مولانا

مولانا

بخش ۵۵ - در بیان آنک ترک الجواب جواب مقرر این سخن کی جواب الاحمق سکوت شرح این هر دو درین قصه است کی گفته می‌آید

۱

بود شاهی بود او را بنده‌ای

مرده عقلی بود و شهوت‌زنده‌ای

۲

خرده‌های خدمتش بگذاشتی

بد سگالیدی نکو پنداشتی

۳

گفت شاهنشه جرااش کم کنید

ور بجنگد نامش از خط بر زنید

۴

عقل او کم بود و حرص او فزون

چون جرا کم دید شد تند و حرون

۵

عقل بودی گرد خود کردی طواف

تا بدیدی جرم خود گشتی معاف

۶

چون خری پابسته تندد از خری

هر دو پایش بسته گردد بر سری

۷

پس بگوید خر که یک بندم بسست

خود مدان کان دو ز فعل آن خسست

تصاویر و صوت

مثنوی نسخهٔ قونیه، کاتب محمد بن عبدالله القونوی، پایان کتابت ۶۷۷ ه.ق » تصویر 367
دوره کامل مثنوی معنوی (به انضمام چهار فهرست اعلام، اسامی رجال و نساء، امکنه و قبایل، کتب، آیات قرآن و فهرست قصص و حکایات) از روی نسخه طبع ۱۹۲۵ - ۱۹۳۳ م در لیدن از بلاد هلاند به کوشش رینولد الین نیکلسون - جلال الدین مولوی محمد بن محمد بن الحسین البلخی ثم الرومی - تصویر ۷۰۸

نظرات

user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۱۰/۱۳ - ۱۵:۴۵:۰۹
شهوتران می شود ورن کامه
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۱۰/۱۳ - ۱۵:۴۶:۳۹
تند خو به فارسی برازنده می شود زست با ضمه نخست و زوش هن یعنی عبوس
user_image
کوروش
۱۴۰۳/۰۵/۱۳ - ۱۵:۴۹:۱۶
چون خری پابسته تندد از خری   هر دو پایش بسته گردد بر سری   پس بگوید خر که یک بندم بسست   خود مدان کان دو ز فعل آن خسست   یعنی چه ؟    
user_image
رضا از کرمان
۱۴۰۳/۰۵/۱۴ - ۱۲:۳۴:۲۱
سلام   وقتی الاغی  چموشی وسرکشی میکند دو پای او را به هم میبندند که طغیان نکند   واگر بگوید یک بند برای من بس است  از اوقبول نکن که این دو بند به واسطه اعمال پست او بر او بسته شده است .   یکی از غلامان پادشاه که بسیار حریص وکم عقل بود به حکم شاه جیره اش کم گردید و غلام بجای ریشه یابی اصل موضوع شروع به تند گویی وپرخاش میکند  وبقول مولانا اگر او عقل داشت گرد خود طواف میکرد وعلت را در خود میدید   شاه استعاره از خداوند وغلام میتواند هریک از ما باشد  که در هنگام وقوع هر امر ناخوشایند وکاستی بجای واکاوی اعمال خودمان ،  یا شاه یا دیگران را مقصر موضوع دانسته وفرا فکنی را شروع میکنیم  وبجای نقادی خود ، از روی توهم وخودبینی دنبال مقصر  بیرونی هستیم .