مولانا

مولانا

بخش ۲۷ - دیدن درویش جماعت مشایخ را در خواب و درخواست کردن روزی حلال بی‌مشغول شدن به کسب و از عبادت ماندن و ارشاد ایشان او را و میوه‌های تلخ و ترش کوهی بر وی شیرین شدن به داد آن مشایخ

۱

آن یکی درویش گفت اندر سمر

خضریان را من بدیدم خواب در

۲

گفتم ایشان را که روزی حلال

از کجا نوشم که نبود آن وبال

۳

مر مرا سوی کهستان راندند

میوه‌ها زان بیشه می‌افشاندند

۴

که خدا شیرین بکرد آن میوه را

در دهان تو به همتهای ما

۵

هین بخور پاک و حلال و بی‌حساب

بی صداع و نقل و بالا و نشیب

۶

پس مرا زان رزق نطقی رو نمود

ذوق گفت من خردها می‌ربود

۷

گفتم این فتنه‌ست ای رب جهان

بخششی ده از همه خلقان نهان

۸

شد سخن از من دل خوش یافتم

چون انار از ذوق می‌بشکافتم

۹

گفتم ار چیزی نباشد در بهشت

غیر این شادی که دارم در سرشت

۱۰

هیچ نعمت آرزو ناید دگر

زین نپردازم به حور و نیشکر

۱۱

مانده بود از کسب یک دو حبه‌ام

دوخته در آستین جبه‌ام

تصاویر و صوت

مثنوی نسخهٔ قونیه، کاتب محمد بن عبدالله القونوی، پایان کتابت ۶۷۷ ه.ق » تصویر 348

نظرات

user_image
راضیه
۱۳۹۲/۱۰/۰۶ - ۱۰:۵۹:۴۶
سلام ممنون از گنجینه ایی که در اختیارمون گذاشتینمعنی بیت آخر چیه؟
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۱۰/۰۹ - ۱۸:۱۱:۱۵
جبه همان گبه فارسی است
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۱۰/۰۹ - ۱۸:۱۱:۵۰
سمر عربی سمرد فارسی است و به همان معنی
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۱۰/۱۰ - ۰۶:۴۵:۱۷
البته افزون کنم که از تبار پرستی و نژاد پرستی بیزارم که چشم را کور می کند و من هرگز این گونه نبوده ام و نیستم . ولی دوست داشتن مملکت و ملت خود از ایمان است .
user_image
کوروش
۱۴۰۳/۰۴/۲۶ - ۲۰:۴۳:۵۴
مانده بود از کسب یک دو حبه‌ام   دوخته در آستین جبه‌ام   یعنی چه ؟