مولانا

مولانا

بخش ۳ - حکایت آن واعظ کی هر آغاز تذکیر دعای ظالمان و سخت‌دلان و بی‌اعتقادان کردی

۱

آن یکی واعظ چو بر تخت آمدی

قاطعان راه را داعی شدی

۲

دست برمی‌داشت یا رب رحم ران

بر بدان و مفسدان و طاغیان

۳

بر همه تسخرکنان اهل خیر

برهمه کافردلان و اهل دیر

۴

می‌نکردی او دعا بر اصفیا

می‌نکردی جز خبیثان را دعا

۵

مر ورا گفتند کین معهود نیست

دعوت اهل ضلالت جود نیست

۶

گفت نیکویی ازینها دیده‌ام

من دعاشان زین سبب بگزیده‌ام

۷

خبث و ظلم و جور چندان ساختند

که مرا از شر به خیر انداختند

۸

هر گهی که رو به دنیا کردمی

من ازیشان زخم و ضربت خوردمی

۹

کردمی از زخم آن جانب پناه

باز آوردندمی گرگان به راه

۱۰

چون سبب‌ساز صلاح من شدند

پس دعاشان بر منست ای هوشمند

۱۱

بنده می‌نالد به حق از درد و نیش

صد شکایت می‌کند از رنج خویش

۱۲

حق همی گوید که آخر رنج و درد

مر ترا لابه کنان و راست کرد

۱۳

این گله زان نعمتی کن کت زند

از در ما دور و مطرودت کند

۱۴

در حقیقت هر عدو داروی تست

کیمیا و نافع و دلجوی تست

۱۵

که ازو اندر گریزی در خلا

استعانت جویی از لطف خدا

۱۶

در حقیقت دوستانت دشمن‌اند

که ز حضرت دور و مشغولت کنند

۱۷

هست حیوانی که نامش اشغرست

او به زخم چوب زفت و لمترست

۱۸

تا که چوبش می‌زنی به می‌شود

او ز زخم چوب فربه می‌شود

۱۹

نفس مؤمن اشغری آمد یقین

کو به زخم رنج زفتست و سمین

۲۰

زین سبب بر انبیا رنج و شکست

از همه خلق جهان افزونترست

۲۱

تا ز جانها جانشان شد زفت‌تر

که ندیدند آن بلا قوم دگر

۲۲

پوست از دارو بلاکش می‌شود

چون ادیم طایفی خوش می‌شود

۲۳

ورنه تلخ و تیز مالیدی درو

گنده گشتی ناخوش و ناپاک بو

۲۴

آدمی را پوست نامدبوغ دان

از رطوبتها شده زشت و گران

۲۵

تلخ و تیز و مالش بسیار ده

تا شود پاک و لطیف و با فره

۲۶

ور نمی‌توانی رضا ده ای عیار

گر خدا رنجت دهد بی‌اختیار

۲۷

که بلای دوست تطهیر شماست

علم او بالای تدبیر شماست

۲۸

چون صفا بیند بلا شیرین شود

خوش شود دارو چو صحت‌بین شود

۲۹

برد بیند خویش را در عین مات

پس بگوید اقتلونی یا ثقات

۳۰

این عوان در حق غیری سود شد

لیک اندر حق خود مردود شد

۳۱

رحم ایمانی ازو ببریده شد

کین شیطانی برو پیچیده شد

۳۲

کارگاه خشم گشت و کین‌وری

کینه دان اصل ضلال و کافری

تصاویر و صوت

دوره کامل مثنوی معنوی (به انضمام چهار فهرست اعلام، اسامی رجال و نساء، امکنه و قبایل، کتب، آیات قرآن و فهرست قصص و حکایات) از روی نسخه طبع ۱۹۲۵ - ۱۹۳۳ م در لیدن از بلاد هلاند به کوشش رینولد الین نیکلسون - جلال الدین مولوی محمد بن محمد بن الحسین البلخی ثم الرومی - تصویر ۶۳۷

نظرات

user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۳/۱۳ - ۱۸:۰۷:۵۲
واعظ به فارسی می شود اندرزبد ،
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۳/۱۳ - ۱۸:۱۰:۰۳
کفر به عربی و انگلیسی می شود پوشیدن )cover( به فارسی پوشیدن حقیقت توریدن است که تورش به معنی bias را از ان ساخته اند
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۳/۱۳ - ۱۸:۱۲:۰۶
شر به فارسی یعنی جنگ چنانچه هنوز به کردی چنین معنی میدهد
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۳/۱۳ - ۱۸:۱۴:۰۶
نالیدن افزون بر ناریدن زنوییدن هم هست برای ناله سگ هم کاربری دارد سگ زنود یا زنویید یعنی عو عو کرد
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۳/۱۳ - ۱۸:۱۸:۳۸
ستنبه و لمتر یعنی قوی و فربه ولی زفت اگر با زبر نخست بخوانیم همین معنی را میدهد وگر با پیش نخست بخوانیم خسیس است
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۳/۱۳ - ۱۸:۲۰:۲۸
ادیم پوست حیوان است به عربی در نهج البلاغة هم بعنوان جنس خوب بازار عکاظ امده است
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۳/۱۳ - ۱۸:۲۲:۲۳
تدبیر عربی است و خیلی هم زیباست فارسیش می شود گره گشایی و چاره اندیشی
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۳/۱۳ - ۱۸:۲۳:۵۹
کینه اصل گمراهی شمر ده شده است شاید بدلیل کینه اهریمن بر ادم
user_image
مینا
۱۳۹۵/۰۷/۲۸ - ۱۷:۴۳:۵۸
عالی
user_image
مینا
۱۳۹۵/۰۷/۲۸ - ۱۷:۴۵:۱۷
hyigugu8
user_image
مینا
۱۳۹۵/۰۷/۲۸ - ۱۷:۴۶:۳۶
عالی نگاشتین استاد کیخواه
user_image
مینا
۱۳۹۵/۰۷/۲۸ - ۱۷:۴۸:۰۵
شما در خصوص همه چیز نظر دارین
user_image
علی محمد(شامحمد)
۱۳۹۶/۰۴/۳۱ - ۰۵:۴۰:۳۸
در اینجا می آموزیم که نابرده رنج گنج میسر نمی شود. و با هر سختی آسانی هست. خورن و خوابیدن و خوش بودن و کیف کردن کار آدم عاشق نیست و چگونه آرام بگیریم وقتی که خدا از ما پوشیده است ویا به تعبیر دیگر و قتی خود کاذبی بر ما حاکم است و خود واقعی و فطرت ما پوشیده است. رنجها و مصیبت ها و دردها همانند این است که از روی آیینه غبار روبی کنیم
user_image
مهدی قناعت پیشه
۱۳۹۷/۰۸/۰۷ - ۰۱:۴۰:۳۴
همه چیز دو روی متضاد لازم دارد وخدا شیطان را هم درطرف دیگر رها کرد وخوب وبد،زشت وزیبا،کینه وترجم وبخشش،همه لازمند تا با قلب وتفکر یکی شده به وحدانیت ویگانگی برسیم.godis1only
user_image
کوروش
۱۴۰۳/۰۳/۳۱ - ۰۷:۰۱:۲۲
پوست از دارو بلاکش می‌شود   چون ادیم طایفی خوش می‌شود   منظور از ادیم طایفی چیست ؟  
user_image
رضا از کرمان
۱۴۰۳/۰۳/۳۱ - ۱۱:۰۷:۴۷
سلام  ادیم  طایفی = پوست  دباغی شده منسوب به شهر طایف در عربستان که ظاهراً شهرت ومرغوبیت  داشته وشاید اکنون هم داشته باشد  در ابیات قیلی آمده حیوانی است به نام اشغر که همان خارپشت بزرگ با نام علمی تشی  یا سیخول که در گویش کرمان ما سیخور مینامند  که در هنگام شکار آن هرچه با چوب اورا بزنند آسیب نمی‌بیند که هیچ بلکه فربه می شود  نفس مومن همچون اشغر در اثر ریاضت وسختی فربه خواهدشد  و پوست هم در مجاورت داروهای دباغی و تحمل ضربه ومالش   تبدیل به ادیم طایفی میگردد.   شاد باشید