۰۶ - ۰۵:۲۱:۰۰
خلل از خوله فارسی است ( فرهنگ جلالی ) و عربی از بنیاد فارسی است چناچه هنوز به لری به سوراخ هله هم می گوییم و هوله و سوله همان سوراگ و سوراخ است و نیز برای استوار شدن این داو ( ادعا ) باید hole انگلیسی را آورد که باز هول یعنی سوراخ . خالی هم از حالی است .
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۱۰/۰۶ - ۰۵:۲۴:۵۷
با گوش بر آهنگ با هوش است و یعنی کسی که خوب می شنود به پهلوی هونیوش بوده است . نیوشیدن محترمانه عامی بودن هم هست در متن های مانی به همگان و عامیان نیوشایان می گفته اند یعنی باید عامی گوش بدهد ! ویژگان هم می شده اند گزینان ! یا گزیدگان .
user_image
کوروش
۱۴۰۳/۰۴/۲۰ - ۱۸:۳۳:۲۴
در بنا هر سنگ کز که می‌سکست   فاش سیروا بی‌همی گفت از نخست   یعنی چه ؟  
user_image
رضا از کرمان
۱۴۰۳/۰۴/۲۱ - ۰۱:۰۸:۴۴
سلام  هر تکه سنگی که از کوه جدا میشد یا میشکست علناً میگفت اول مرا برای ساخت مسجد ببرید   در ابیات بعدی داره میگه که اجزای آن مسجد مرده نبودند وروح داشتند مثل دیوارهای بهشت وسنگها بدون حمال  می آمدند  وخود تمایل به مشارکت در ساخت مسجد را داشتند  مقصود کلی از این ابیات شاید این است که همانگونه که تن آدمی به وجود روح زنده است سرای آخرت هم با حضور و وجود خداوند وطاعت مومنان زنده است . شاد باشی