مولانا

مولانا

بخش ۵ - قصد خیانت کردن عاشق و بانگ بر زدن معشوق بر وی

۱

چونک تنهااش بدید آن ساده مرد

زود او قصد کنار و بوسه کرد

۲

بانگ بر وی زد به هیبت آن نگار

که مرو گستاخ ادب را هوش دار

۳

گفت آخر خلوتست و خلق نی

آب حاضر تشنهٔ هم‌چون منی

۴

کس نمی‌جنبد درینجا جز که باد

کیست حاضر کیست مانع زین گشاد

۵

گفت ای شیدا تو ابله بوده‌ای

ابلهی وز عاقلان نشنوده‌ای

۶

باد را دیدی که می‌جنبد بدان

بادجنبانیست اینجا بادران

۷

جزو بادی که به حکم ما درست

بادبیزن تا نجنبانی نجست

۸

جنبش این جزو باد ای ساده مرد

بی‌تو و بی‌بادبیزن سر نکرد

۹

جنبش باد نفس کاندر لبست

تابع تصریف جان و قالبست

۱۰

گاه دم را مدح و پیغامی کنی

گاه دم را هجو و دشنامی کنی

۱۱

پس بدان احوال دیگر بادها

که ز جزوی کل می‌بیند نهی

۱۲

باد را حق گه بهاری می‌کند

در دیش زین لطف عاری می‌کند

۱۳

بر گروه عاد صرصر می‌کند

باز بر هودش معطر می‌کند

۱۴

می‌کند یک باد را زهر سموم

مر صبا را می‌کند خرم‌قدوم

۱۵

باد دم را بر تو بنهاد او اساس

تا کنی هر باد را بر وی قیاس

۱۶

دم نمی‌گردد سخن بی‌لطف و قهر

بر گروهی شهد و بر قومیست زهر

۱۷

مروحه جنبان پی انعام کس

وز برای قهر هر پشه و مگس

۱۸

مروحهٔ تقدیر ربانی چرا

پر نباشد ز امتحان و ابتلا

۱۹

چونک جزو باد دم یا مروحه

نیست الا مفسده یا مصلحه

۲۰

این شمال و این صبا و این دبور

کی بود از لطف و از انعام دور

۲۱

یک کف گندم ز انباری ببین

فهم کن کان جمله باشد همچنین

۲۲

کل باد از برج باد آسمان

کی جهد بی مروحهٔ آن بادران

۲۳

بر سر خرمن به وقت انتقاد

نه که فلاحان ز حق جویند باد

۲۴

تا جدا گردد ز گندم کاهها

تا به انباری رود یا چاهها

۲۵

چون بماند دیر آن باد وزان

جمله را بینی به حق لابه‌کنان

۲۶

همچنین در طلق آن باد ولاد

گر نیاید بانگ درد آید که داد

۲۷

گر نمی‌دانند کش راننده اوست

باد را پس کردن زاری چه خوست

۲۸

اهل کشتی همچنین جویای باد

جمله خواهانش از آن رب العباد

۲۹

همچنین در درد دندانها ز باد

دفع می‌خواهی بسوز و اعتقاد

۳۰

از خدا لابه‌کنان آن جندیان

که بده باد ظفر ای کامران

۳۱

رقعهٔ تعویذ می‌خواهند نیز

در شکنجهٔ طلق زن از هر عزیز

۳۲

پس همه دانسته‌اند آن را یقین

که فرستد باد رب‌العالمین

۳۳

پس یقین در عقل هر داننده هست

اینک با جنبنده جنباننده هست

۳۴

گر تو او را می‌نبینی در نظر

فهم کن آن را به اظهار اثر

۳۵

تن به جان جنبد نمی‌بینی تو جان

لیک از جنبیدن تن جان بدان

۳۶

گفت او گر ابلهم من در ادب

زیرکم اندر وفا و در طلب

۳۷

گفت ادب این بود خود که دیده شد

آن دگر را خود همی‌دانی تو لد

تصاویر و صوت

دوره کامل مثنوی معنوی (به انضمام چهار فهرست اعلام، اسامی رجال و نساء، امکنه و قبایل، کتب، آیات قرآن و فهرست قصص و حکایات) از روی نسخه طبع ۱۹۲۵ - ۱۹۳۳ م در لیدن از بلاد هلاند به کوشش رینولد الین نیکلسون - جلال الدین مولوی محمد بن محمد بن الحسین البلخی ثم الرومی - تصویر ۶۴۰
مثنوی معنوی ( دفتر سوم و چهارم )  بر اساس آخرین تصحیح نیکلسون و مقابله با نسخهٔ قونیه به کوشش حسن لاهوتی - جلال الدین محمد بن محمد مولوی - تصویر ۲۷۷

نظرات

user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۹/۲۳ - ۱۶:۵۹:۲۹
قصد لغتی بر ساخته از خواست فارسی است
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۹/۲۳ - ۱۷:۰۲:۳۱
ادبسار یعنی ادبیات جایی که ادب بسیاراست ، ادبسرا هم زیباست .
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۹/۲۳ - ۱۷:۰۴:۱۴
مولانا بسیار بر ادبمند بودن رونده پافشاری می کند ، این را پیشتر هم در دفتر یکم گفته بود .
user_image
رضا
۱۳۹۵/۰۳/۱۳ - ۰۷:۱۴:۲۱
مروحه به معنای بادبزن است. [ م ِرْ وَ ح َ ]
user_image
رضا
۱۳۹۵/۰۳/۱۳ - ۰۷:۱۸:۰۱
دبور بادی است خلاف باد صبا یعنی بادی است که از غرب یا جنوب غرب می وزد.
user_image
حمید دوست دار مولانا
۱۳۹۵/۰۹/۲۶ - ۰۸:۳۱:۲۱
بعضی از اشعار انتهایی این داستان حذف شده اندگفت او گر ابلهم من در ادبزیرکم اندر وفا و در طلبخود ادب این بود و آن دیگر دفینزین بتر باشد که دیدیمش یقینهرچه زین کوزه تراود بعد از اینیک نمط خواهد بدن جمله چنین
user_image
محسن جهان
۱۴۰۰/۱۱/۲۹ - ۰۳:۳۴:۰۸
تفسیر ابیات ۳۳ الی ۳۵: مولانا در این ابیات با اشاره به عقل ظاهری هر انسان می‌فرماید: که هر باشنده دارای شعور یقین دارد، با هر متحرکی، بایست محرکی وجود داشته‌ باشد.حال چنانچه او را با چشم نظر مشاهده نمی‌کنی توسط اثرات و علائم ظاهر شده او را دریاب.تو ای انسان جنبش تن خود را بوسیله جان ناپیدا شاهد هستی، بنابراین این جنبش را اثر همان جان جان بدان که وجود لایزال الهی است.
user_image
کوروش
۱۴۰۳/۰۳/۳۱ - ۰۷:۱۲:۵۴
پس بدان احوال دیگر بادها   که ز جزوی کل می‌بیند نهی   نهی یعنی چه ؟
user_image
رضا از کرمان
۱۴۰۳/۰۳/۳۱ - ۱۳:۰۹:۴۴
سلام  آقا کوروش   در دیکشنری آنلاین آبادیس همین معنی را برای نهی دیدم که آورده است
user_image
کوروش
۱۴۰۳/۰۴/۰۷ - ۱۲:۵۰:۱۲
همچنین در طلق آن باد ولاد   گر نیاید بانگ درد آید که داد   یعنی چه ؟    
user_image
رضا از کرمان
۱۴۰۳/۰۴/۰۷ - ۱۳:۰۸:۲۸
سلام  طلق  =  درد زایمان (با فتحه ط وسکون ل) فرهنگ لغت دهخدا باد ولاد = بادی که در رحم  زن آبستن هنگام زایمان حادث میشود   در طب قدیم  باد (منظور جریان جابجایی هوا نیست)  به عنوان  پایه بسیاری از بیماریها  ودرمان‌ها  در نظر گرفته میشده کما اینکه مثلا حتی امروزه در کرمان ما ، اطبای طب سنتی  وپیران خانواده جهت رفع بعضی امراض خوردن   هل باد  را هنوز تجویز می نمایند که غالباً نافع است  در قدیم عقیده داشتند که در هنگام زایمان در رحم زن حامله بادی جریان می یابد که باعث تسهیل زایمان وکاهش درد زایمان میگردد. شاد باشی   
user_image
کوروش
۱۴۰۳/۰۴/۰۸ - ۱۳:۰۴:۵۷
گفت ادب این بود خود که دیده شد   آن دگر را خود همی‌دانی تو لد   لد یعنی چه ؟