مولانا

مولانا

بخش ۶۹ - قول رسول صلی الله علیه و سلم انی لاجد نفس الرحمن من قبل الیمن

۱

گفت زین سو بوی یاری می‌رسد

کاندرین ده شهریاری می‌رسد

۲

بعد چندین سال می‌زاید شهی

می‌زند بر آسمان‌ها خرگهی

۳

رویش از گلزار حق گلگون بود

از من او اندر مقام افزون بود

۴

چیست نامش گفت نامش بوالحسن

حلیه‌اش وا گفت ز ابرو و ذقن

۵

قد او و رنگ او و شکل او

یک به یک واگفت از گیسو و رو

۶

حلیه‌های روح او را هم نمود

از صفات و از طریقه و جا و بود

۷

حلیهٔ تن هم‌چو تن عاریتی‌ست

دل بر آن کم نه که آن یک ساعتی‌ست

۸

حلیهٔ روح طبیعی هم فنا‌ست

حلیهٔ آن جان طلب کان بر سما‌ست

۹

جسم او هم‌چون چراغی بر زمین

نور او بالای سقف هفتمین

۱۰

آن شعاع آفتاب اندر وثاق

قرص او اندر چهارم چارطاق

۱۱

نقش گل در زیر بینی بهر لاغ

بوی گل بر سقف و ایوان دماغ

۱۲

مرد خفته در عدن دیده فرق

عکس آن بر جسم افتاده عرق

۱۳

پیرهن در مصر رهن یک حریص

پر شده کنعان ز بوی آن قمیص

۱۴

بر نبشتند آن زمان تاریخ را

از کباب آراستند آن سیخ را

۱۵

چون رسید آن وقت و آن تاریخ راست

زاده شد آن شاه و نرد ملک باخت

۱۶

از پس آن سال‌ها آمد پدید

بوالحسن بعد وفات بایزید

۱۷

جملهٔ خوهای او ز امساک و جود

آن‌چنان آمد که آن شه گفته بود

۱۸

لوح محفوظ است او را پیشوا

از چه محفوظ است‌؟ محفوظ از خطا

۱۹

نه نجوم‌ست و نه رمل‌ست و نه خواب

وحی حق والله اعلم بالصواب

۲۰

از پی روپوش عامه در بیان

وحی دل گویند آن را صوفیان

۲۱

وحی دل گیرش که منظرگاه اوست

چون خطا باشد‌؟ چو دل آگاه اوست

۲۲

مؤمنا ینظر به نور الله شدی

از خطا و سهو آمن آمدی

تصاویر و صوت

مثنوی نسخهٔ قونیه، کاتب محمد بن عبدالله القونوی، پایان کتابت ۶۷۷ ه.ق » تصویر 375
مثنوی معنوی ـ ج ۴ و ۵ و ۶ (براساس نسخه قونیه) به تصحیح عبدالکریم سروش - مولانا جلال الدین محمد بلخی (مولوی) - تصویر ۱۲۶

نظرات

user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۱۰/۱۵ - ۱۷:۱۵:۵۰
این بوالحسنو ! بوده که باغی داشته و از درآمد آن خانه ای داشت که بر بالای آن نوشته بودند که هر کس به این خانه در آید نانش دهید و از ایمانش نپرسید که هر کس به نزد خداوند به جانی ارزد به نزد ما به نانی ارزد ! بو الحسن خرقانی به فارسی ای بدور از فارسی رسمی سخن می گفته است . ابوعلی سینا برای دیدن او به خانه اش می رود و این در حالی بوده است که ابوعلی وزیر بود و بو الحسنو کشاورزی با زنی که پاس بزرگی اش را نمی داشت .
user_image
روفیا
۱۳۹۵/۰۶/۱۱ - ۰۲:۲۹:۴۶
خدا می داند این نامداران راستی چگونه سخن می گفتند! البته فحوای کلام بس بلند و ترکیب واژگان به عنوان اسناد مکتوب واقعا فاخر است. در موزه مردم شناسی کندلوس کاستی از صدای مظفرالدین شاه پخش می شد که لهجه و طرز تکلم شاه در آن واقعا مایوس کننده بود!دوران تاریکی باید بوده باشد.
user_image
ساره
۱۳۹۵/۰۶/۱۱ - ۰۴:۳۷:۳۴
آن جمله نانش دهید از ابوسعید ابوالخیر نبوده آیا؟در کتابها، حکایت رفتن ابن سینا به نزد خرقانی، معروف است، نه مرید خرقانی.کندلوس کجور بهشهر؟
user_image
تماشاگه راز
۱۳۹۹/۰۶/۰۲ - ۰۸:۰۳:۵۶
بیت 17 اصلاح شود (وجود به و جود ) به :جملهٔ خوهای او ز امساک و جودآن‌چنان آمد که آن شه گفته بود
user_image
تماشاگه راز
۱۳۹۹/۰۶/۰۳ - ۰۷:۰۳:۴۷
در ادامه پست قبلجود به معنای 1 - بخشش ، کرم . 2 - جوانمردی .
user_image
کوروش
۱۴۰۳/۰۶/۰۴ - ۲۳:۵۰:۰۱
مرد خفته در عدن دیده فرق   عکس آن بر جسم افتاده عرق   یعنی چه
user_image
کوروش
۱۴۰۳/۰۶/۰۴ - ۲۳:۵۰:۵۵
چون رسید آن وقت و آن تاریخ راست   زاده شد آن شاه و نرد ملک باخت   مصرع دوم یعنی چی