مولانا

مولانا

بخش ۲۱ - تفسیر این حدیث کی مثل امتی کمثل سفینة نوح من تمسک بها نجا و من تخلف عنها غرق

۱

بهر این فرمود پیغامبر که من

هم‌چو کشتی‌ام به طوفان زمن

۲

ما و اصحابم چو آن کشتی نوح

هر که دست اندر زند یابد فتوح

۳

چونک با شیخی تو دور از زشتیی

روز و شب سیاری و در کشتیی

۴

در پناه جان جان‌بخشی توی

کشتی اندر خفته‌ای ره می‌روی

۵

مسکل از پیغامبر ایام خویش

تکیه کم کن بر فن و بر کام خویش

۶

گرچه شیری چون روی ره بی‌دلیل

خویش‌بین و در ضلالی و ذلیل

۷

هین مپر الا که با پرهای شیخ

تا ببینی عون و لشکرهای شیخ

۸

یک زمانی موج لطفش بال تست

آتش قهرش دمی حمال تست

۹

قهر او را ضد لطفش کم شمر

اتحاد هر دو بین اندر اثر

۱۰

یک زمان چون خاک سبزت می‌کند

یک زمان پر باد و گبزت می‌کند

۱۱

جسم عارف را دهد وصف جماد

تا برو روید گل و نسرین شاد

۱۲

لیک او بیند نبیند غیر او

جز به مغز پاک ندهد خلد بو

۱۳

مغز را خالی کن از انکار یار

تا که ریحان یابد از گلزار یار

۱۴

تا بیابی بوی خلد از یار من

چون محمد بوی رحمن از یمن

۱۵

در صف معراجیان گر بیستی

چون براقت بر کشاند نیستی

۱۶

نه چو معراج زمینی تا قمر

بلک چون معراج کلکی تا شکر

۱۷

نه چو معراج بخاری تا سما

بل چو معراج جنینی تا نهی

۱۸

خوش براقی گشت خنگ نیستی

سوی هستی آردت گر نیستی

۱۹

کوه و دریاها سمش مس می‌کند

تا جهان حس را پس می‌کند

۲۰

پا بکش در کشتی و می‌رو روان

چون سوی معشوق جان جان روان

۲۱

دست نه و پای نه رو تا قدم

آن چنانک تاخت جانها از عدم

۲۲

بردریدی در سخن پردهٔ قیاس

گر نبودی سمع سامع را نعاس

۲۳

ای فلک بر گفت او گوهر ببار

از جهان او جهانا شرم دار

۲۴

گر بباری گوهرت صد تا شود

جامدت بیننده و گویا شود

۲۵

پس نثاری کرده باشی بهر خود

چونک هر سرمایهٔ تو صد شود

تصاویر و صوت

مثنوی نسخهٔ قونیه، کاتب محمد بن عبدالله القونوی، پایان کتابت ۶۷۷ ه.ق » تصویر 345
مثنوی معنوی ـ ج ۴ و ۵ و ۶ (براساس نسخه قونیه) به تصحیح عبدالکریم سروش - مولانا جلال الدین محمد بلخی (مولوی) - تصویر ۷۳

نظرات

user_image
زیبا
۱۳۹۱/۱۰/۰۴ - ۰۵:۰۹:۰۹
سلامبا عرض پوزش، چون در حد حاشیه نویسی نیستم.فقط می خواستم بگویم که در ابتدای بیت پنجم بنظر می رسد که خطایی سهوی روی داده باشد و کلمه "مگسل" صحیح باشد.
user_image
زیبا
۱۳۹۱/۱۰/۰۴ - ۰۵:۳۲:۴۰
سلامدو سوال داشتم1- در بیت اول و پنجم، از جهت وزن شعر، به جای کلمه "پیغامبر"، واژه "پیغمبر" صحیحتر نیست؟2- در بیت دهم کلمه "کبرت" به جای " گبزت" صحیح نیست؟ چون معنایی برای این واژه نیافتم.پیشاپیش از راهنمایی شما سپاسگزارم.
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۱۰/۰۹ - ۰۵:۵۹:۰۱
کام یا هوس یک واژه زیبای دیگر هم دارد و آن ریژ است و بسیار خوش آوا است .
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۱۰/۰۹ - ۰۶:۰۴:۲۵
معراج کلک تا شکر بسیار زیباست ! اول اینکه برای معراج لغت برکشیدن را هم مولانا همین جا به کار برده است . فراپویی هم یعنی تعالی و عروج اما داستان کلک تا شکر یعنی فرا کشیده شدن کلک و قلم که از جنس نی می باشد و به جنس نی شکر برسد !! مثل انسان که زهک و گوشتک است ( نطفه و مضغه ) به جان بینا روشنی می یابد و فر گشت می کند .
user_image
سید حبیب
۱۳۹۵/۰۷/۲۳ - ۲۰:۱۷:۵۲
باسلام.ما و()) اصحابم()) ,چو آن کشتی نوح!!!!!!!!!..
user_image
نورا
۱۳۹۷/۰۷/۲۴ - ۰۴:۵۶:۴۲
مگسل از پیغمبر ایام خویش تکیه کم کن بر فن و بر گام خویش
user_image
میم
۱۳۹۷/۱۲/۰۷ - ۰۳:۰۵:۵۹
سلامدر این مصرع:مسکل از پیغامبر ایام خویشبه جای کلمه مسگل احتمالا کلمۀ دیگری باید باشدچون مسکل در لغتنامه دهخدا اینطور معنی شده:نام سازی است که به دهن بنوازند مثل موسیقار. (جهانگیری ) (از آنندراج ). سازی را گویند که بعضی مردم از دهن به هوای دهن به طریق موسیقار نوازند. (برهان ) . و در این مصرع این کلمه معنایی نداردمنبع مورد استفاده تون کدام است؟
user_image
دکتر صحافیان
۱۳۹۸/۰۷/۰۶ - ۰۶:۲۹:۳۳
ادامه دریافتهای دفتر چهارم 16داستان آغاز خلافت عثمان 4توانایی دل برای معراجمغز را خالی کن از انکار یارتا که ریحان یابد از گلزار یار550روح و جانت را از اندیشه های غیر دوست خالی کن.(اندیشه ها و دانش هایی که چون گرداب می چرخند و در آن همه چیز هست غیر از دوست)پس از آن بوی گل خوشبو از آن دیار نصیب شود.در صف معراجیان گر بیستیچون براقت بر کشاند نیستی 552اگر در جمع انسانهای بی نفس و رها از خویشتن قرار گیری "براق" که همان حالت زیبای خالی شدن و نیستی است تو را به معراج می برد.(براق مرکب مخصوص پیامبر در معراج است در وصف براق:از قاطر کوچکتر.دو بال در اطراف ران که پاها را به حرکت در می‌آورد.هر گام آن به اندازه میدان دیدش.هر گاه از کوه سرازیر میشد دستانش کوتاه و پاهایش بلند میشد. ...بحار الانواردر صورت صحیح بودن روایت ،وصف براق مانند وصف بهشت و جهنم در قرآن است؛یعنی توصیف با تمثیل برای چیزی که در کلام نمی گنجد.)نه چو معراج زمینی تا قمربلکه چون معراج کلکی تا شکرمولانا تمثیلات بی نظیری برای معراج می فرماید :معراج جسمانی نیست مانند رفتن به کره ماه بلکه مانند تبدیل شکر در نیشکر است.نه چو معراج بخاری تا سمابل چو معراج جنینی تا نهیمانند صعود بخار به سوی آسمان نیست بلکه مانند تحول و معراج جنین به سمت عقل انسانی است.خوش براقی گشت خنگ نیستی سوی هستی آردت، گر نیستیاسب نیستی براقی خوش رفتار و تیز پا برای تو خواهد شد،اگر فنای تمامی افکار و اوهام تو را به سوی هستی حقیقی آورد.دست نه و پای نه ،رو تا قدم آنچنانکه تاخت جان ها از عدم558بدون دست و پا و حرکت جسمانی،با این معراج فرازمانی به آغاز آفرینش برو.آنجایی که روح ها از نیستی به سوی وجود می تاختند. کانال و وبلاگ آرامش و پرواز روحarameshsahafian@
user_image
خسرو
۱۳۹۹/۰۶/۱۱ - ۱۷:۵۰:۳۲
سلام این بیت مربوط به این شعر نیست و معنی این شعر را به انحراف کشاندهما و اصحابم چو آن کشتی نوح / هر که دست اندر زند یابد فتوح
user_image
مریم
۱۳۹۹/۰۶/۱۲ - ۱۳:۵۴:۱۹
بیت اول :بهر این فرمود پیغمبر که من و بیت دوم ما و اصابیم چون کشتی نوح و بیت چهارم در پناه جان جان بخشی قوی بیت پنجم مگسل...
user_image
خسرو
۱۳۹۹/۱۱/۲۲ - ۰۹:۰۴:۵۸
با سلام بیت دوم باید حذف شود و بیت اول نیز باید اینگونه تصحیح شود تا معنی این سروده مشخص شودبهر این فرمود نوح پیغمبر که من / هم‌چو کشتی‌ام به طوفانها زمن